به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۰آذر غزل شماره ۹۵ میپردازیم:
بیشتر بخوانید:
فال حافظ / ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
مُدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت / خرابم می کند هر دم فریبِ چشمِ جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن / که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
سوادِ لوحِ بینش را عزیز از بهرِ آن دارم / که جان را نسخۀ باشد ز لوحِ خالِ هندویت
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی / صبا را گو که بردارد زمانی بُرقع از رویت
وگر رسمِ فنا خواهی که از عالَم براندازی / برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت
من و بادِ صبا مسکین دو سرگردانِ بی حاصل / من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت
زهی همّت که حافظ را راست از دنیی و از عقبی / نیامد هیچ در چشمش بجز حاکِ سرِ کویت
شرح و تفسیر غزل شماره ۹۵ دیوان خواجه حافظ شیرازی
بیت اول
مُدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت / خرابم می کند هر دم فریبِ چشمِ جادویت
نسیمِ گیسوانِ پر چین و شکن تو همیشه مرا مست می کند یعنی بوی معطر گیسویت هر زمان که به دماغم می رسد بی هوشم می کند و فریبِ چشمِ جادویت دائم مرا مست می کند . [ مدام = همیشه / جعد = چین و شکن گیسو / گیسو = موی بلند را گویند که از تارک سر دو قسمت شود / فریب = گول زدن ]
بیت دوم
پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن / که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
بعد از این همه صبوری ، ممکن می شود شبی شمعِ دیده را در ابروان مشابه محرابت روشن سازیم یعنی بعد از این همه جور و جفایت ، شبی دیدارِ وصالت میسر می گردد . [ شکیبایی = صبوری / توان دید = آیا دیدن ممکن می شود / افروزیم = روشن نماییم ]
بیت سوم
سوادِ لوحِ بینش را عزیز از بهرِ آن دارم / که جان را نسخۀ باشد ز لوحِ خالِ هندویت
مردمک سیاهِ چشمم را از آن جهت عزیز می دارم یعنی در چشمم حفظش می کنم که از نقشِ خالِ هندیت برای جان یک مثال و یک نسخه باشد . [ سواد = سیاهی ، مقابل بیاض به معنی سفیدی / لوح = تخته / بینش = دیدن ]
مردمک را به خال تشبیه می کند و می گوید : چون مردمک چشمم به خالِ تو شباهت دارد . به همین جهت در چشمم به عنوان یادگار حفظش می کنم .
بیت چهارم
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی / صبا را گو که بردارد زمانی بُرقع از رویت
اگر می خواهی که جهان را دفعتاََ آرایش دهی و مزین نمایی . به صبا بگو زمانی روبند را از رویت بلند کند که تمام عالَم از پرتو رویت مزین و منور گردد . زیرا روی تو نورِ محض است و به هر جا که اشعه اش بیفتد، آنجا را منور و مزین کند . [ جاویدان = ابدی / یکسر = یک دفعه / بیارایی = آرایش و تزیین کنی / برقع = روبند ]
بیت پنجم
وگر رسمِ فنا خواهی که از عالَم براندازی / برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت
اگر می خواهی که رسم و قانون فنا را از جهان بر چینی و یا از بین ببری ، زلف و گیسویت را تکان بده تا از هر مویش چندین هزار جان بریزد . یعنی اجسام و اشباح از عالم بر طرف می شود امّا ارواخ پاک همیشه باقی می مانند زیرا ارواح خود باقی ابدی اند و فانی نمی شوند . [ برافشان = تکان بده / براندازی = برچینی و از بین ببری / ریزد = ریخته شود ]
– اگر در ادیشه آنی که نشانِ نابودی را در جهان از ریشه برکنی ، گیسوی خود را پریشان کن تا جان های عاشقانِ زنده دل فرو ریزد و رسمِ فنا را از عالم براندازد . ( شرح حافظ دکتر خطیب رهبر )
بیت ششم
من و بادِ صبا مسکین دو سرگردانِ بی حاصل / من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت
منِ مسکین و بادِ صباِ مسکین ، دو بی حاصلِ سرگردانیم . من از سِحرِ چشمت مستم و صبا از بوی گیسویت مست است . همانطور که در مسکینی شریکیم در مستانگی هم شریک هستیم .
بیت هفتم
زهی همّت که حافظ را راست از دنیی و از عقبی / نیامد هیچ در چشمش بجز حاکِ سرِ کویت
همّتِ حافظ عجب همّتی است یعنی چه همّتِ بلندی حافظ دارد که از هر دو جهان یعنی دنیا و آخرت غیر از غبارِ کوی تو هیچ چیز در نظرش ارزش و بهایی ندارد.
نظر شما