به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، امروز هشتم مهرماه سالروز بزرگداشت مولاناست، شاعری که یکی از شگفتیهای تبار انسانیست، بهطوری که با دو اثر جاودانهاش یعنی مثنوی معنوی و دیوان شمس چونان تندیسی از عشق و معرفت بر بلندترین قله ادبیات عرفانی فارسی ایستاد و سدههاست که گویی آن دو خور شید معنوی را بر کف دستان خویش نهاده و ما را به سوی رستگاری و رهایی فریاد میزند.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به چالشهای ادبیات کودک و نوجوان / داستان در جامعه ما در حال انقراض است
مولانا جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهانالدین محقق ترمذی قرار گرفت.
سال ۶۴۲ هجری بود که تحول بزرگ زندگی مولوی رخ داد. جلالالدین هنوز چهل سال نداشت که شمس تبریزی وارد قونیه شد. آمدهاست که شمس بر سر راه مولانا رفت و از وی پرسید: «محمد(ص) بزرگتر است یا بایزید بسطامی؟» مولانا سخت برآشفت و فریاد برآورد که محمد والاترین است و بایزید را با خاتم انبیا چه کار. شمس پرسید: «پس چرا محمد گفت “ما عرفناک حق معرفتک” و بایزید گفت “سبحانی ما اعظم شانی”؟» این سوال مولوی را چنان به خود مشغول کرد که باعث شد شش ماه با شمس در حجرهی شیخ صلاحالدین زرینکوب خلوت گزیند و به بحث بنشیند. در این مدت جز شیخ صلاحالدین هیچکس اجازهی ورود به خلوت آندو را نداشت. مولوی که تا پیش از ملاقات شمس مردی زاهد و معتبد بود و کارش تفسیر و توضیح اصول و فروع دین بود، پس از پایان این شش ماه دین و وعظ و منبر را کنار گذاشت.
ملاقات وی با شمس تبریزی انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. از آثار او میتوان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.
مولوی سرانجام در اوایل سال ۶۷۲ هجری قمری در شصت و هشت سالگی به دیار باقی شتافت. خرد و کلان مردم قونیه حتی مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ وی زاری و شیون کردند. او را در مقبرهی خانوادگی در کنار پدرش به خاک سپردند. بر سر تربت او بارگاهی است که به «قبهخضراء» شهرت دارد.
زهره تائبی عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد درباره مولانا میگوید: یکی از موضوعات مهم در رابطه با مولانا لقب رومی بودن مولانا است؛ اینکه مولانا در بلخ به دنیا میآید، در ایران شعر مینویسد، سپس به روم میرود و آنجا میمیرد. چرا مولانا را رومی میدانند بجای اینکه از وی تصور یک شاعر ایرانی را داشته باشند؟
وی ادامه میدهد: مولانا در دنیای انگلیسی بیشتر با رومی شناخته میشود. کریم زمانی در این رابطه گفته است که برخی از ایرانیها اکراه دارند از رومی خواندن مولانا. در یکی از همایشها استادی میگوید که هربار نام رومی میآید انگار به قلب من خنجری زدهاند. این درحالی است که همه به قونیه میروند و به دنبال حس معنوی در آنجا هستند دلیل آن هم این است که ترکها به اندازه کافی به این مطلب پرداختهاند و مولانا را شناساندهاند و ما کاری نکردهایم، مولوی در جهان غرب به وسیله ترکیه شناخته شده است.
تائبی بیان کرد: یک نکته جالب در استانبول امروزی این است که مسجد ایاصوفیه جایگاهی است که فرهنگ شرق و غرب در یک مکان جمع شده، در این مسجد هم زمان فرهنگ مسیحی را میبینیم و پس از تصرف مسلمانان میبینیم که چطور هر ملت مولانا را جز فرهنگ خود محسوب میکنند.
انتهای پیام/
نظر شما