تفسیر غزل حافظ/ چشمِ جادوی تو خود عین سوادِ سحرست

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۲ مردادماه غزل شماره ۳۶ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ/ این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

چشمِ جادوی تو خود عین سوادِ سحرست / لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خمِ زلفِ تو آن خالِ سیه دانی چیست  / نقطۀ دوده که در حلقۀ جیم افتادست

زلفِ مشکین تو در گلشنِ فردوسِ عِذار / چیست طاووس که در باغِ نعیم افتادست
دلِ من در هوسِ روی تو ای مونسِ جان / خاک راهی ست که در دستِ نسیم افتادست

همچو گرد این تنِ خاکی نتواند برخاست / از سرِ کوی تو ز آن رو که عظیم افتادست
سایۀ قدِ تو بر قالبم ای عیسی دَم / عکسِ روحی ست که بر عظمِ رمیم افتادست

آن که جز کعبه مقامش نبُد از یادِ لبت / بر درِ میکده دیدم که مقیم افتادست
حافظِ گمشده را با غمت ای یارِ عزیز / اتحادی ست که در عهدِ قدیم افتادست

شرح و تفسیر غزل شماره ۳۶ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

تا سرِ زلفِ تو در دستِ نسیم افتادست / دلِ سودا زده از غصه دو نیم افتادست

خطاب به معشوق می گوید : از وقتی که سرِ زلفِ تو به دست نسیم افتاده ، دلِ دیوانه از رشک دوپاره شده یعنی از وقتی که نسیم ، دست به زلفانت زده و آنها را پریشان و پراکنده کرده است . دلِ دیوانه از رشک و حسد و قساوت پاره پاره شده . [ نسیم = باد ملایم و معطر / سودا = یکی از چهار خلط است که وقتی بر طبیعت غالب شود منجر به جنون می گردد . مراد همان سوداوی است که مجازاََ سودا زده گفته است / دو نیم = دو نصفه ]

شرح و تفسیر بیت دوم

چشمِ جادوی تو خود عین سوادِ سحرست / لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست

چشمِ جادوگرِ تو عیناََ مسودۀ سِحر است . یعنی هر سِحر که هست در آن تسوید شده و ثابت است اما این قدر هست که این مسوده سقیم واقع شده یعنی چشمت نسخۀ سِحر است اما صحیح نیست. یعنی نسخه مطابق اصل نیست بلکه عوضی است . حاص کلام این است که : چشمِ جادوگر و سیاهِ تو در عینِ حال خُمار هم هست . [ جادو = جادوگر ، سحاره / سواد سِحر = مسودۀ سِحری که انواع در آن تسویده شده است / سقیم = به دو معنا بکار رفته یکی به معنای بیمار و یکی هم به معنای عوضی ، نسبت به چشم بیمار است و نسبت به مسوده ، عوضی است ]

شرح و تفسیر بیت سوم

در خمِ زلفِ تو آن خالِ سیه دانی چیست  / نقطۀ دوده که در حلقۀ جیم افتادست

مصراع اول سوال است و مصراع دوم ، جواب آن : در چین و شکن زلفِ تو ، آن خالِ سیاه چیست ؟ نقطه مرکب است که در حلقه جیم واقع شده . یعنی خالی که در خمِ زلفِ جانان واقع شده ، شباهتِ کامل دارد به نقطه ای که در وسطِ دایره حرف «ج» باشد . [ خَم = انحنا / دوده = مرکب ]

شرح و تفسیر بیت چهارم

زلفِ مشکین تو در گلشنِ فردوسِ عِذار / چیست طاووس که در باغِ نعیم افتادست

زلفِ مشکینِ تو در عذار چون گلشن فردوست چیست ؟ طاووسِی که در باغِ بهشت است . زلفِ مشکین را به طاووس و عذار دوست را به باغِ بهشت تشبیه کرده است . [ فردوس = بُستان است و نامِ باغی در بهشت ولی در این بیت به معنی بهشت است / طاووس = مرغی است مشهور به شئامت ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

دلِ من در هوسِ روی تو ای مونسِ جان / خاک راهی ست که در دستِ نسیم افتادست

ای مونسِ جان ، دلِ من از هوسِ بوی تو ، همدمش خاکِ راهی است که در پای نسیمِ باغ افتاده است . یعنی ای مونسِ جان ، دلِ من از حسرت و آرزوی تو به خاکِ راهی شبیه است که باد ، آن را یک دَم در جایی آرام نمی گذارد .

شرح و تفسیر بیت ششم

همچو گرد این تنِ خاکی نتواند برخاست / از سرِ کوی تو ز آن رو که عظیم افتادست

این تنِ خاکی حتی قادر نیست چون گرد از زمین بلند شود از آن جهت که محکم افتاده است . حاصلِ کلام اینکه : این تن چون خاکِ ثقیل ، قادر نیست از سرِ کویت بلند شود زیرا که سخت محکم افتاده است . [ به جهت ضرورتِ قافیه «عظیم» را به جای «محکم» بکار برده است ]

شرح و تفسیر بیت هفتم

سایۀ قدِ تو بر قالبم ای عیسی دَم / عکسِ روحی ست که بر عظمِ رمیم افتادست

سایۀ قامت تو بر روی وجودِ من ، ای عیسی نَفَس ، عکس روحی است که به روی استخوانِ پوسیده افتاده است . خواجه ، وجودِ شریفِ خود را به استخوانِ پوسیده و سایۀ قامتِ جانان را به عکسِ روح تشبیه کرده و از این تشبیه لازم می آید که وجودِ جانان ، روح باشد و مرادش از ذکرِ نامِ حضرت عیسی (ع) احیای اموات توسط آن حضرت می باشد . [ عظم = استخوان / رمیم = پوسیده / عظمِ رمیم = استخوان پوسیده / یکی از معجزاتِ حضرت عیسی (ع) احیای اموات بوده است ]

شرح و تفسیر بیت هشتم

آن که جز کعبه مقامش نبُد از یادِ لبت / بر درِ میکده دیدم که مقیم افتادست

آن کس که غیر از کعبه مقامی نداشت . از ذکرِ لبِ تو دیدم که مقیمِ میخانه گشته . یعنی آن که از کمالِ زهد و صلاح ، تمام اوقات و ساعتش در مساجد و عبادتگاهها می گذشت . حالا از ذکرِ لبت دیدم که مجاور و مقیم میخانه گشته است .

شرح و تفسیر بیت نهم

حافظِ گمشده را با غمت ای یارِ عزیز / اتحادی ست که در عهدِ قدیم افتادست

ای یارِ عزیز ، حافظِ گمشده با غمت اتحادی دارد که از عهدِ قدیم بسته است . یعنی کشیدنِ غمِ تو برایش از روزِ اول مقدّر شده است و به اختیار خودش نیست .

کد خبر: 1193540

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =