به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز، تصویر زنی کوزه به دست که از سر چشمه آب میآورد را در تابلوهای نقاشی دیدهایم اما امروز در جنوب شرقی ایران زنانی هستن که هر روز کیلومترها راه میروند تا دبههای خود را پر از آب کنند و این بار سنگین را به خانه بیاورند. قصه پرغصه آب فقط تصویر خشک شدن رودخانهها و تالابها نیست و در لایههای زیرین این مشکل آسیبهای اجتماعی متعددی بروز پیدا میکنند که کولبری آب تنها یکی از مصادیق آن است.
کولبران آب جنسهای قاچاق از مرز وارد نمیکنند بلکه کولبران آب زنان و دخترانی هستند که کیلومترها راه میروند تا خانوادهاشان بدون غذا و آب نماند. مطابق آخرین آمار وزارت نیرو حدود سه هزار روستا با جمعیت ۷۰۰ هزار نفری در سیستان و بلوچستان فاقد خطوط لوله کشی آب هستند و همچنان با تانکر به آنها آب رسانی میشود.
وزارت نیرو به ازای جمعیت ثبت شده هر روستا سهمیهای رایگان در نظر گرفته است اما این سهمیه حتی کفاف آب شرب مردم روستا را هم نمیدهد و روستاییان مجبور میشوند که برای تامین آب مورد نیاز خود به هر تانکر اضافه پول بپردازند اما بخش زیادی از مردم روستاها در جنوب سیستان و بلوچستان توان پرداخت این هزینهها را ندارند و زنان ناچار میشوند که برای تامین آب مورد نیاز خود دبههای آب را پس از پر کردن از رودخانهها یا هوتکها تا روستا حمل کنند.
غفلت مسئول پایتخت نشین و تنشهای آبی در روستاها
زمانی که از مصادیق خشونت علیه زنان صحبت به میان میآید عدهای تنها معضلات زنان و دختران تحصیل کرده شهری را میبینند غافل از اینکه زنان بسیاری در روستاهای دور ایران شبها با درد کمر و استخوان ناشی از حمل بار بسیار و کولبری روزانه آب سر به بالین میگذارند و وضعیت خشکسالی و تنشهای آبی منطقهای که در آن زندگی میکنند هم به حدی رسیده که حتی امید ندارند که روزی روی آسایش را ببینند. صدایشان به قدری کم است که به گوش مسئول پایتخت نشینی که تا اراده کند آب به وفور در اختیارش قرار دارد، نمیرسد. قصه این شکل از کولبری به قاچاق و منافع کشور گره نخورده که شغل کاذب محسوب شود و منع قانونی برای رسیدگی داشته باشد بلکه این زنان برای زحمت روزانه دشوار خود حتی مزد هم نمیگیرند و هر روز بیشتر از دیروز تحلیل میروند اما زحماتشان دیده نمیشود.
نکته اینجاست که موضوع کولبری آب تنها محدود به سیستان و دختران بلوچ نمیشود بلکه امروز حتی در شهرهای مرکزی ایران هم شاهد کولبری آب توسط زنان و دختران هستیم. آنهایی که از لطافت زنان سخنها سر میدادند امروز چرا دخترکان این مرز و بوم که شاید بسیاری از آنها حتی صفحهای در فضای مجازی برای بیان عقاید خود ندارند را نمیبینند که زیر سنگینی دبههای آب در سن کم با بیماریهای متعدد ستون فقرات مواجه میشوند؟ خشونت فقط برخورد فیزیکی و توهین نیست، خشونت در قربانی شدن یک جنسیت به واسطه خشکسالی ناشی از سو مدیریت هم تعریف میشود.
روستاییانی که مجبور به مهاجرت میشوند
نتیجه این تنشهای آبی و رنجی که خانوادههای روستایی تحمل میکنند؛ رنجی که شاید برای ما در تهران قابل لمس نباشد آنها را وادار به مهاجرت میکند. ملموسترین مشکل مهاجرت از روستا به شهر شلوغی شهرها است اما این فقط ظاهر موضوع است و مسئله ابعاد بزرگتری دارد. روستاییانی که برای فرار از تنشهای آبی راهی شهر میشوند، به دلیل هزینههای زندگی شهری به سمت حاشیهنشینی کشیده میشوند و گسترش حاشیهنشینی از تبعیض در توزیع اعتبارات، فقر و اعتیاد و مشکلات دیگری نظیر بحران هویت را به وجود میآورد. روستایی که تا قبل از این خود را متعلق به منطقهای میدید و برای آبادانی آن تلاش میکرد امروز ساکن جایی شده که در آن ریشه ندارد و هویتی خود را شکل گرفته در آن منطقه نمیبیند و این سرآغاز مشکلات دیگر است.
برای درک مشکلات این زنان باید یک روز به جای آنها زندگی کرد؛ انزوای اجتماعی زنان در روستا مشکلی دیگر است که علاوه بر بحث کولبری که ناشی از کمبود آب و مشکلات زیست محیطی است، آنها را در معرض خشونت قرار میدهد چراکه بخشی از خشونت علیه زنان در محروم ماندن از امکانات اجتماعی نظیر تحصیل، اشتغال و ابزار و وسایل لازم برای پیشرفت تنها به واسطه جنسیت تعریف میشود. زنی که به واسطه تامین آب که از حداقلهای نیاز بشری است مجبور است ساعتها تلاش کند دیگر رمقی برای کنشگری اجتماعی و فعالیت و پیشرفت نخواهد داشت؛ فعالان حوزه زنان باید با مطالبهگری در راستای احقاق حقوق این قشر قدم بردارند و تنها به معضل زنان شهری توجه نکنند.
انتهای پیام /
نظر شما