تفسیر غزل حافظ / یارب این شمعِ دل افروز ز کاشانۀ کیست

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۸ مهر غزل شماره ۶۷ می‌پردازیم:

بیشتر بخوانید:

فال حافظ/ ای قصه بهشت ز کویت حکایتی

یارب این شمعِ دل افروز ز کاشانۀ کیست /  جانِ ما سوخت بپرسید که جانانۀ کیست
حالیا خانه براندازِ دل و دینِ من است / تا در آغوشِ که می خُسبد و همخانۀ کیست

بادۀ لعلِ لبش کز لبِ من دُور مباد / راحِ روحِ که و پیمان دِهِ پیمانۀ کیست
دولتِ صحبت آن شمعِ سعادت پرتو  / باز پرسید خدا را که به پروانۀ کیست

میدمد هر کس اش افسونی و معلوم نشد / که دلِ نازکِ او مایلِ افسانۀ کیست
یارب آن شاه وشِ ماه رُخِ زهره جبین / دُرِ یکتای که و گوهرِ یکدانۀ کیست

گفتم آه از دلِ دیوانۀ حافظ بی تو / زیرِ لب خنده زنان گفت که دیوانۀ کیست

شرح و تفسیر غزل شماره ۶۷ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

یارب این شمعِ دل افروز ز کاشانۀ کیست /  جانِ ما سوخت بپرسید که جانانۀ کیست

عجبا آن شمعی که دل ها را متشوق می کند . یعنی خاطرها را شوق می بخشد ، از خانۀ کیست ، یعنی فرزند کیست . جان ما را آتش زد . بپرسید که جانانۀ کیست و دلربای کیست . [ یارب = در اینجا یعنی عجبا، در مقام تعجب استعمال شده و حالت ندا و منادا ندارد / دل افروز = روشن کننده دل / کاشانه = خانۀ زمستانی / بپرسید = سؤال کنید ]

شرح و تفسیر بیت دوم

حالیا خانه براندازِ دل و دینِ من است / تا در آغوشِ که می خُسبد و همخانۀ کیست

آن شمع دلفروز که فعلاََ خانه برانداز دل و دین من است . عجبا با که همخواب و همبستر است و با که همخانه می باشد . حاصل اینکه ، مرا خراب و بیچاره کرد . آیا که را آباد و احیاء کند . [ حالیا = حالا / خانه برانداز = خانه خراب کن / هم آغوش = آغوش تاش / همخانه = خانه تاش ]

_ برخی به خواجه اعتراض کرده اند که به صرف گمان ، جانانش را با دیگران هم آغوش کردن مناسب نیست . و بعضی جواب داده اند که خواجه از روی رنجش چنین حرفی زده است . و عده ای دیگر این جواب را رد کرده اند به این دلیل که عاشق هر قدر هم از معشوق خود رنجش داشته باشد شایسته نیست این نوع نسبت ها را به وی دهد علی الخصوص صاحب دولتی چون خواجه . و باز عده ای دیگر گفته اند: لفظ «که» در اینجا عبارت از پدر و مادر جانان است یعنی در آغوش کدام پدر و مادر می خوابد چنانکه در بیت قبل فرزند کیست ، گفته .

شرح و تفسیر بیت سوم

بادۀ لعلِ لبش کز لبِ من دُور مباد / راحِ روحِ که و پیمان دِهِ پیمانۀ کیست

بادۀ لب چون لعلِ آن جانان که خدا نکند از لبِ من دور باشد . راحِ روح کیست ؟ یعنی به جانِ که جان می بخشد . و با که پیمان بسته است که هم قدح شود . [ راح = در اینجا یعنی شراب ]

شرح و تفسیر بیت چهارم

دولتِ صحبت آن شمعِ سعادت پرتو  / باز پرسید خدا را که به پروانۀ کیست

محض خاطر خدا بپرسید که مصاحبت آن شمعِ سعادت پرتو به پروانۀ کیست و یا به سبب پروانۀ کیست . یعنی کاتب ازل این سعادت را به پیشانی که نوشته و برای که تقدیر کرده است . [ دولت صحبت = مصاحبت / خدا را = برای خاطر خدا / به پروانه کیست = پروانه در اینجا خط همایونی است که بنا به مقتضای مصلحتی ، پادشاهان به نامِ کسی صادر کنند و آن که این دست خطِ همایونی را به صاحبش در خارج می رساند . او را هم پروانه گویند . در بین سلاطین عجم این خود یک منصب است . ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

میدمد هر کس اش افسونی و معلوم نشد / که دلِ نازکِ او مایلِ افسانۀ کیست

به این شمعِ دلفروز هر کسی افسونی می دمد و با مکر و حیله سعی می نماید که تمایل او را به خود جلب نماید . اما معلوم نشد که دلِ نازک و ظریف او به افسانۀ که و به رقیۀ که مایل است . حاصل اینکه ، هر کسی برای اینکه او را به خود اختصاص دهد . قصه ها و افسانه ها می خواند اما معلوم نیست که به قصۀ که مایل است . [ افسون = حیله و مکر و آنچه زیر لب خوانده و فوت کنند / نازک = ظریف ، صفت است برای دل / افسانه = اسطوره ]

شرح و تفسیر بیت ششم

یارب آن شاه وشِ ماه رُخِ زهره جبین / دُرِ یکتای که و گوهرِ یکدانۀ کیست

عجبا ، آن شمعِ دلفروزِ شاه وش و زهره جبین ، دُرِ یکتای که و گوهر یکدانۀ کیست . یعنی فرزند که و جگر گوشۀ کیست . [ شاه وش = مانند شاه / جبین = پیشانی / زهره جبین = پیشانی براق / دُر = مروارید / دُرِ یکتا = مروارید یکدانه در یک صدف که این مروارید عادتاََ درشت می شود ]

شرح و تفسیر بیت هفتم

گفتم آه از دلِ دیوانۀ حافظ بی تو / زیرِ لب خنده زنان گفت که دیوانۀ کیست

به آن جانان گفتم : آه از دلِ دیوانۀ حافظ که در فراق تو چه می کشد . در حالیکه زیر لب می خندید گفت : دیوانۀ کیست . یعنی من او را دیوانه نکرده ام و از دیوانگی او خبر ندارم . مرادش این است که هر که دیوانه کرده به او شکایت کن.

کد خبر: 1201371

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =