مدیران آموزش عالی از متهمان ردیف اول فساد هستند/ مسئولیت بدون پاسخگویی مساوی است با فساد

مدیریت در نظام آموزش عالی کشور ما، یکی از فاسدترین بخش‌های آموزش عالی است. کمتر مدیری را در آموزش عالی می‌توان پیدا کرد که از موقعیت خود سوءاستفاده نکرده باشد. مجوز تاسیس مراکز آموزش عالی، اعطای بورسیه و انتخاب دوستان‌شان به عنوان اعضای هیئت علمی تنها نمونه‌هایی از این فساد است.  

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، فساد یکی از بزرگترین موانع کارآمدی یک سیستم است. فساد در آموزش عالی هم نه تنها عملکرد نظام دانشگاهی را مختل می‌کند بلکه سبب ایجاد نوعی بی‌اعتمادی و ناامیدی می‌شود.

در این راستا، با داوود حسینی هاشم زاده نویسنده کتاب فساد دانشگاهی، پژوهشگر حوزه سلامت اداری و مدرس دانشگاه درباره فساد دانشگاهی در ایران گفت‌وگو کردیم.

آماری که شما در کتاب و مقالات خود از فساد دانشگاهی در ایران ارائه مطرح کردید، حدود 75 درصد است که آمار بسیار بالایی است. به نظر شما راهکار برطرف کردن این فساد دانشگاهی در درون دانشگاه است یا بیرون آن؟

هم در درون سازمان دانشگاه می‌توان استراتژی‌هایی برای مقابله با فساد طراحی کرد و هم بیرون از نظام دانشگاهی. ما بر این باوریم که فساد در سطوح مختلف با هم ارتباط دارد. یعنی این گونه نیست که دانشگاه و آموزش عالی ایران یک نظام خودبسنده و منفک از سایر نظام‌ها باشد.

از آنجایی که دانشگاه از کلیت جامعه و فساد در نهادهای دیگر تاثیر می‌پذیرد. بنابراین می‌توان استراتژی‌هایی فراتر از دانشگاه طراحی کرد.

دو استراتژی خیلی کلان برای مقابله با فساد دانشگاهی وجود دارد. نخست این که اراده سیاسی برای مبارزه با فساد وجود داشته باشد. اراده سیاسی مبارزه با فساد، می‌تواند در کلان جامعه باشد یا معطوف به بخش‌های مختلف مثل آموزش عالی باشد. یعنی در آموزش عالی هم نیازمند اراده سیاسی برای مبارزه با فساد هستیم. مثلا نمونه چند هزار بورسیه را به یاد آورید. این‌ها تحمیل‌هایی هستند که به آموزش عالی وارد می‌شوند.

اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، سیستم مبارزه با فساد می‌تواند فعالانه و موثر عمل کند و نتیجه‌بخش باشد. دومین بال مبارزه با فساد، به نظام قضایی کشور مربوط می‌شود. وقتی نظام قضایی یک کشور، نظام قضایی سالم و بی طرفی بوده و سیاسی عمل نکند، مبارزه با فساد در آن کشور به صورت جدی و ثمربخش صورت خواهد گرفت. ما در ایران، در هر دو این استراتژی‌ها مشکل داریم.

استراتژی‌های دیگری هم تحت عنوان شفافیت وجود دارند. به این معنا که لازم است همه چیز شیشه‌ای بوده و تمام امور قابل رصد باشد. بر اساس این استراتژی، نظام دانشگاهی باید نظام بسیار شفافی باشد؛ اما نظام دانشگاهی در ایران شفاف نیست.

شفافیت با جلوگیری از رشد فساد به کارآمد شدن سیستم‌ها کمک می‌کند. به تعبیر علم پزشکی، فساد مانند باکتری است که در محیط تاریک رشد می‌کند و  وقتی نورتابانده شود، رشد آن‌ها متوقف می‌شود.

یکی از رسالت‌های رسانه‌ها، تاباندن نور به این تاریکخانه‌ها با ایجاد شفافیت، گزارش‌دهی درست، بی‌طرفانه و غیرسیاسی است. هرچند متاسفانه خیلی از مواقع، خود رسانه‌ها آلوده به فساد هستند.

پاسخگویی سوی دیگر این استراتژی است. پاسخگویی باید در تمام سطوح اتفاق بیفتد. هر کس مسئولیتی دارد باید پاسخگو باشد. مسئولیت بدون پاسخگویی مساوی با فساد است، از پایین ترین سطح گرفته تا بالاترین سطح. استراتژی دیگر که به نظام قضایی مربوط می‌شود؛ اعمال و اجرای قانون است. قانون باید به شکل بی‌طرفانه و به صورت یکسان برای همه اعمال و اجرا شود.

بخش دیگری از استراتژی‌ها، پیشگیرانه هستند مانند آموزش و آگاهی‌بخشی. رسانه‌ها در این بخش هم نقش موثری دارند که می‌توانند درباره فساد بنویسند. رسانه‌ها باید روشن کنند که فساد چیست؟ گونه‌های مختلف آن کدام است؟ چه پیامدهایی دارد؟ حتی نام مفسدین را افشا کند.

این استراتژی‌ها کلی هستند و در آموزش عالی هم می‌توانند استفاده شوند. من در مورد راهکارها به صورت منبسوط در فصل پنجم کتاب فساد دانشگاهی بحث کرده‌ و انواع استراتژی‌های سیاسی، قانونی-قضایی، آگاهی‌بخشی عمومی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را تبیین کرده‌ام.  

یکی از موارد فساد دانشگاهی که در کتاب شما آمده است، فساد بین‌دانشگاهیان است. مانند این که استادان، دانشجویان را وادار به مقاله‌نویسی می‌کنند بدون این که حق‌الزحمه‌ای به آن‌ها پرداخت شود. آیا دانشجویان راهی برای مقابله با این مشکل دارند؟

واقعیت این است که دست دانشجو زیر سنگ استاد است. به عبارت دیگر استاد در ارتباط با دانشجو قادر مطلق است و می‌تواند با سرنوشت دانشجو هر کاری بکند، در حالی که دانشجو خیلی کم می‌تواند از خودش دفاع کند.

اگر دانشگاه سالم بود و کدهای اخلاقی در آن تعریف شده بود، در نتیجه، نقش استاد و دانشجو روشن بود و این همه دانشجو تحت سلطه و ستم قرار نمی‌گفتند. مشکل این است که این فساد به یک هنجار تبدیل شده است.

من در سخنرانی‌ای که سال 97 در دانشگاه تهران با عنوان «فساد نظام‌مند» داشتم، این موضوع را مطرح کردم. البته افراد کمی مانند احمد توکلی در این زمینه صحبت کرده‌اند که فساد در ایران نظام‌مند است.

معمولا بحث‌هایی که در زمینه نظام‌مند بودن فساد در ایران مطرح می‌شود، سیاسی است؛ اما من نمی‌خواهم بحث سیاسی کنم. من می‌خواهم به روش علمی به این سوال پاسخ دهم که آیا فساد در ایران، نظام‌مند است یا نه؟

نظام‌مند بودن فساد شاخص‌هایی دارد. برای مثال همانطور که گفتم فساد در کشور به صورت هنجار درآمده و دیگر قبحی ندارد. به نظر می‌رسد فرهنگ فساد در حاکمیت و در میان مردم غلبه پیدا کرده است.

مثلا من در آپارتمانی چهار واحدی زندگی می‌کنم و به صورت اتفاقی متوجه شدم که یکی از ساکنین دو سال است از برق عمومی به صورت شخصی استفاده می‌کند. وقتی ما اعتراض کردیم، ایشان گفتند که در این سال‌ها هر ماه هزینه استفاده از برق را پرداخت کرده‌اند؛ اما این مبلغ در هیچ کدام از حساب‌های ساختمان از طرف مدیر وارد نشده بود. این نمونه روشنی از فساد است.

وقتی فساد گسترده می‌شود، هر طرف را نگاه کنیم، فساد دیده می‌شود به طوری که افراد وقتی مسئولیت کوچکی هم دارند، از آن سواستفاده می‌کنند. سازمان شفافیت بین‌الملل فساد را این گونه تعریف می‌کند؛ سواستفاده از قدرت، مقام و منصب به امانت داده شده در راستای منافع شخصی، گروهی و سازمانی.

من در 30 سالی که در آموزش عالی بوده‌ام به جرات می‌توانم بگویم حتی یک مدیر سالم ندیده‌ام. فساد در ایران به یک هنجار تبدیل شده است. دومین شاخص آن این است که فساد گسترده باشد. یافته‌های پژوهش‌هایی که من و همکارانم انجام داده‌ایم، موید این است که فساد در ایران گسترده است.

سومین شاخص فراگیری حوزه‌هایی است که فساد در آن رخ می‌دهد. در حوزه احزاب فعالیت‌هایی مانند خرید رای انجام می‌شود. همچنین در نظام اقتصادی، شاهد رانت‌ها هستیم. می‌توان گفت حوزه‌هایی که به فساد آلوده شده‌اند به قدری زیاد هستند که نمی‌توان حوزه‌ای را پیدا کرد که فساد در آن زیاد نباشد.

چهارمین شاخص این است که هزینه ارتکاب فساد در کشور ما بسیار پایین است. یعنی فایده کنش فساد، بسیار بیشتر از هزینه‌های احتمالی آن است. شاخص پنجمین به فساد شبکه‌ای و سازمان‌یافته برمی‌گردد، این که فساد فردی نیست و به صورت شبکه ای خود را نشان می‌دهد.  

متاسفانه در جامعه امروز ما نهادهای متولی مبارزه با فساد خودشان به فساد آلوده شده‌اند. افراد در مصاحبه‌هایی که من با آنها داشتم؛ می‌گفتند که فساد را به کجا گزارش کنیم؟ خود مسئولینی که وظیفه‌شان مبارزه با فساد است، فاسد هستند.

شاخص دیگر این بود که جامعه نسبت به گزارش موارد فساد، بی‌رغبت است چون احساس می‌کند بی‌فایده است. البته من خودم این اعتقاد را ندارم به رغم این که تا کنون کامیابی چندانی در گزارش فساد نداشته‌ام؛ اما باز هم مسئولیت اجتماعی خودم می‌دانم که تلاش کنم.

شاخص دیگر پاسخگویی است. متاسفانه پاسخگویی در نظام اداری ما به صورت یک استثنا درآمده است. سیستم‌ها اغلب برای خودشان آنچنان جایگاه بالایی قائل هستند که به راحتی تن به پاسخگویی نمی‌دهند، این‌ها نشان می‌دهد که فساد در کشور ما به شکل نظام‌مند درآمده است.

من در اینجا هشت شاخص ارائه کردم که حاصل سال‌ها مطالعه است و ادبیاتی تولید کردم که بتوان فساد را ارزیابی کرد. البته ممکن است کسانی با اغراض سیاسی بگویند؛ چنین چیزی نیست یا برای رقابت با سیاسیون دیگر بگویند این مشکلات وجود دارد.

وقتی فساد در کشور به شکل نظام‌مند درمی‌آید، مبارزه با آن باید چندگانه و همزمان باشد. برای مثال، صرفا با اصلاح قوانین نمی‌توان با فساد مبارزه کرد. ما در ایران جنگلی از قوانین داریم که پیچیدگی و ابهامات خود را دارند. نمی‌توان با اضافه کردن دستگاه‌های نظارتی و تشکیل ستادهای مختلف با فساد مبارزه کرد. در ایران بیش از 17 دستگاه نظارتی وجود دارد.

داستان شیر ناصرالدین شرایط امروز ما را به خوبی توصیف می‌کند. می‌گویند ناصرالدین‌شاه شیری داشته که سهمیه غذای آن هفته‌ای یک گوسفند بوده. یک نگهبان باید این گوسفند را برای شیر می‌برده. خبر می‌رسد که این نگهبان دل و جگر و ران گوسفند را برای خودش برمی‌دارد. شاه می‌گوید یک نفر را ناظر بر این نگهبان کنید. دوباره بعد از مدتی خبر می‌آید که ناظر هم با نگهبان همدست شده و ران دیگر گوسفند را هم ناظر می‌برد.

یکی از سران دربار مسئول نظارت بر این دو نفر می‌شود؛ اما اتفاقی که می‌افتد این است که آن مسئول درباری به خاطر سمت بالاتری که داشته، سهم بیشتری می‌برد. نهایتا می‌بینند شیر از گرسنگی در حال تلف شدن است. متاسفانه این وضعیت امروز ماست. مدام نهادهای نظارتی اضافه کرده‌ایم؛ اما فساد بیشتر شده است. این نشان می‌دهد که این نهادها کارآمد نبوده‌اند، ما باید روش‌های مدرن مبارزه با فساد را که در دنیا استفاده می‌شود حاکم کنیم.

در مورد این روش‌ها می‌توانید مصداقی‌تر توضیح بفرمایید.

یکی از روش‌ها، ایجاد شفافیت است.‌ شفافیت در دنیا مهم‌ترین راهکار مبارزه با فساد شناخته می‌شود. قطعا در همه کشورها بخش تاریکی در حکمرانی وجود دارد؛ اما درصد این بخش تاریک در کشورهای توسعه‌یافته کمتر است. متاسفانه آنچه در ایران وجود دارد؛ حکمرانی تاریکخانه‌ای است. یعنی بخش اعظم حکمرانی ایران شفاف نیست.

مردم در عملکرد سازمان‌ها و نهادها محرم نیستند. به سایت شفافیت وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی مراجعه کنید. ببینید به عنوان یک خبرنگار چقدر می‌تواند اطلاعات برای آنالیز و تحلیل به دست بیاورید. در این سایت به ندرت می‌توان اطلاعاتی را به دست آورد که بتوانید به عنوان یک خبرنگار تحلیل کنید، به طوری که بعضی قسمت‌های سایت فقط اسم هستند.

ما الان نیازمند این هستیم که از ابزارهای کنترل الکترونیک استفاده کنیم. دولت الکترونیک هم یکی از کارهایی است که می‌تواند کمک کند؛ اما شفافیت فراتر از دولت الکترونیک است. اطلاعات باید در اختیار همه مردم باشد تا به راحتی بتوانند آنالیز کنند و به چالش بکشند. این امکان وجود ندارد و اطلاعات معمولا به صورت محرمانه در اختیار خود سازمان‌ها قرار دارد. ادامه یافتن این روش، امکان پاسخگویی را از بین می‌برد.

امروز رسانه‌های ما فساد را آموزش نمی‌دهند در حالی که در دنیا استراتژی‌های مختلفی برای آموزش فساد استفاده می‌شود. مثلا کشوری مانند برزیل برنامه‌های رادیو-تلویزیونی ضد فساد دارد. سازمان شفافیت بین‌الملل یک مرکز رادیویی ایجاد کرده و برنامه‌هایی برای مبارزه با فساد و رشوه تولید می‌کند. «به فساد نه بگویید» عنوان این برنامه است.

در نیجریه هم برنامه‌هایی با هدف آگاهی‌بخشی به جامعه در زمینه فساد وجود دارد. در اسلوواکی هم مقالاتی در روزنامه‌ها منتشر می‌شود یا مسابقاتی برگزار می‌شود که مقابله با فساد را به مردم آموزش دهند. رسانه‌ها در این کشورها به شکل‌های مختلفی آگاهی‌بخشی می‌کنند.

حاکمیت برای مبارزه با فساد برنامه و استراتژی دارد و از بازوی جامعه مدنی مانند رسانه‌ها استفاده می‌کند. رسانه را به عنوان فرصت تلقی می‌کنند نه به عنوان یک تهدید. آزادی رسانه‌ها و مستقل بودن آن‌ها به عنوان بازوی اصلی مبارزه با فساد در حاکمیت مطرح می‌شود.

به نظر من، آزاد نبودن رسانه‌ها یکی از علل مهم فساد هستند. رسانه‌ها یکی از ارکان دموکراسی‌اند و وقتی ما به رکن چهارم دموکراسی بی توجه باشیم، طبیعتا فساد رشد خواهد کرد. استفاده از ظرفیت‌های مردمی و نهادهای مدنی، استراتژی مهمی است که وقتی بلااستفاده بماند یا سرکوب شود، طبیعتا فساد در حوزه‌های مختلف رشد خواهد کرد.

من در یکی از پژوهش‌هایم از 160 نفر از خبرگان حوزه مطالعات فساد مصاحبه کردم و همه گفتند میزان دسترسی مردم به اطلاعات در ایران بسیار پایین است. پیامد فقدان شفافیت، مشارکت مردم در مبارزه با فساد و نبود رسانه‌های آزاد، گسترده شدن فساد خواهد بود.

بر اساس پژوهش‌های شما آمار فساد در مدیران دانشگاهی وزارتخانه حدود 80 درصد است. در این زمینه، به مصادیقی از فساد هم اشاره شده بود مانند مجوزهای تاسیس مراکز آموزش عالی یا پیگیری نشدن تخلفات برخی مراکز. وقتی این مشکلات با مدیران دانشگاهی مطرح می‌شود، انکار می‌کنند. به نظر شما راهکار چیست؟

مدیران آموزش عالی وجود این مشکلات را انکار خواهند کرد چون انکار کردن ساده‌ترین راه برای آن‌هاست. به همین دلیل، من به مدیران توصیه می‌کنم به جای انکار مشکلات، مطالعه کنند و ببینند حقیقت چیست.

آموزش عالی، پتانسیل بالایی برای پژوهش در این زمینه دارد. من به عنوان مسئولیت اجتماعی خودم، پروژه‌ای تعریف کردم و سه هزار و 100 نمونه از دانشجویان، فارغ‌التحصیلان و اعضای هیئت علمی مقاطع مختلف، مدرسین و مدیران گردآوری کردم. به همین دلیل این تصویری که من توصیف می‌کنم، نمی‌تواند تصویر غلطی باشد.

البته هیچ پژوهشی صد در صد نیست اما نمی‌توان گفت اساسا این پژوهش غیرمعتبر است. شاید درصدی خطا داشته باشد اما نمی‌توان گفت وقتی میانگین 75 به دست آمده، اشتباه است و عدد واقعی 5 است.

واقعیت این است که مدیریت در نظام آموزش عالی کشور ما، یکی از فاسدترین بخش‌های آموزش عالی است. کمتر مدیری را در آموزش عالی می‌توان پیدا کرد که از موقعیت خود سواستفاده نکرده باشد.

دانشگاه‌های غیرانتفاعی و مجوزهایی که داده می‌شود، تنها یکی از مصادیق این فساد است. می‌توان نام افرادی که از این دست مجوزها دریافت کرده‌اند را گفت. البته بعضا هم مجوزها به نام کس دیگری گرفته می‌شود در حالی که پشت پرده کسان دیگری هستند.

سوال من این است که این مجوزها به چه کسانی داده می‌شود؟ چگونه نظارت می‌شود؟ همه این‌ها محل فساد هستند و هیچ نظارتی بر آن‌ها نیست. مدیران کارها را به هر شکلی که صلاح می‌دانند، انجام می‌شود حتی اگر نظارتی هم باشد، صوری است و با ناظر همدست می‌شوند.

فساد مدیریتی در آموزش عالی ما به شکل گسترده‌ای وجود دارد. بر اساس یافته‌های پژوهشی، مدیران آموزش عالی، از متهمان ردیف اول فساد هستند. در پژوهش‌های ما روایت‌های مختلفی از سواستفاده مدیران مطرح شده است. مثلا من اخیرا خبری دیدم، مبنی بر این که معاون اداری و مالی وزیر علوم، پسر خودش را به عنوان دانشجوی دکتری در دانشگاه شهید بهشتی وارد کرده است.

شکل‌های گسترده‌ای از این فساد قابل پیگیری است مثلا این که دوستان خودشان را به عنوان هیئت علمی وارد دانشگاه می‌کنند یا اعطای بورسیه و پذیرش دانشجو خارج از روال معمول آن. این که دانشگاهیان چنین تصوری از فساد مدیران دارند، تصور بی‌راهی نیست.

یکی دیگر از موارد فساد دانشگاهی که شما در پژوهش‌های خود اشاره کردید، سرپوش گذاشتن بر روی جرایم دانشگاه‌ها بود. در این مورد هم مصداقی توضیح بفرمایید.

اصطلاحی وجود دارد به نام ساترلند که به معنایی سرپوش گذاشتن روی جرایم یقه سفیدها و مجازات یقه آبی‌هاست. من در کتاب فساد دانشگاهی از این استفاده کردم و گفتم که مدیران دانشگاهی مانند یقه سفیدها هستند و دانشجویان و کارمندان مانند یقه آبی‌ها.

یقه سفیدها به واسطه قدرت، ثروت و نفوذی که دارند، تخلفاتشان یا لاپوشانی می‌شود و مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد یا با اغماض زیادی مواجه می‌شوند و تنها به صورت جزئی تنبیه می‌شوند؛ اما اگر همان جرم را یقه آبی‌ها انجام دهند، با فشار و تنبیه شدیدتری مواجه می‌شوند.

برای مثال، حدود یک دهه پیش یکی از اعضای هیئت علمی دانشکده ما به همراه یکی از دانشجویان دکتری مقاله یک اسرائیلی را به نام خودشان منتشر کردند. آن‌ها فقط اسامی را تغییر داده بودند، یعنی سرقت کامل انجام شده بود.

وقتی این جرم مشخص و گزارش شد، نتیجه این بودکه استاد با بالاترین مرتبه بازنشسته شد در حالی که همواره هم دعوت به تدریس خواهد شد، کتاب‌هایش همچنان مرجع خواهند بود؛ اما دانشجوی دکتری به شدت مجازات می‌شود و همه بار مسئولیت با دانشجوست در حالی که نویسنده مسئول هم استاد بوده است.

جرایم یقه سفیدها که شامل مدیران آموزش عالی و اعضای هیئت علمی می‌شود، عموما مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد. یکی از دلایلش این است که اعضای هیئت رسیدگی به تخلفات استادان، خودشان عضو هیئت علمی هستند. یعنی قاضی، ناظر و مجرم همه در یک خانواده هستند و به همین دلیل نمی‌توان به درستی رسیدگی کرد چون کسی نمی‌تواند به جرم خودش رسیدگی کند.

من با رئیس رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت علمی که خودش هم عضو هیئت علمی بود، کتاب مشترکی داشتم. قرار بود در آن کتاب، اسم ایشان تنها برای تشکر بیاید؛ اما ایشان اسم خودشان را به عنوان نویسنده گذاشتند بدون این که یک خط نوشته باشند، من به کجا می‌توانم شکایت کنم؟ چه کسی می‌خواهد رسیدگی کند؟

فساد سازمانی، پیچیدگی‌ها و لاپوشانی‌هایی دارد که به راحتی نمی‌توان در مورد آن حرف زد. این مواردی که گفتم موضوعاتی بودند که مطمئن بودم و اشراف کامل درباره آن‌ها داشتم.

برای مثال مدتی پیش این خبر پخش شد که کارشناس یکی از مجلات دانشگاه تهران، نویسندگان مقالات را مجبور می‌کند اسم او را به عنوان نویسنده به مقاله اضافه کنند. من این موضوع را پیگیری کردم و متوجه شدم که این خبر صحت دارد.

همچنین خبر دیگری آمد از یکی از مجلات نمونه وزارت علوم که البته نمونه شدن این مجلات هم پشت‌پرده‌هایی دارد از این که چگونه لابی و رفرنس‌سازی می‌کنند و دانشجویان را وادار می کنند از آن مقالات استفاده کنند تا ارجاع داده شود. نتیجه بررسی‎ها نشان داد سردبیر آن مجلات نزدیک به پنج سال بدون این که مقالات را داوری بفرستد، بر اساس صلاح دید خودش منتشر می‌کرده است. من این موضوع را هم پیگیری کردم و متوجه شدم واقعیت دارد. این مورد را هم گزارش کردم؛ اما نه تنها به هیچ جا نرسید بلکه سیستم‌های نظارتی ما به قدری فاسد شده‌اند که عملا گزارش‌دهنده فساد به مشکل می‌خورد.

با این وجود، من معتقدم؛ ما باید فرهنگ گزارش‌دهی فساد را در ایران دنبال کنیم. باید به دنبال قانون حمایت از مخبرین و گزارش‌دهندگان فساد باشیم. قانونی که بیش از یک دهه است نوشته شده اما در پیچ و خم مجلس مانده است.

وقتی گزارش‌دهنده فساد که پتانسیل مردمی و بازوی مبارزه با فساد است، این گونه آسیب می‌بیند، منافعش را از دست می‌دهند و کسی از او حمایت نمی‌کند. در حالی که در دنیا صنعت گزارش‌دهی فساد وجود دارد یعنی کسانی هستند که به دنبال کشف فسادند تا با گزارش دادن آن درصدی از منافع آن را فساد را به دست بیاورند.

انتهای پیام/

کد خبر: 1094070

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =