به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز-مجید فاضلی: عدالت آن نگین درخشانی است که در هر عرصهای درخشید چیزی جز اعتلا و رشد جوامع بشری به ارمغان نیاورد. اما این دُر نایاب در انقلاب اسلامی نیز به خوبی بروز و نمود پیدا نکرد؛ یعنی با گذشت 41 سال از انقلاب اسلامی ایران هنوز شاهد بیعدالتی فرهنگی هستیم. بیعدالتی که گاهی در خرده فرهنگها و گاهی در نامتوازن بودن توسعه امکانات فرهنگی خود را نشان میدهد. ما نیز برای فهم چرایی تحقق نیافتن عدالت فرهنگی و پیدا و پنهان این عرصه با یکی از افراد فعال در این حوزه به گفتوگو پرداختیم. متنی که در ادامه میخوانید حاصل گفتگوی ما با سیدمهدی ناظمی، پژوهشگر و فعال حوزه علوم اجتماعی است.
*شهر ایدهآل برای برخی مساوی با فرهنگ اباحهگر است
چرا بعد از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی هنوز در عدالت فرهنگی عقب هستیم؟
سیاستگذاری کلانی در کشور ما وجود ندارد تا منفی یا مثبت آن را در این عرصه ارزیابی کنیم. تلقیهایی از فرهنگ وجود دارد که همینها کشور ما را تا امروز اداره کردهاند. در توضیح آن باید بگویم که در این عرصه، چند تلقی وجود دارد. اولین آن این است، ساختن شهری ایدهآل به نام تهران که از زمان پهلوی این تلقی ایجاد شده است؛ یعنی تهران به عنوان سمبل تجدد ایرانی مطرح شود. فرهنگ تهرانی و شهرهای اطراف آن به سمت فرهنگ اباحه گرایانه کشانده شود. برای اینکه چنین چیزی در دوران پهلوی به وجود بیاید شهر انتزاعی و خیالی تهران محقق شود باید تمامی فرهنگهای موجود تحقیر میشدند.
از این رو روحانیت و تشیع تحت فشار قرار گرفتند و حتی برای کلیه لهجه و قومیتها شروع به ساختن جوک کردند تا از این طریق تحقیر دیگر فرهنگهای کشور انجام شود. از این رو آن شهرستانی دیگر اعتماد به نفسی در برابر تهرانیها نداشت.
*برای تولید قدرت، فرهنگ را تهدید دانستیم
نگاه تجددگرایانه به تهران بعد از انقلاب چطور شد؟
بعد از انقلاب نیز چون توجهی به این موضوع نداشتیم همچنان همان نگاه انتزاعی به پایتخت حفظ شد با این تفاوت که در زمان پهلوی نگاهی متجددانه وجود داشت اما این بار اسلامیزه شده بود. در این نگاه باز هم تهران شهری رویایی است و نمیشود به شکل مکانیکی عوضش کرد.
باید گفت بعد از انقلاب نیز موفق نشدیم تا شهر انتزاعی تهران را محقق کنیم. قبل از انقلاب هم شاه نتوانست این انتزاع را محقق کند. بنا به دلایلی نشد که فرهنگ کشور به صورت طبیعی رشد کند و از دل فرهنگهای مختلف قدرت تولید شود. از طرفی چون نگاه متمرکز و از بالا به پایین داشتیم و میخواستیم قدرت تولید کنیم، فرهنگها را برای خود تهدید دانستیم. در حالی که آنها عامل قدرت کشور بودند. به همین صورت ماجرا پیش رفت تا اینکه به سالهای دهه 70 رسیدیم. عدهای میخواستند بر اساس توسعه کار را پیش ببرند که همین منجر به خرد شدن ساختارهای اجتماعی ایران شد؛ چرا که این برنامه اصلا توسعه نبود، بلکه مهندسی اقتصادی برای کشور بود. این برنامه با توجه به اوضاع فرهنگی و اجتماعی آن روز منجر شد به راه سازی و ساختن دانشگاهها و مراکز مختلف که با این حال فرهنگهای خرد، خرد شدند و باعث شد تا ساختارهای آنها از بین برود و فرهنگ توسعه غلبه پیدا کند و مشتی شعار به عنوان نماد پیشرفت قد علم کند و این موضوع تا همین امروز ادامه دارد.
*مهار سرمایهداری از دستمان خارج شده است
روند توسعه طلبانه با عدالت فرهنگی چه مناسبتی دارد؟
مسائلی باعث شده تا حمایتهای شعاری از بین برود و جامعه و کلیه ارزشهای آن در طبقه سرمایهدار و کسانی که به آنها نزدیک هستند، تعریف شود. نتیجه اینکه اولویت دادن به سرمایه همین میشود که سررشته همه کارها را سرمایه به دست میگیرد؛ زیرا سرمایهداری پشتوانه جهانی داشت. با قبول سرمایهداری راه عبور اژدها را به کشور باز کردیم. اگر مار کوچکی بود حل میشد. اگر امروز زورمان به آن نمیرسد؛ زیرا در کشور به روی سرمایهداری باز شده است. سرمایهداری در فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع قرار گرفت و اکنون چون پشتوانه جهانی، فرهنگی و سیاسی دارد مهار کردن آن از دست ما خارج شده است.
*رسانه کاری میکند «دیگری» مردم تلقی شود
راه خروج از حلقه سرمایهداری و قدم برداشتن به سمت عدالت فرهنگی چیست؟
تا زمانی که این موضوع مورد توجه متولیان امر قرار نگیرد باز هم کار دیگری نمیتوان برای آن انجام داد. نتیجه آنکه مردم محرومتر میشوند. باید بگویم طبقه محروم 40 سال پیش از نظر فرهنگی محروم نبودند یعنی به حداقلهای مناسبات اجتماعی خودشان عمل میکردند. محرومیتزایی همه جانبه باعث شده مردم فقیرتر شوند و هویت فرهنگی خود را از دست بدهند و نتوانند هنجارپذیری و رفتار خودشان را هم مدیریت کنند.
طبقه ثروتمند میتواند تظاهر به فرهنگمداری کند و کارهای متشخصانهای انجام دهد. البته صداوسیما هم در اختیار آنها بوده تا طبقه الیت به عنوان طبقه شاخص مطرح شود و طبقات متوسط و پایینتر دیده نشوند. طبقه متوسط و ضعیف انقلاب کردند اما رسانه کاری میکند «دیگری» مردم تلقی شوند. نتیجه آن هم منجر به ناامیدی این طبقه میشود. جوانان این طبقه امید خودشان را برای تعامل اجتماعی از دست میدهند.
*به حکومت امیدی نیست
تحقق عدالت فرهنگی نیاز به چه چیزی دارد و آیا قدمهایی برای آن برداشته شده است؟
جریانهای اجتماعی نسبتا مستقلی در سطح کشور فعالیت دارند که هیچ نمود و بروز رسانهای ندارند. امیدی از سوی جوانان وجود دارد اما هنوز جدی نشده است. راه حل آن این است که دغدغه در اقشار مختلف کشور پیدا شود و راهنمایی شوند تا خود را بازیابی کنند. این کار کاری حکومتی است اما اینکه حکومت آن را انجام دهد به آن امیدی نیست. مرحله بعد باید امکانات توسعه بومی منطقه محور داده شود؛ یعنی مسئولان بر اساس آن مناطق استعدادهای خود را بازیابی کنند. مناسب با مناطق خود پی مسائل را بگیرند. سرمایههای اولیه هم به کار گرفته شود. هدایتگری بومی هم باید اتفاق افتد. بزرگان مناطق باید به بوم خود بازگردند تا کار کنند. جمهوری اسلامی هم باید بفهمد که اجازه ندارد طبقه نخبگان جامعه سرمایهداری را نشان دهد حتی در رسانههای خصوصی خودش، باید طبقه محروم این پرچم را به دست بگیرند.
*فیلمفارسی دوره پهلوی عدالتطلبانهتر بود
فیلمفارسیهای دوره پهلوی عدالتطلبانهتر از فرهنگی بوده که امروز در رسانهها، شبکه نمایش خانگی و اینترنت میبینیم. افرادی که بهرهبردار از سرمایه هستند به عنوان الگوی شاخص در کشورمان فرض میکنیم. در صورتی که این چیزی نیست جز تحکیم قدرت سرمایهداری در کشورمان که سود آن در نهایت به جیب حتی سرمایهدارهای داخلی هم نمیرسد. سرمایهدار داخلی زمانی سود این موضوع را میبرد که با سرمایهداری خارجی ادغام شود. بنابراین باید بفهمیم نیازمند گذر از معیارهای سرمایهداری در فرهنگ، اقتصاد و سیاست هستیم. باید بر همین اساس محتوایی ساخت تا در توسعه فرهنگی اجتماعی خود به سمت شاخصهای بومی حرکت کنیم. تا زمانی که صادقانه با مردم برخورد نکنیم به عدالت فرهنگی نیز نخواهیم رسید.
*فضای خصوصی فرهنگ و هنر در دست پولشوها است
اولین گام برای رسیدن به عدالت فرهنگی چیست؟
بسیج سازندگی سالها بدون تبلیغات کار کرده است. یکی دو سالی هم میشود که جوانانی در بحث خدمات اجتماعی در شهرهای مختلف کار میکنند و سعی دارند مشکلات بومی استانها را به صورت درونزا حل کنند. این اقداماتی بوده که تا حدی انجام شده است. یکی از مهم ترین اقداماتی که باید دولت انجام دهد این است که فضای بهاصطلاح خصوصی فرهنگی کشور را مثل شبکه نمایش خانگی، گالریهای هنری و موارد دیگری را از حالت بلاتکلیفی خارج کند. این فضا در دست صنعت پولشویی است. افرادی در آن اختلاسهای میلیاردی کردهاند و پول های خود را از فعالیتهای هنری پولشویی دریافت میکنند و همین به سیستم خودشان برمیگردد.
*دست سرمایهگذار فرهنگی مشکوک باید قطع شود
دولت باید دست سرمایهگذاری مشکوک را از صنعت فرهنگی کشور قطع کند و به آنها اجازه سرمایهگذاری ندهد. بعد هم در مشکلات اقتصادی سهم دولت پرداخت شود. گام بعدی این است که باید تمرکز شود روی جایی که نظام میگوید. حتی چنین اتفاقی هم در آمریکا یا هند نمیافتد که کسی خودش برود و سریالی 400 قسمتی بسازد بلکه آثار سینمایی و تلویزیونی بر اساس نظام اجتماعی ساخته می شود. مشخص شود که باید خط قرمزهایی رعایت شود. هر کسی اجازه کار هم نداشته باشد. با سرمایهگذاری اختاپوسی که صنعت فرهنگ را در اختیار گرفته، نمیشود کاری کرد. حتما باید به سمت مهار آن گام برداشت و آن را ضابطهمند کرد و با آن طوری رفتار کرد تا در چهارچوبی مشخص کار کند. اگر این کار انجام نشود کارهای مثبت انجام شده نتیجه زیادی نخواهند داشت.
انتهای پیام/
نظر شما