به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، تعطیلی مدارس و دانشگاهها از حدود یک سال پیش تنها یکی از تبعات شیوع بیماری کروناست. این تعطیلی اجباری، در حالی اتفاق افتاد که نظامهای آموزشی آمادگی لازم برای رویارویی با آن را نداشتند و به همین دلیل با مشکلات بسیاری مواجه شدند.
تنها گزینه پیشرو برای ادامه یافتن آموزشها، استفاده از فضای مجازی بود؛ اما بدون شک آموزش الکترونیکی به زیرساختهای سخت و نرم نیاز دارد. از دسترسی به اینترنت و موبایل یا تبلت گرفته تا تهیه محتواهای آموزشی متناسب با آموزش مجازی. با وجود مزایایی که برای آموزش مجازی گفته میشود از جمله صرفهجویی در وقت و هزینه، اما همچنان تردیدهایی در مورد استفاده گسترده از فناوری در آموزش وجود دارد مانند کمرنگ شدن تعاملات انسانی.
هماکنون که بیش از یکسال از آغاز آموزشهای مجازی در مدارس و دانشگاهها میگذرد، نه تنها میتوان عملکرد نظامهای آموزشی در این زمینه را ارزیابی کرد، بلکه امکان برنامهریزی برای استفاده از فناوری در دوران پساکرونا هم وجود دارد.
در این راستا، با احسان طوفانینژاد دانشآموخته دکترای تکنولوژی آموزشی درباره شرایط آموزش الکترونیک کارآمد و چگونگی ادامه یافتن این آموزشها در پساکرونا به گفتوگو پرداختیم.
یادگیری الکترونیک مفهوم جدیدی نیست، اما شیوع بیماری کرونا در جهان ضرورت استفاده از فضای مجازی برای آموزش را بیش از پیش نشان داد. نظر شما درباره این گسترش تحمیلی آموزش مجازی چیست؟
آموزشی که یکسال اخیر در کشور گسترش یافته، یادگیری الکترونیک نیست، بلکه آوردن آموزش سنتی در فضای مجازی است. این نوع آموزش که استاد پشت دوربین مینشیند و همان محتوایی که قبلا روی تخته درس میداده را بیان میکند، آموزش الکترونیکی نیست.
آموزشی که یکسال اخیر در کشور گسترش یافته، یادگیری الکترونیک نیست، بلکه آوردن آموزش سنتی در فضای مجازی است
به نظر من، در ابتدا باید به مفهوم آموزش الکترونیک برگردیم. آموزش الکترونیکی مطرح شد چون امکان حضور افراد در یک مکان مشخص یا یک زمان مشخص برای یادگیری وجود نداشت.
برای بررسی مفهومی یادگیری الکترونیکی، لازم است به نظریههای یادگیری توجه کنیم چرا که یادگیری یکی از عناصر بسیار مهم در یادگیری الکترونیکی است. چهار نظریه وجود دارد که یادگیری را تعریف کردهاند از جمله رفتارگرایی، شناختگرایی، سازندهگرایی و ارتباطگرایی.
ارتباطگرایی جدیدترین نظریه یادگیری است که منظور از آن یادگیری در عصر دیجیتال است. در این نظریه یادگیری به معنای شبکهسازی بوده و در ارتباط افراد با یکدیگر حاصل میشود.
این نوع یادگیری میتواند همزمان یا غیرهمزمان باشد. همزمان حالتی است که الان دانشگاهها اجرا میکنند و غیرهمزمان محتوامحور است. چیزی که در آموزش ایران اتفاق میافتد یکی از چندین روش آموزش مجازی در حد بسیار نازل است چرا که آموزش مجازی تبدیل به رسانه یک سویه آموزشی شده، نه یک محیط کلاسی تعاملی.
ارائه محتوا، بخشی از آموزش مجازی است. این ارائه محتوا یا همزمان است که توسط استاد ارائه میشود یا غیرهمزمان است که محتوا از پیش طراحی شده و سپس ارائه میشود.
منظور از تعاملی بودن آموزش چیست؟
تعاملی بودن یعنی اتفاقی که بین فرستنده و گیرنده پیام میافتد. به عبارت دیگر، تعامل یعنی هر دو سوی فرایند یادگیری، ارسالکننده و دریافتکننده پیام باشند. برای مثال در تلویزیون معمولا تعامل وجود ندارد، چون یک سویه است. یک نفر اخبار را ارائه میدهد و میرود. وقتی میخواهند در تلویزیون تعامل ایجاد کنند مثلا میگویند به فلان شماره پیامک بزنید که این تعامل درسطح بسیار نازل است.
استاد در آموزش همزمان میتواند بر اساس اطلاعاتی که خودش میدهد، از یادگیرندهها هم اطلاعاتی را دریافت کند. مثلا سوالی میپرسد و جوابی را از یادگیرنده دریافت میکند یا درخواستی میکند و یادگیرنده فعالیتی را انجام میدهد یا یادگیرنده سوالی میپرسد و استاد جواب میدهد، اینها یک نوع از تعامل هستند.
در یادگیری الکترونیکی چندین نوع تعامل وجود دارد؛ نخست تعامل مدرس با یادگیرنده، دوم تعامل یادگیرنده با یادگیرنده و نهایتا تعامل یادگیرنده با محتوا.
وظیفه طراح است که بستری را برای تعامل یادگیرنده با یادگیرنده فراهم کند. باید از طراحان آموزشی پرسید آیا یادگیرنده با محتوا تعامل دارد؟ یا ارتباط یادگیرنده و محتوا یکسویه است، به این معنا که محتوا را میگیرد و تمام میشود.
اعتراضهایی از سوی استادان در زمینه طراحی محتوا مطرح شده است، استادان معترضاند که تولید محتوا در آموزش مجازی وظیفه آنها نیست. اگر تهیه محتوا در آموزش مجازی به عهده استادان نیست، پس چه کسی مسئول است؟
تولید محتوا در آموزش همزمان با استاد است. در کلاس همزمان، مدرس در حال ارائه محتوا به یادگیرنده است. به عبارت دیگر، در آموزش همزمان، رسانه اصلی خود مدرس است و به همین دلیل کسی که مسئولیت اصلی آموزش را به عهده دارد، مدرس است.
اگر مدرس بخواهد از محتوای کمک آموزشی مانند پاورپوینت برای آموزش موثرتر بهره بگیرد، این محتوا طبیعتا باید توسط خود مدرس تهیه شود. محتوای کمک آموزشی به خودی خود ارزش آموزشی ندارد و باید در کنار یک نفر باشد. مثلا اگر من به یک کنفرانس بروم و همراه خودم یک فایل پاورپوینت شامل جدول و نمودار ببرم، آن فایل چندان مهم نیست. آنچه مهم است ارائه من است که نمودار هم در کنارش قرار بگیرد.
محتوای کلاسهای همزمان لازم نیست تعاملی باشند چون خود معلم تعامل را ایجاد میکند، اما محتوای غیرهمزمان خودش باید فینفسه تعاملی باشد
ما این تجربه را هم داشتهایم که فایلهایی را درست کردهایم و در اختیار مدرسین قرار دادیم اما چون مدرس با روش، سرفصلها و مدیریت محتوای خودش جلو رفته، برایش مفید نبوده است.
ذکر این نکته لازم است که محتوای آموزش غیرهمزمان باید توسط متخصص طراحی شود. محتوای غیرهمزمان، محتوای آموزشی خودآموز است و کنار آن معلمی نیست که بخواهد توضیح دهد، به همین دلیل، هر توضیحی باید توسط خود آن محتوا صورت بگیرد.
محتوای کلاسهای همزمان لازم نیست تعاملی باشند چون خود معلم تعامل را ایجاد میکند، اما محتوای غیرهمزمان خودش باید فینفسه تعاملی باشد.
با توجه به توضیحاتی که مطرح شد، آیا آموزش مجازی در ایران شرایط مورد نیاز آموزش الکترونیکی را دارد؟
آموزش مجازی همزمان هم اکنون در کشور به درستی اتفاق نمیافتد چون استادان و معلمان، علم TPACK ندارند. TPACK مختصرشده Technological Pedagogical Content Knowledge است.
Content Knowledge به معنای دانستن یک محتواست، برای مثال مدرس باید زبان فارسی را بداند. پداگوژی یعنی هنر تدریس و PCK روش تدریس یک محتوای خاص است. به همین دلیل دانستن یک محتوا برای تدریس کافی نیست و مدرس باید نحوه تدریس آن را هم بلد باشد. برای مثال من با این که زبان فارسی را بلد هستم اما نمیتوانم زبان فارسی درس بدهم.
وقتی تکنولوژی به تدریس یک محتوا اضافه میشود یعنی روش تدریس به وسیله تکنولوژی انجام شود. برای مثال من که تکنولوژیست آموزشی هستم، میدانم چگونه به وسیله فناوری، موثر درس بدهم، اما باز هم نمیتوانم زبان فارسی را موثر درس بدهم. استادان و معلمان ما میتوانند محتوای خودشان را درس بدهند یعنی پداگوژی درس دادن آن محتوا را دارند، اما تکنولوژی را ندارند. کیفیت کلاسهای آموزش مجازی در کشور، به دلیل نداشتن علم TPACK پایین است.
یکی از مسائل مهم در کلاسهای همزمان، بالا رفتن بار شناختی استادان است. به این معنا که استاد باید همزمان حواسش به کیفیت صدا و تصویرش باشد، با پاورپوینت هماهنگ باشد و حواسش به سوالات دانشجویان باشد. سوال این است که با مدیریت اینها، چگونه میتوان درس داد؟
به نظر من، کرونا باعث شد حداقل پنج تا ۱۰ سال در آموزش مجازی جلو بیفتیم، چرا که سبب شد همه آموزشگران در کشور نگرش درس دادن در فضای مجازی را پیدا کنند مانند بچهای که در آب دست و پا میزند و حالا میتواند شنا کردن را راحتتر یاد بگیرد، برخلاف کسی که اصلا وارد آب نشده و بدنش خیس هم نشده است.
آموزشهایی که برای معلمان و استادان گذاشته میشود، تا چه حد مفید هستند؟
برخی از این آموزشها مفید هستند مانند همایشی که در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. چون دقیقا متمرکز بر موارد مورد نیاز بود.
ذکر این نکته لازم است که محتوای غیرهمزمان را باید متخصص تولید کند چرا که تولید و طراحی این محتوا علم خاص خودش را دارد که باید یک متخصص آن را انجام دهد.
نکته دوم این است که میزان زمانی که برای این کار باید گذاشته شود به حدی است که یک معلم نمیتواند چنین زمانی را به کار خود اختصاص دهد. مثلا به ازای یک ساعت محتوای آموزشی نزدیک به ۴۰ ساعت زمان لازم است تا یک محتوای تعاملی، استاندارد و همراه با بازخورد و تمرین طراحی شود.
به ازای یک ساعت محتوای آموزشی نزدیک به ۴۰ ساعت زمان لازم است تا یک محتوای تعاملی، استاندارد و همراه با بازخورد و تمرین طراحی شود
برای مثال تجربه ما از تهیه محتوای تعاملی خودآموز برای یک کتاب ۱۷ درسی نشان داد که تنها استخراج ساختار یکی از درسها، حدود ۲ ماه طول کشید و در ادامه هر ماه فقط توانستیم سه درس تولید کنیم، چون زمانبر بود.
با توجه به طرح آموزش غیرهمزمان، ادامه یافتن آموزشهای الکترونیکی در دوران پساکرونا چگونه خواهد بود؟
بعد از کرونا باید مراقب باشیم که دچار افراط یا تفریط نشویم. نخست این که کلاسهای چهره به چهره باید وجود داشته باشند و مجازی شدن دانشگاهها به طور کامل اشتباه است.
پژوهشهای ما نشان میدهد آموزش چهره به چهره به دلیل حس حضوری که فرد یادگیرنده با مدرس پیدا می کند، مهم است. همچنین حضور اجتماعی، آموزش پنهان، آموزش غیررسمی بسیار مهم هستند.
تفریط به معنای ترس از فناوری است که این نگاه در دوران کرونا از بین رفت؛ اما نگاه افراطی هم وجود دارد به معنای توهم فناوری که «فناوری به ما هو فناوری» میتواند همه مشکلات را حل کند، فقط کافی است این امکان فراهم شود و مثلا همه کلاسهای دانشگاه به اینترنت پرسرعت مجهز شوند که این هم اشتباه است.
پس فناوری باید چه جایگاهی در آموزش داشته باشد؟
بهترین تعریف که در سند تحول آموزش و پرورش هم آمده، این است که فناوری نه به عنوان جایگزین بلکه به عنوان تسهیلگر و تقویتکننده استفاده شود.
به نظر من فناوری میتواند غنیساز باشد و با روشهای تلفیقی استفاده شود. منظور تلفیقی از کلاسهای حضوری و الکترونیکی است مانند یادگیری معکوس.
شیوه معمول این است که ابتدا استاد تدریس میکند و سپس دانشجو در خانه به انجام تمرینات میپردازد، اما در یادگیری معکوس این روش برعکس است، درس به وسیله ابزار دیجیتال در اختیار دانشجو قرار میگیرد.
دانشجو به صورت مجازی آموزش را دریافت میکند و سپس در کلاس با مشارکت مدرس، تمرینات را حل میکند. تعامل این گونه ایجاد میشود. این روش در دنیا استفاده میشود و جواب داده است.
ما در مورد شیوه یادگیری معکوس تحقیق نظاممند کردهایم و تاثیر خوبی در یادگیری دانشجویان داشته چرا که از فناوری استفاده کرده، با این هدف که یادگیری با توجه به سرعت دانشجو انجام میشود.
از طرف دیگر، در این روش تعامل خوبی بین مدرس و دانشجو و دانشجویان با هم شکل میگیرد. نکته بعدی این است که اموزش الکترونیکی بیشتر به منظور مهارتافزایی طراحی شده و جواب هم داده است.
مهارتافزایی یعنی این که ما یک یادگیری مادامالعمر داشته باشیم و در هر لحظه، خواستیم مطلبی را یاد بگیریم، بتوانم به آن مطلب دسترسی داشته باشیم.
دانشگاهها در پساکرونا میتوانند به این سمت بروند که دورههای کوتاه مدت مهارتافزایی به صورت غیرهمزمان تهیه کنند. این اتفاق هماکنون در دنیا در حال رخ دادن است. مثلا coursera یا edx از جمله سایتهایی هستند که انجمنی از چندین دانشگاه در آنها کنار هم آمدهاند و هزاران دوره را به صورت کوتاه مدت ۶ هفتهای تهیه کردهاند و هر کسی میتواند در هر زمانی از این دورهها استفاده کند.
دانشگاهها در پساکرونا باید به این سمت بروند که دورههای کوتاه مدت مهارتافزایی به صورت غیرهمزمان تهیه کنند
پیشنهاد من برای اثربخشی آموزش اکترونیکی در آموزش عالی یا در آموزش و پرورش، نخست رفتن به سمت برگزاری دورههای کوتاه مدت و دوم غنیسازی کلاسهای حضوری از طریق یادگیری معکوس است.
امکان ارائه بازخورد، امکان جدیدی است که در آموزش مجازی فراهم شده است. در آموزشهای حضوری استادان فرصت نداشتند که تکلیف بدهند و تصحیح کنند، اما فضای مجازی امکان همتا ارزیابی دارد.
مثلا من در کلاسهای مجازی خودم تکلیف میدهم و اگر بخواهم تکلیف ۳۰ دانشجو را تصحیح کنم باید ۱۰ ساعت وقت بگذارم، اما با استفاده از همتا ارزیابی هم دانشجویان بازخورد فعالیتهای خودشان را میگیرند و هم کار یک نفر دیگر را ارزیابی میکنند.
از طرف دیگر، سطح یادگیریشان هم از سطح دانش و فهمیدن به سطح ارزیابی و انتقاد میرود. این امکانی است که فناوری ایجاد کرده است. به همین دلیل من به عنوان یک استاد بعد از این که کلاسها حضوری بشوند هم از این استفاده خواهم کرد تا بتوانم این غنیسازی را برای کلاسهایم داشته باشم.
نکته مهم این است که برای پساکرونا باید به این سمت برویم که محتواهایی که این مدت تولید شدهاند و زحمتهای زیادی برای این محتواها کشیده شده، منسجمتر آماده شود و در دسترس قرار بگیرد.
برای سوال پایانی، به نظر شما، عملکرد ایران در آموزش مجازی در یکسال گذشته قابل قبول بوده است؟
به نظر من، ایران چه در آموزش عالی و چه در مدارس پیشرفت قابل ملاحظهای داشته است. البته نمیگویم هم اکنون ایران جزو کشورهای برتر در زمینه ارائه آموزش الکترونیکی است اما پیشرفتی که اتفاق افتاده مخصوص در آموزش و پرورش از صفر شروع شده و الان به حد بالایی رسیده است.
واقعیت این است که در آموزش و پرورش کشورهای دیگر هم خیلی اتفاق خاصی نیفتاده، هرچند در آموزش عالی تجربههای بسیار خوبی داشتهاند و استادان روش هایی را درآموزش های مجازی اجرا میکنند که اگر نگویم تک است جزو روشهای خیلی کم سابقه در دنیاست مانند استفاده از روشهای تعاملی و بازیسازی.
انتهای پیام/
نظر شما