به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲ مردادماه غزل شماره ۲۴ میپردازیم:
فال حافظ/ نوش کن جام شراب یک منی
مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
می بده تا دهمت آگهی از سِرّ قضا / که به روی که شدم عاشق از بوی که مست
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا / نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر / چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد / یعنی از وصلِ تواش نیست به جز باد به دست
شرح و تفسیر غزل شماره ۲۴ دیوان حافظ شیرازی
شرح و تفسیر بیت یکم
مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
از من طاعت و اطاعت و عهد و پیمان طلب مکن . یعنی اینها را از من انتظار نداشته باش . زیرا که من از روز ازل به باده نوشی مشهور شدم . خلاصه اعمال شایسته به زُهّاد و عباد را از من مخواه . ای اهلِ ظاهر، من پیرِ رند باده نوش شدم و آنچه مطلوب تو است از من ساخته نیست . [ مطلب = مخواه . طاعت = عبادت . پیمان = قول و قرار . الست = آیا نیستم ؟ ولی در اینجا منظور از روز الست ، روز ازل است ]
شرح و تفسیر بیت دوم
من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
من آن دَم که از چشمۀ عشق وضو گرفتم به تمام امور دنیوی چار تکبیر زدم . یعنی من از آن زمانی که عاشق گشتم غیر از عشق جانان هر چه را که رنگِ تعلق پذیرد به کل ترک کردم و فقط عشق جانان را قبول کردم. [ چار تکبیر = نماز مَیّت دارای چهار تکبیر است و اصطلاحاََ هر چیزی که ترکش به کُل لازم باشد . گویند چار تکبیر زدم یعنی از آن گذشتم ]
شرح و تفسیر بیت سوم
می بده تا دهمت آگهی از سِرّ قضا / که به روی که شدم عاشق از بوی که مست
مِی بده تا تو را از سِرِ قضا و قدر آگاه کنم که به روی که ، عاشق شده ام و از بوی که مست گشته ام . یعنی باده بده تا مست شوم و بی اختیار راز نهانی را فاش سازم و یک یک بگویم که عشق و عاشقی یعنی چه. و به که عاشق شده ام و به بوی که مست گشته ام . زیرا باده جوهری است که هر چه در دل باشد همه را ظاهر می کند . مشهور است که گویند : هر چه در بیداری فکر کرده در مستی خواهد گفت.
شرح و تفسیر بیت چهارم
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا / نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست
در تحمل بارِ عشق، کمر کوه کم است و از کمرِ مور ضعیف تر است . یعنی در تحملِ بارِ عشق ، ای عاشقی که بادۀ عشق جانان را نوش کرده ای از درِ رحمت جانان ناامید مباش . یعنی در حالی که بارِ گران عشق جانان را کوه ها تخمل نمی کنند . ای عاشقی که بادۀ محبت جانان را نوش کرده ای ، تو تحمل کن و از مرحمت و شفقت جانان نومید مباش . البته تحمل رنج عشق ، تو را به جانان واصل می کند و وصلتِ جانان را برایت میسر می سازد . [ اینجا = مراد عالم عشق است . کوه = اشاره است به آیه ۷۲ سوره احزاب که می فرماید : « ما بر آسمان و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم . همه از تحمل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند تا انسان بپذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود » ]
شرح و تفسیر بیت پنجم
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
غیر از چشمان مستانۀ جانان که خدا نکند چشمِ بَد به آن برسد . در زیر این فلک پیروزه ، کسی آسوده و راحت ننشست . یعنی چشم جانان هر کاری که بکند از قبیل ریختن خون عشاق و مجروح ساخت دلِ آنها و سایر ستم هایی که از وی صادر می شود . هیچکس توانایی آن را ندارد که نسبت به عمل جانان اعتراض کند و با این وصف همیشه هم در ذوق و صفاست . اما غیر از او هر کس مکافات عمل خود را می بیند. [ مرساد = از مصدر رسانیدن است . در اینجا مراد دعا است به معنی خدا نکند که چشم بد بزنندش . طارم = سقف . فیروزه = اسم سنگی است لاجوردی رنگ . طارم فیروزه = در اینجا مراد، فلک است ]
شرح و تفسیر بیت ششم
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر / چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
جان فدای دهن او باد که در باغ عالم نظر ، چمن آرای جهان یعنی خداوند ، غنچه بهتر این نبست . یعنی از دهان تو شیرین تر و موزون تر و مطبوع تر در باغ عالم ، دهانی خلق نشده است . [ فدا = قربان. باغ نظر = باغ عالم نظر . غنچه = شعرای عجم در اشعار خود دهان را به غنچه تشبیه می کنند ]
شرح و تفسیر بیت هفتم
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد / یعنی از وصلِ تواش نیست به جز باد به دست
حافظ از دولت عشق تو سلیمان شد که به وحوش و طیور و ریاح حکم می کرد . و مقصود خود را اینطور گوید : از وصل تو در دستش غیر از باد چیزی نیست . یعنی از وصالت به کُل محروم است
نظر شما