تفسیر غزل حافظ/ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۱ مردادماه غزل شماره ۲۹ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ/ وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است / خم گو سَرِ خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست / هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

افسوس که شد دلبر و در دیده گریان / تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود / زین سیل دمادم که در این منزل خواب است

معشوق عیان می گذرد بر تو ولیکن / اغیار همی بیند از آن بسته نقاب است
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید / در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است

سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم / دست از سرِ آبی که جهان جمله سراب است
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت / کاین گوشه پر از زمزمۀ چنگ و رباب است

حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظر باز / بس طور عجب لازم ایام شباب است

شرح و تفسیر غزل شماره ۲۹ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است / خم گو سَرِ خود گیر که خمخانه خراب است

با وجود فکر و خیال تو ، ما دیگر فراغت نمی یابیم که به شراب خوردن بپردازیم . یعنی تا خیالت هست . فراغت از آن و باده نوشیدن برای مان میسّر نیست . پس حالا که این طور است به خم بگو : سرِ خود را محکم گیرد که خمخانه خراب است . زیرا کسی از ما به آنجا نمی رود . [ پروا = فراغت . سرِ خود گیر = یعنی به فکر خود باش ، خواجه خطاب به خم می گوید «سرِ خود گیر» زیرا شراب گیران ، وقتی شراب را در خمره ها می ریختند . یک خشتِ بزرگ بر سر خم نهاده و روی آن را با گِل اندود می کنند تا هنگام جوش آمدن سر نرود و بیرون نریزد . پس خواجه به خم می گوید : آن خشت را از سرِ خود برندار . زیرا ما از خیال جانان فراغتی نمی یابیم که متوجه تو باشیم . و مراد از گفتن خمخانه خراب است ، یعنی ما که دیگر باده نمی نوشیم . پس خرابیِ خمخانه خالی ضروری است ]

شرح و تفسیر بیت دوم

گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست / هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

اگر خمر بهشتی هم باشد بریزید دور که بی دوست هر نوع شربت شیرین برایم عین عذاب است . یعنی در مجلسی که دوست نباشد اگر در آن جا شراب بهشتی هم موجود باشد . بریزید بیرون زیرا بدون او هر شربت شیرین و گوارا که دهی ، سمِ هلاهل و زهرِ زقوم است . [ عذب = لذیذ ]

شرح و تفسیر بیت سوم

افسوس که شد دلبر و در دیده گریان / تحریر خیال خط او نقش بر آب است

حیف که جانان رفت در حالیکه تحریر خیالِ خطِ او در دیدۀ گریان نقش برآب است . یعنی بعد از رفتن جانان ، ترسیم خط او در دیدۀ اشکبار چون نقش کردن بر آب است . حاصل کلام : دیدۀ گریان منبع آب است پس تحریر بر روی آن چون تحریر بر آب است . [ افسوس = دریغ و حیف . شد = رفت . تحریر = نوشتن ]

_ نکته حساس بیت در اینجاست . یعنی تصویرِ خیال خط جانان در چشم چه فایده دارد وقتی که خودش در برابر چشم نباشد . به خصوص که تحریر بر آب محال است .

شرح و تفسیر بیت چهارم

بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود / زین سیل دمادم که در این منزل خواب است

ای دیده بیدار شو و غافل مشو که ایمن نتوان بود. یعنی مطمئن و آسوده بودن جایز نیست از این سیل های پی در پی در این چشم که منزل خواب است . یعنی چشمت را باز کن و غافل مباش از این سیل هایی که از این دو چشم می جوشد و جاری می شود . مبادا که تو را غافلگیر کرده و همراه خود ببرد . [ دیده = در لغت به معنای مردمک چشم است ولی معمولا به معنی خودِ چشم بکار می رود . ایمن = امین . سیل دمادم = سیل متعاقب . منزل خواب = چشم است که در حقیقت خواب بدانجا وارد می شود ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

معشوق عیان می گذرد بر تو ولیکن / اغیار همی بیند از آن بسته نقاب است

معشوقه از نزد تو آشکار می گذرد اما چون ممکن است اغیار ببینندش ، از آن جهت نقاب زده است . حاصل کلام اینکه ، جانان نسبت به تو استغنا ندارد و مِن بابِ اعراض از تو نقاب نمی زند . بلکه برای احتراز رقبا و پوشاندن صورت از آنان نفاب زده است . [ نقاب = روبند را گویند ]

شرح و تفسیر بیت ششم

گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید / در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است

خطاب به جانان می فرماید: گُل همین که در رُخِ رنگین تو لطافت و صفای عرق را دید از آتش حسد از غمِ دل غرق گلاب شد . یعنی از رشک و حسد ، آتشی در گُل پیدا می شود که از حرارت آن مستغرق به گلاب است. مراد این است که گلاب ، عرق گل است که از حرارت آتش رشک حاصل می شود .

شرح و تفسیر بیت هفتم

سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم / دست از سرِ آبی که جهان جمله سراب است

دشت و کوه سبز شد یعنی همه جا سبز و خرم است . بیا تا از فرصت استفاده نماییم و هیچ سرابی را از دست ندهیم که جهان جمله سراب است . یعنی فانی محض است و بقا ندارد . حاصل کلام : تمام دنیا یعنی عناصر و افلاک مثالِ سراب است که در حقیقت یک نیستِ هست نما است . یعنی خیالی است که از دور مرئی است اما همینکه به طرفش رفتی در جایی که آن هیبت را از دور می دیدی چیزی نمی یابی . و یا اینکه بیا سرابی بدست آریم یعنی در کنار آبی ، باده نوشی را از دست ندهیم . همیشه باده بنوشیم که دنیا وفا ندارد . همان خواب و خیال است مانند سراب که هیچ اعتمادی به آن نیست. [ مراد از سراب ، ظرف خمر است یعنی خمره ]

شرح و تفسیر بیت هشتم

در کنج دماغم مطلب جای نصیحت / کاین گوشه پر از زمزمۀ چنگ و رباب است

در کنجِ سرِ من جایی برای نصیحت مَطَلَب. زیرا این گوشه یعنی «کنج دماغ» پر از زمزمۀ چنگ و رباب است . یعنی من نصیحت پذیر نیستم و این کار را از من انتظار نداشته باش. چون که دماغم به آوازِ چنگ و رباب معتاد شده و از پند و اندرز حظ نمی برد . حاصل کلام : جایی که نصیحت در آن بگنجد در مغزم باقی نمانده زیرا که با انواع سازها و آوازها پر شده است. [ کنج = گوشه . دماغ = بینی را گویند ]

شرح و تفسیر بیت نهم

حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظر باز / بس طور عجب لازم ایام شباب است

اگر حاغظ عاشق و باده نوش و نظرباز شده است چه اهمیتی دارد زیرا ایام جوانی ، اطوار و عادات و اسلوب زیادی را اقتضا می کند. یعنی جوانی و عنفوان آن خیلی اطوار غریب و اوضاع عجیب لازم دارد. پس حالا اگر حافظ به انواع تلون متلون شده است عجیب نیست زیرا جوان است و هر کار که می کند به مقتضای جوانی است. [ چه شد = طوری نمی شود. ار = مخفف اگر. رند = باده نوش . نظرباز = عاشق پیشه. طور = عادت و اسلوب ]

کد خبر: 1192153

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =