به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ اسرائیل به موازات ترور دبیرکل حزبالله لبنان در تلاش برای تضعیف روحیه نیروهای مقاومت و هواداران آنها و ارعاب سران کشورهای اسلامی در راستای پیشبرد اهدافش در منطقه است.
بیشتر بخوانید؛
ترس از «افتادن در تله جنگ»، بزرگترین تله جنگ است
بسیاری از تحلیلگران جریان مقاومت درباره پیوست رسانهای و تبلیغاتی این رژیم بارها هشدار دادهاند و این درست همان حربهای است که اگر از سوی محور مقاومت و حامیانش در زمان مقتضی شناسایی و خنثی نشود، میتواند ضربهای بزرگتر از ترورهای اخیر بر پیکره جریان مقاومت وارد کند.
با نظر به معادلات جریان مقاومت و نقش برجسته ایران هدف نهایی این جنگ رسانهای، جمهوری اسلامی ایران است زیرا امروز ایران به بازیگری تبدیل شده که سایر کشورها نمیتوانند نقشآفرینیاش را در معادلات منطقهای و جهانی نادیده بگیرند. غرب و برخی رقبای منطقهای ایران به خوبی میدانند که در تعامل با ایران نباید از اهرم فشار استفاده کنند و بهترین و کم هزینهترین راه برای دستیابی به منافشان، مذاکره و جنگ رسانهای توامان است.
پیشتر رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران ستاد کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویر احمد با اشاره به ترفند بدخواهان در ایجاد جنگ روانی و ترس برای به عقبنشینی خاطرنشان کرده بودند: «هدف دشمن از جنگ روانی در عرصه نظامی را ایجاد ترس و عقبنشینی است.»
در همین راستا تمام شگردهای تبلیغاتی و رسانهای این جنگ روانی به امید کند کردن سرعت بازسازی حزبالله و خنثی کردن اقدامات جریان مقاومت با ضریب بیشتری پس از شهادت سید حسن نصرالله تداوم پیدا خواهد کرد. در ادامه محورها و اهداف برجسته این جنگ رسانهای آمده است:
۱) انتقام از انتظار برای انتقام ایران
علاوه بر وعده ایران برای پاسخ به ترور سید حسن نصرالله، اسرائیل پس از به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در پایتخت ایران در یک انتظار کشنده برای انتقام از سوی ایران به سر میبرد. انتقامی که با توجه به اجرای عملیات وعده صادق و وعدههای مکرر مقامهای تراز اول نظام، به یک کابوس ناتمام برای شهرک نشینان سرزمینهای اشغالی و به تبع آن یک چالش لاینجل برای کابینه مستقر تبدیل شده است.
تابستان سال جاری روزنامه معاریو در گزارشی نوشت: «اسرائیل دیگر محل امنی محسوب نمیشود و خبری از شاخص ثبات و امنیت در آن وجود ندارد و همین امر باعث شده تا اسرائیلیهای زیادی خروج قطعی (مهاجرت معکوس) را در دستور کار خود قرار بدهند.»
این روزنامه همچنین نوشت: «براساس دادههای سازمان جمعیت و مهاجرت اسرائیل، بیش از نیم میلیون اسرائیلی خروجی قطعی از (سرزمینهای اشغالی) داشته و از زمان خروج شان پس از جنگ ۷ اکتبر گذشته در نوار غزه دیگر باز نگشتهاند. براساس نظر سنجی انجام گرفته ۳۳ درصد از ساکنان (سرزمین های اشغالی) اعلام کردهاند که به فکر مهاجرت و انتقال برای زندگی در در اروپا یا آمریکایی هستند.»
اسرائیل در واکنش به وضعیتی که محور مقاومت پس از عملیات ۷ اکتبر ایجاد کرد و منجر به کشیده شدن نارضایتی و ناامنی عمومی از مرزها سرزمینهای اشغالی به مناطق مرکزی شده است اولا دست به ترور دبیرکل حزب الله زد تا حداقل در کوتاه مدت به نحوی به افکار عمومی پاسخ دهد و در خارج از این سرزمینها در برابر کسانی که مخالف جنگ فرسایشی هستند دستاوردی داشته باشد.
اما اسرائیل به خوبی میداند این دستاورد مصرف کوتاه مدت دارد و حزبالله به زودی خود را بازسازی خواهد کرد و در راستای این بازسازی ایران نقش محوری خواهد داشت بنابراین برای دستیابی به اهداف بلندمدتش جنگ روانی با هدف تغییر ذائقه و مطالبات ایرانی و نیز تفرقهافکنی و ایجاد بدبینی نسبت به مواضع جمهوری اسلامی را در داخل و خارج با قدرت بیشتری در دستور کار قرار داده است.
۲) تفرقهافکنی رسانهای از طریق بازوان عربی و منافقین
پس ازشهادت سید حسن نصرالله ویدیویی از یک فرد روحانی در شبکه العربیه از رسانههای نزدیک به خاندان سعودی منتشر شد که وی مدعی بود ایران بر سر سید حسن نصرالله معامله کرده است! سخنان محمدعلی الحسینی به شکل عجیبی در شبکههای مجازی و رسانههای فارسی زبان بیگانه وایرال شد. این ویدئوی کوتاه جنجالی روایت آشکاری از همکاری سازمان منافقین و مرتجعین منطقه در نقش بازوان رسانهای اسرائیل برای جنگ روانی این رژیم علیه ایران بود.
الحسینی روحانی لبنانی با تابعیت سعودی و دبیرکل سازمانی موسوم به شورای عربی اسلامی است. وی پیش از تشکیل این شورا عضو سازمان حزبالله بوده اما به علت اختلاف فکری، سازمانی در جهت مخالف آن با مبانی پانعربیسم تاسیس کرد. الحسینی درورهای نیز مشاور مریم رجوی بوده و سابقه جاسوسی برای اسرائیل را نیز دارد.
وی در اظهاراتی با سبقه ضد ولایت فقیه گفته است: «کسانی که ماهیت حقیقی نظام ولایت فقیه را نمی شناسند شاید بر اثر تبلیغات آن تصور کنند که نظام ولایت فقیه مبتنی بر شورا و دمکراسی است و حقوق ضروری انسان ها را رعایت می کند. اما اگر خوب بررسی کنیم درمی یابیم که تصویری که ولایت فقیه از خود نشان داده است تصویر دروغینی است برای فریب افکار عمومی.»
تصویری از الحسینی در کنار سید حسن نصرالله
انتشار وسیع ویدیوئی از الحسینی با کارنامه ضد ایرانی، ضد حزبالله و ضد ولایت فقیه نشانگر تلاش برای تغییر مطالبات مردمی بخشی از جامعه ایرانی و ایجاد تفرقه از طریق شبهه افکنی است. علاوه بر این در ویدئویهایی با اهداف مشابه که بلافاصله پس از شهادت دبیرکل حزبالله منتشر شد افرادی با تابعیت ایرانی ضمن خوشحالی از ترور وی در حال شادمانی با آهنگ خوانندگان پیش از انقلاب در سرزمینهای اشغالی یا در بزم شراب در پشت صحنه تلویزیونهای فارسی زبان بیگانه مشاهده میشدند! و به مخاطب عام چنین القاء میشد که شهادت نصرالله مایه بزم و میگساری حداق بخشی از ایرانیان خارج از کشور شده است!
انتشار مکرر فایل صوتی مخاطبان با الفاضی تحقیرآمیز خطاب به حاکمیت جمهوری اسلامی نیز از این دسته تلاشها برای تغییر ذائقه مخاطب فاقد سواد رسانهای است. شاید یک مخاطب آگاه با جستجویی ساده در اینترنت دریابد که الحسینی با سابقه ضدیت با حزبالله و ارتباط نزدیک با منافقین و سعودیها، احمقانهترین گزینه برای تحلیل علت شهادت دبیرکل حزبالله است و یا طبیعی است که در رسانه های فارسی زبان بیگانه در پی شهادت رهبر مقاومت بزم شراب به پا شود و اصلا مگر چه تعداد ایرانی در تلاویو زندگی می کنند که با آهنگ شماعیزاده ترور نصرالله را جشن بگیرند؟
اما هنگامی که یک رویداد در ابعاد وسیع و دور از انتظار رخ میهد مخاطب عام و فاقد ابزار تحلیل با تمسک به اولین منبعی که بتواند اعتماد وی را جلب کند، پازل اطلاعاتیاش را تکمیل میکند و به راحتی فریب جنگ روانی رسانهای را میخورد.
۳) مانور بر مسئله نفوذ در خط مقاومت
پروژه نفوذ و جاسوسی در سطحی کلان میتواند ذهن مخاطب خاص را نیز به موازات مخاطب عام درگیر کند و از آنجا که اطلاعات امنیتی هرگز از سوی منابع اطلاعاتی و امنیتی در اختیار شهروندان قرار نمیگیرد، رسانهها تلاش میکنند تا از طریق گفتگو با اهالی فن از جمله اساتید دانشگاه، نخبگان رسانهای، صاحب منصبان سیاسی و نظامی پیشین، نورافکنی بر زوایای تاریک یک حادثه امنیتی بیندازند.
گاهی هم رسانهها مامور هستند یک سناریوی پلیسی و امنیتی را تحت عنوان اطلاعات به دست آمده از یک منبع آگاه به خورد مخاطب بدهند و تعلیق برانگیزترین سکانسهای چنین سناریویی با نقشآفرینی یک جاسوس شکل میگیرد. در این مرحله علاوه بر بازوهای رسانهای منطقهای، رسانههای غربی نیز وارد صحنه میشوند و با افشای نقش یک جاسوس و چگونگی نفوذ و عملیات وی علاوه بر جذب مخاطبان خاص، اهداف نظامی و امنیت متفاوتی را در روند پیگیری پرونده ایجاد میکنند.
در ماجرای ترور اسماعیل هنیه، نیویورک تایمز با تاکید بر حضور دو جاسوس در محل اقامت هنیه و ترور وی از طریق بمبگذاری تلاش زیادی در ناتوان جلوه دادن دستگاههای امنیتی ایران در حفاظت از جان یک میهمان کرد. در امتداد همین خط، رسانهای فرانسوی از لو رفتن محل جلسه سید حسن نصرالله بواسطه یک جاسوس ایرانی پرده برداری کرد. به نظر میرسد اسرائیل در جنگ روانی رسانهای اگر نتواند از طریق سناریوهای پیش پا افتاده رسانههای منطقه بخش نخبه جامعه را فریب دهند اما حداقل از طریقه سناریوی نفوذ میتواند اذهان بخش عمدهای از نخبگان را مشغول کند.
۴) وحشتافکنی با وعده حمله مستقیم به ایران
ساعاتی پیش از شهادت سید حسن نصرالله، نتانیاهو در هفتاد و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان با طرح این ادعا که به دنبال صلح است همزمان ایران را تهدید کرد! وی اعلام کرد: «ما به ایران پیام میدهیم که اگر به ما حمله کند، پاسخ آن را خواهیم داد و جایی در این کشور نیست که دست و بازوی ما به آن نرسد.» البته این اولین باری نیست که نتانیاهو با توسل به تاکتیکِ «تهدید به جنگ» تلاش میکند تا با ایجاد ترس از یک جنگ فراگیر در افکار عمومی عامل آن را نیز ایران معرفی کند.
اما فارغ از تاکتیکهای تکراری، ترسافکنی از نتایج رویایی مستقیم تهران و تلاویو یکی از خطوطی است که همواره هنگام بالا رفتن سطح تنشها در روابط ایران و اسرائیل در دستور کار مقامات اسرائیلی و آمریکایی و رسانههای بیگانه قرار میگیرد. تاکتیک هراسافکنی از پاسخ به جنایات اسرائیل در سالهای اخیر تا جایی پیش رفته که برخی از تحلیلگران داخلی از واکنش ایران به ترور شهید هنیه و شهید نصرالله تحت عنوان «تله جنگ» اسرائیل یاد میکنند.
اما در قرائت رسمی جمهوری اسلامی ایران، پاسخ ندادن به جنایات اسرائیل موجب تدوام جنایت وی در منطقه و حتی در خاک ایران میشود و به عبارت دیگر ترس از پاسخ به اسرائیل عین «تله جنگ» است.
۵) اسرائیل، ناجی ایرانیها است!
بر اساس سیاست یک بام و دو هوای اسرائیل در مواجه با حاکمیت و مردم ایران، سران این رژیم هم زمان با خط و نشان کشیدن برای مقامات ایرانی، از سرمایهگذاری روی بخش ناراضی جامعه ایران غفلت نمیکنند. این سرمایهگذاری علاوه بر تغییر سبک زندگی مردم به خصوص جوانان در تلاش برای نهادینه کردن ایده «تعارض منافع» مردم و مسئولین است تا پنداری را تقویت کند که بر اساس آن ایرانیان و بویژه نسل جدید به مثابه گروگان در داخل مرزهای ایران هستند و برای رهایی از این قفس باید یک «ناجی خارجی» وجود داشته باشد.
در امتداد این خط جنگ روانی که از مدتها پیش آغاز شده است و در جریان برخی اعتراضات سالهای اخیر در ایران به اوج رسیده است و در بحبوحه وضعیت بغرنج خاورمیانه، چهار روز بعد شهادت سید حسن نصرالله، نتانیاهو در ویدئویی به زبان انگلیسی مردم ایران را خطاب قرار داد و گفت: «من زیاد درباره رهبران ایران صحبت کردهام. اما در این لحظه حساس، میخواهم به طور مستقیم با شما مردم ایران صحبت کنم، روزی که ایران آزاد شود – و آن روز خیلی زودتر از آنچه فکر میکنید فرا میرسد – همه چیز متفاوت خواهد شد»!
وی در ادامه افزود: «تصور کنید اگر همه آن پولهایی که برای ساخت سلاحهای هستهای و جنگهای خارجی خرج میکند، در آموزش فرزندانتان، بهبود خدمات درمانی و ساخت زیرساختهای کشورتان سرمایهگذاری میشد. فکر کنید چقدر زندگیها تغییر میکرد»!
نتانیاهو به خوبی میداند گزینه پاسخ به جنایاتش اکنون بیش ازهر زمان دیگری روی میز تصمیمگیران ارشد ایرانی قرار دارد. بنابراین برای بالا بردن هزینه داخلی چنین پاسخی تلاش میکند تا با اختلافافکنی میان بخشی از جامعه و حاکمیت از طریق دستاویز قراردادن مشکلات اقتصادی، اقدام ایران را در جهت عکس منافع مردم تفسیر کند. به همین دلیل رهبران مقاومت را عامل هدر دادن منابع اقتصادی ایران و جنگ افروزیهای خود را یگانه راه افزایش کیفیت زندگی و رفاه ایرانیان ترسیم میکند! تا از رهگذر این تغییر بینش، مقبولیت تصمیمهای کلان نظامی را تضعیف کند و به اهرم فشاری برای نظامیان ایرانی دست یابد.
۶) پا در هوا نگه داشتن پیشنهاد آتشبس
روز پیش از شهادت دبیرکل حزبالله روزنامه عبری «اسرائیل هیوم» به نقل از برخی مسئولان آمریکایی مدعی شد برقراری آتشبس میان اسرائیل و حزبالله طی چند ساعت آینده وارد مرحله اجرایی خواهد شد. پیش از این آمریکا، فرانسه و متحدان کلیدی آنها با صدور بیانیه مشترکی از اسرائیل و حزبالله خواسته بودند تا با یک آتشبس ۲۱ روزه موافقت کنند اما این خبر از سوی دفتر نتانیاهو تکذیب شد و سپس سیدحسن نصرالله به شهادت رسید.
و حالا پس از شهادت دبیرکل حزبالله بار دیگر پیشنهاد آتشبس بالا گرفته است و مقامات اروپایی و آمریکایی در صدد عملیاتی کردن این پیشنهاد هستند اما یسرائیل کاتس وزیر امور خارجه این رژیم در پیامی به وزیران خارجه ۲۵ کشور جهان گفته است که تل آویو مخالف آتشبس در لبنان است.
یسرائیل کاتس وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی
وی همچنین گفته است:«تنها را دستیابی به یک توافق این است که حزبالله به شمال رودخانه لیطانی در جنوب لبنان منتقل شده و خلع سلاح شود. اجرای کامل مصوبات شورای امنیت درباره لبنان راه آتشبس است.» کاتس در حالی این ادعا را مطرح می کند که اسرائیل بارها حریم هوایی و دریایی و زمینی لبنان و قطعنامههای ذیربط را نقض کرده است!
ظاهرا وقتی پای محور مقاومت به میان میآید، نقض وعدهها شامل ایران نیز میشود. رئیسجمهور در جلسه هیئت دولت هفته جاری با انتقاد از وعدههای دروغین در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه گفته است: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتشبس میدادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جریتر خواهد کرد.»
۷) ایجاد ناامنی اقتصادی با انتشار اخبار هیجانی و فیک بازرهای مالی ایران
جمهوری اسلامی بزرگترین حامی محور مقاومت است و اسرائیل در روزهای گذشته بیش از پیش در تلاش است تا با ایجاد بیم از عواقب پاسخ ایران به ترور دبیرکل حزبالله، بخشی از پشتوانه مردمی چنین تصمیم خطیری را تضعیف کند و به سمت اهداف خود سوق دهند. یکی از ابزارهای این عملیات روانی انشار اخبار فیک درباره تلاطم اصلاحناپذیر بازارهای مالی از طریق برخی صفات مجازی و شبکههای تلویزیونی فارسی زبان بیگانه است.
با وجود شکلگیری این جنگ روانی از روز گذشته بازار روند نزولی گرفته و قیمت سکه تمام بهار آزادی ریزش بیش از یک میلیون و ششصد هزار تومانی را تجربه کرد. پیش از عملیات وعده صادق نیز رسانههای بیگانههای با پیشبینی درباره افزایش شدید قیمتها، سعی در بیاعتماد کردن مردم به حاکمیت داشتند در حالی که پس از آن عملیات، پیشبینی ها نادرست از آب درآمد.
۸) تضعیف حزبالله با تلقین ناامیدی از آینده و بدبینی نسبت به ایران
ناتوان کردن بدنه محور مقاومت بعد از فقدان دبیرکل حزب الله به عنوان نقطه ثقل این سازمان با دو تاکتیک در حال پیگیری است:
۱-۸) تلقین ناامیدی از آینده حزبالله
پمپاش یاس و و ناامیدی از توانایی حزبالله در جایگزینی یک رهبر مقتدر، شجاح و کاریزماتیک برای ادامه راه رهبر پیشین در مقیاس وسیعی در حال انجام است و ممکن است که در صورت تبدیل به یک اپیدمی در کوتاهمدت نقش سرعتگیر را در مسیر تحقق اهداف حزبالله بازی کند.
۲-۸) بدبینی نسبت به ایران در سه محور
الف) روزنامه فرانسوی «پاریزین» به نقل از منبعی امنیتی در لبنان مدعی شده است که اسرائیل از طریق یک جاسوس ایرانی از موقعیت رهبر حزبالله لبنان مطلع شده بود و این جاسوس ایرانی به
اسرائیل اطلاع داده بود که حسن نصرالله وارد مقر فرماندهی حزبالله در ضاحیه در جنوب بیروت شده است و شناسایی مقر سید حسن نصرالله موجب شهادت وی شده است. تابعیت ایرانی جاسوس مورد ادعا در کنار بمباران تبلیغاتی ضد ایرانی رسانههای منطقه ممکن است موجب برانگیخته شدن احساسات ناسیونالیستی برخی حامیان غیرایرانی مقاومت شود.
ب) در رسانههای بیگانه حضور جاسوس احتمالی دالی بر ضعف دستگاههای امنیتی ایران و ناتوانی آنها در حمایت از محور مقاومت تفسیر میشود.
پ) سیطره جو غم و اندوه در پی از دست دادن رهبری که توانست بیش از سه دهه در برابر در برابر اشغالگران مقاومت کند ممکن است مطالبات نیروهای بدنه جبهه مقاومت را از ایران بسیار بالاتر از محاسبات درنظر گرفته شده ببرد و برخی تصور کنند ایران آنها را تنها گذاشته و یا تصمیم گرفته است در رویارویی با اسرائیل صرفا از ابزار دیپلماتیک استفاده کند. انگارهای که موجب گسست در زنجیره مقاومت و ایجاد بدبینی نسبت به ایران میشود.
انتشار گسترده ویدئوهایی از جوانانی که خود را حامیان مقاومت معرفی میکنند و خطاب به حاکمیت ایران، به تندی میپرسند که کجایند و چرا برای خونخواهی سید حسن نصرالله کاری نمیکند، در راستای ایجاد نفاق از سوی برخی رسانههای منطقه صورت میگیرد.
هر چند اتحاد جبهه مقاومت در بسیاری موارد این نوع تلاشها را ناکام گذاشته است، مانند حمایت فرزندان اسماعیل هنیه از جمهوری اسلامی ایران علیرغم شهادت پدرشان که در تهران روی داد.
۹) عادیسازی ترور فرماندهان مقاومت
تا پیش از شهادت دبیرکل مقاومت، هنگامی که هریک از فرماندهان مقاومت به شهادت میرسید، اعضای این جبهه همچنان مستظهر به رهبری شهید نصرالله بودند اما در پی فقدان وی علاوه بر مقایسه تاثیرگذاری سایر فرماندهان مقاومت و رهبر آن و ترورهای متعدد فرماندهان این جریان در هفتهها و ماههای اخیر ممکن است ترور این نیروهای ارزشمند مقاومت «عادیسازی» شود. عادیسازی ترور فرماندهان مقاومت برای افکار عمومی زمینه را برای جنایتهای بیشتر صهیونیستها هموار میکند.
احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل فلسطین در زمینه نوشته است: «ارتش اسرائیل عملیات ترور شیخ نبیل قاووق از رهبران حزبالله را در ضاحیۀ بیروت موفقیتآمیز اعلام کرده است.رسانههایداخلی از روی این خبر چنان آسان گذشتهاند که گویی فردی عادی در لبنان ترور شده است.»
وی در ادامه آورده است: «شیخ قاووق فرماندۀ واحد امنیت پیشگیرانۀ حزبالله و عضو شورای اجرایی این گروه بود. قصدم انتقاد از رسانهها نیست. وقتی مصیبت عمق پیدا میکند، از دست رفتن جان انسانها هم عادی میشود. اگر شیخ قاووق دو هفته پیش ترور میشد، خبرش مثل زلزله منطقه را تکان میداد.»
۱۰) افزایش تفرقهافکنی در لبنان با انتساب حزبالله به ایران
ایجاد بدبینی نسبت به حزبالله در لبنان، به عنوان یک سازمان نظامی و سیاسی همواره در دستور کار مخالفان جبهه مقاومت قرار داشته و پس از شهادت دبیرکل این سازمان نیز بیش از هر زمانی فلسفه وجودی آن از سوی دشمنانش زیر سوال رفته است. سازمانی که به زعم مخالفان عامل بیثباتی در منطقه شده است و حالا دستگاههای رسانهای و تبلیغاتی بیش از هر زمانی به بحث درباه عملکرد این سازمان میپردازند و علاوه بر تروریست جلوه دادن آن در تلاش هستند تا حزبالله را نیروی نیابتی ایران معرفی کنند.
بی بی سی فارسی در این زمینه نوشته است: «بیشتر آنها (مردم لبنان) حزبالله را نیروی نیابتی ایران میدانند که تعیین میکند لبنان در جنگ باشد یا در صلح، و علاوه بر این معتقدند که این گروه دولت لبنان را هم تضعیف میکند. آنها خواهان خلع سلاح این نیروی قدرتمند نظامی هستند.»
چنین تحلیلهای یک جانبهای در حالی به مخاطب القاء میشود که بخش قابل ملاحظهای از مردم لبنان به علت ارتش ضعیف این کشور، حزبالله را بازوی نظامی در برابر تجاوزگری بیگانگان میدانند.
انتهای پیام/
نظر شما