به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، فرهنگ هر ملتی اگر به درستی بر روی اصول و چارچوب مبتنی بر زیست بوم خود جلو نرود لاجرم باید با تهدیدات زیادی مواجه شود. تهدیداتی که هرکدام میتواند لطمه بزرگی بر پیکر آن وارد سازد. شاید مثال این موضوع را بتوان برای فرهنگ ایران در عرصه عدالت فرهنگی به خوبی مشاهده کرد. جایی که با مسائل و مشکلاتی مواجه میشویم که هرکدام قابل حل هستند اما باید برای رفع آنها اقدامات ریشهای صورت بگیرد. یعنی به موضوعات و مسائل باید به صورت ریشهای نگاه کرد و راه حلی عمیق و درست برای آن در نظر گرفت. ناگفته پیداست وقتی در حاشیه شهری مردمی از زیست بومهای مختلف دور هم جمع میشوند فرهنگهای مختلفی در کنار هم قرار میگیرند. فرهنگهایی که هرکدام در دل خود دارای آداب و آیین تاریخی و سنتی خود هستند. این کنار هم قرار گرفتن در نهایت منجر به حل شدن فرهنگها در دل هم میشود.
*فرهنگها تعدیل میشوند!
میپرسید چرا؟ چون هر فرهنگی در دل منطقه، زیست بوم و مردم خود شکل گرفته و این جدایی از محل زندگی و مردم منجر به این میشود که بسیاری از سنتها و فرهنگها به مرور زمان یا محو شوند و یا از بین بروند. اینجاست که یعقوب موسوی «استاد دانشگاه الزهرا» در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا با حضور مردم از بومهای مختلف در حاشیه شهرها، فرهنگهای مختلف در حاشیهنشینی از بین نمیروند، گفت: «توسعه شهری یک فرآیند است و این اجتناب ناپذیر است، البته شهر در طولانی مدت تعادلی برقرار میکند. جابهجایی جمعیت امری غیرقابل اجتناب است و دولتها نمیتوانند جلوی آن را بگیرند.» شاید به نظر برسد فرهنگ هر منطقه و شهر و استانی باید در جای خود و با مردم خود حفظ شود. یعنی مردم هر منطقهای بنا بر سبک زندگی و آیین تاریخی خود با محیط فرهنگی شهر خویش خو کردهاند و جدایی از آن منجر به فراموشی یا محو شدن آداب و رسوم فرهنگی میشود.
*تخاصم فرهنگی به سبک آمریکایی
شاید مثال بارز این مورد را در سطح جهان بتوانیم به مهاجرانی تعمیم دهیم که به آمریکا رفتند. یعنی سیاهپوستانی که روزی با کشتی به سواحل آمریکا رسیدند تا برای ساختن آمریکا شبانهروزی کار کنند به مرور و با گذشت زمان دیگر نسلهای بعدی آنها رنگ و بویی از فرهنگ پدربزرگ و ریشههای خود را نداشتند و به دست فراموشی سپردند. البته موسوی در اظهار نظری گفته است: «تخاصم اجتماعی و فرهنگی را در آمریکا به صورت حادتر میبینیم. یعنی تضاد زیادی از نظر فرهنگی و اجتماعی در شهرهای بزرگ وجود دارد. چنین چیزی را میتوان در شهرهای پرجمعیت آمریکایی دید. چنین تخاصمی بین افرادی به وجود میآید که مهاجران مکزیکی، بومیان سرخ پوست یا آفریقایی بودند. چنین فاصله فرهنگی و اجتماعی منجر به نزاعهای شهری و شورشهای گسترده میشده است.» میبینیم که حتی مهاجرت میتواند در بستر خود منجر به اتفاقات ناخوشآیندی شود که در صورت نبود تدابیر لازم هر جامعهای را به کام مسائل ناگوار میکشاند. اما سوال اینجاست که مهاجرت چه نسبتی با عدالت فرهنگی دارد؟
*هضم خرده فرهنگها
یعنی عدالت فرهنگی تا چه اندازه به مهاجرت و مسائل مربوط به آن وابسته است. پاسخ این است که وقتی به هر فرهنگ بومی درست نگاه نشود و با اقداماتی زمینه نابودی آن را فراهم کنیم، لاجرم میبینیم که فرهنگهای خرد و محلی در تفکری کلی هضم شده و بعد از چندی هیچ اثری از آنها نمیماند. از این نظر باید به حاشیهنشینی توجه ویژهای کرد. معضلی که امروزه مسائل زیادی را در دل خود دارد و معاون پیشگیری و درمان مرکز درمان سازمان بهزیستی کشور هم از وجود ۱۹ میلیون جمعیت حاشیه نشین و حدود ۳۰۰۰ منطقه حاشیهای در کشور خبر داده بود. این آمار بالا با توجه به جمعیت کشور چیزی در حدود یک چهارم از مردم ایران میشود. آماری که به خوبی نشان میدهد تفکری اساسی در پس این حاشیهنشینی قرار دارد که اینگونه اتفاقاتی را رقم زده است تا خرده فرهنگها امروز هوایی برای تنفس نداشته باشند.
*تمرکزگرایی، ریشه حاشیهنشینی
از این رو باید با نگاهی دقیقتر به موضوع توجه کرد. شاید جواب این سوال را میثم مهدیار جامعه شناس و فعال عدالتخواه داده باشد. وی درباره اینکه بیعدالتی فرهنگی ریشه در چه مواردی دارد، گفت: «یکی از عوامل عمده این امر مربوط به تمرکزگرایی اداری و فرهنگی میشود. تمرکز گرایی اداری یعنی تمام امور اداری کشور در مرکز کشور یعنی تهران و بعضی استانها جمع شده و هر کسی به آنها نزدیک باشد دسترسیهای بهتری دارد.» این پاسخ شاید تمام عوامل حاشیه نشینی را در برنگیرد اما بخش مهمی از آن را به خوبی روشن میکند. یعنی نگاه متمرکز به برخی شهرها و قرار دادن امکانات در اختیار آنها منجر به این شده مردم برای بهره بردای بیشتر و بهتر از امکانات، خود را به نزدیکی آنها برسانند.
همین امر به غیر از حاشیهنشینی از جاکندگی فرهنگی را نیز به دنبال دارد. از جاکندگی که در نهایت منجر به فراموشی فرهنگ و آیینهای بومی خواهد شد که هر کدام برای فرهنگ ایران چون قطعهای از پازل هستند. قطعاتی که در کنار هم فرهنگ بومی و دینی ایران و مردم آن را میسازند. شایسته است تا قبل از آنکه فرهنگ ایران به کلی دستخوش یکپارچه سازی فرهنگی شود متولیان امر فکری به حال این روزهای فرهنگ و عدالت فرهنگی کنند؛ زیرا در صورت نداشتن تدابیر لازم برای چنین اتفاقی ضربه شدیدی به فرهنگ ایران وارد خواهد شد.
انتهای پیام/
نظر شما