به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ فرشید صفات متولد ۱۳۵۷ در شیراز است. از ۹ سالگی در کنار درس خواندن ژیمناستیک را شروع کرد و به مدت ۱۰ سال به صورت حرفهای آن را ادامه داد و چند بار مقام کشوری را به دست آورد. به دلیل علاقهاش به رشته پزشکی و پیراپزشکی در دبیرستان رشته علوم تجربی را انتخاب کرد و برای دوره کارشناسی، در رشته رادیولوژی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شد. بعد از فارغالتحصیلی برای گذراندن طرح خود در چند بیمارستان در داخل و خارج از شیراز در بخشهای رادیولوژی، امآرآی، سیتیاسکن و ماموگرافی مشغول به کار شد.
در ۲۱ سالگی و با وجودی که خیلی جوان بود، با تحقیقات زیاد تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیل به انگلیس مهاجرت کند. در انگلیس برای زبان انگلیسی پذیرش گرفت و در مدت ۶ ماه توانست زبان را در سطح بالایی یاد بگیرد. بعد وارد کالج شد و سه سال درسهای پیشدانشگاهی را خواند و با وجودی که رشتهاش رادیولوژی بود، برای دوره کارشناسی تغییر رشته داد و وارد دانشکده مهندسی پزشکی برادفورد شد. رشته رادیولوژی صددرصد قانعش نمیکرد و زمانی که در انگلیس با رشته مهندسی پزشکی آشنا شد، متوجه شد که این رشته مجموعهای از رشتههای پزشکی و مهندسی است که خیلی به آنها علاقه دارد.
سپس به دانشگاه پزشکی کیل در مرکز انگلیس رفت و در گرایش مهندسی بافت کارشناسی ارشدش را گرفت. در انگلیس کارشناسی ارشد فقط یک سال است و در این مدت بیشتر روی پروژههایی کار کرد که در زمینه درمان استخوان بود. بعد از آن بلافاصله دکتریاش را در دانشگاه برادفورد در همان رشته مهندسی بافت شروع کرد و این بار تخصصیتر روی استخوان و تاثیر انواع هورمونهای رشد روی ترمیم استخوان مطالعه کرد. این دوره چهار سال طول کشید و در این مدت ۱۴ مقاله به چاپ رساند.
یک روز بعد از دفاع از تز دکتری برای مصاحبه فوق دکتری در دانشگاه شفیلد دعوت شد و این بار در رشته مهندسی بافت پیوند قرنیه و ساخت قرنیه مصنوعی توسط زیستمواد قبول شد. در این دوره سه ساله نیز ۱۷ مقاله علمی نوشت و بیشتر پروژههای خود را با همکاری دانشگاههای هند انجام داد و یک سری کارهای آزمایشگاهی روی حیوانات را در قالب این همکاری به انجام رساند و این پژوهشها مقدمهای برای کارهای تحقیقاتی پیشرفته بعدیاش شد.
بعد از اینکه قراردادش با دانشگاه شفیلد تمام شد، به مدت دو سال به آمریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه استیونز نیوجرسی به عنوان استاد مدعو، فوق دکتری دومش را در گرایش مهندسی بافت پوست و مو خواند و در اینجا بود که شبکه همکاریهای خود را گسترش داد و تجربههای خیلی خوبی هم کسب کرد. تا اینکه از دانشگاه سلطنتی عربستان در شرق عربستان از او دعوت شد تا یک دپارتمان مهندسی پزشکی برای بانوان این کشور راه بیندازد که این کار را با موفقیت انجام داد و هماکنون سالانه تعداد زیادی دانشجو از این دانشکده فارغالتحصیل میشوند.
بعد از دو سال، دوباره از دو دانشگاه برادفورد و آکسفورد برای مصاحبه دعوت شد و از آنجا که با سیستم دانشگاه برادفورد آشنایی بیشتری داشت، این دانشگاه را انتخاب کرد و توانست کرسی استادی بگیرد. هماکنون بیش از پنج سال است که به عنوان دانشیار در این دانشگاه هم تدریس میکند و هم مدیر گروه مهندسی پزشکی است.
مصاحبه ما را با این محقق پرتلاش و موفق میخوانید:
چه شد که به عربستان مهاجرت کردید و در آنجا به چه کاری مشغول شدید؟
هدف رئیس دانشگاه سلطنتی عربستان این بود که دخترها را بیشتر وارد جامعه کند و زمانی که در نیویورک زندگی میکردم از من دعوت کرد که دپارتمان مهندسی پزشکی را برای بانوان این کشور راهاندازی کنم. به مدت دو سال به عربستان مهاجرت کردم و هم ریاست دانشگاه مهندسی پزشکی را به عهده داشتم و هم در آنجا شروع به تدریس کردم و از آنجا که در این کشور هیچ متخصص مهندسی پزشکی وجود نداشت، ۶ ماه اول را به تبلیغ این رشته در عربستان و جستجوی اساتید مجرب از سرتاسر جهان مشغول بودم و توانستم اساتیدی از کشورهای آمریکا، آلمان، مصر، اردن، پاکستان و چند کشور دیگر استخدام کنم.
در دوره اول دانشگاه ۴۵ دانشجوی دختر عربستانی پذیرش کردیم که آموزش آنها بسیار موفقیتآمیز بود. با جرات میتوانم بگویم که دختران عرب نسبت به دانشجوهای پسر این کشور، بسیار باسوادتر، علاقهمندتر و با پشتکار بیشتری بودند.
کلا مهندسی بافت چیست؟
مهندسی بافت رشتهای است که یکی دو دهه است به صورت جدی وارد حیطه پزشکی شده و هدف آن درمان خیلی از بیماری و ضایعات ناشی از تصادف یا مشکلات ژنتیکی است. در این رشته از یک سری مواد زیستی استفاده میشود که در اطراف ما وجود دارند و توسط بدن قابل پذیرش هستند؛ به این شکل که اگر وارد بدن شوند، توسط بدن پس زده نمیشوند. در واقع با کمک این مواد عضو یا ارگان آسیب دیده ترمیم یا درمان میشود. برای این کار باید سلولهای عضو یا ارگان را روی مواد زیستی کشت سلولی بدهیم تا به یکدیگر بچسبند و در محیط آزمایشگاهی رشد کنند و سپس توسط جراح داخل بدن ایمپلنت شوند.
تاکنون چه دستاوردها یا کارهای پژوهشی داشتهاید؟
دستاوردهای من به چهار دسته تقسیم میشود:
یکی مربوط به مهندسی بافت سینه برای خانمهایی است که به دلیل سرطان سینه، سینهشان تخلیه شده است. در این پژوهش، از زیستمواد و سلولهای بنیادی سینه استفاده میکنیم و آنها را در خارج از بدن کشت میدهیم و ساختاری شبیه سینه را برای خانمهایی که به دلیل جراحی سینه خود را از دست دادهاند، درست میکنیم و در نهایت، ترکیب مواد زیستی و سلولهای سینه را به همراه موادی چون بافت چربی و پوست به صورت یک ساختار وارد بدن ایمپلنت میکنیم. این فرآیند را برای عملهای زیبایی هم میتوان انجام داد.
دسته بعدی مربوط به مهندسی بافت قرنیه میشود. از آنجا که حدود ۱۲ سال است روی قرنیه کار میکنم، دانشجوی دکتری و فوق دکتری در این زمینه دارم که روی بافت قرنیه کار میکنند. این بافت قرنیه مهندسی شده برای افرادی با مشکلات بینایی مختلفی مثل افرادی که مادرزادی نابینا هستند، ولی نابینایی آنها مشخصا مربوط به قرنیه است و همچنین افرادی که به دلیل ابتلا به یک بیماری چشمی، قرنیهشان مورد حمله قرار میگیرد و نیاز به پیوند قرنیه دارند، کاربرد دارد. به غیر از این، افرادی که در اثر فعالیتهای روزانهشان دچار آسیب چشمی شدهاند، از این قرنیه مهندسی شده میتوانند استفاده کنند؛ مثلا کسانی که به دلیل شغلشان در صنایع، مواد قلیایی یا اسیدی به چشمشان پاشیده شده یا مورد اسیدپاشی قرار گرفتهاند یا خانمهایی که در آشپزخانه تصادفا مواد شستوشوی قوی وارد چشمشان شده و قرنیهشان از بین رفته است.
معمولا این بافتها بعد از چند هفته جذب بدن میشوند و سلولهای بنیادی درون آن فرصت پیدا میکنند تا یک لایه از قرنیه را داخل چشم بسازند. کسانی که مشکلشان فقط مربوط به قرنیه باشد و لایههای پایینتر چشم آسیب ندیده باشند، به احتمال خیلی زیاد پیوند قرنیه مصنوعی با موفقیت خواهد بود. البته این بافتها فعلا روی حیوان تست شده و آزمایشها در حال تکمیل است. فکر میکنم که تا پنج سال دیگر این قرنیههای مصنوعی روی چشم انسان ایمپلنت شوند.
مورد سوم، مهندسی عروق و رگهای مصنوعی است. خیلی از افراد به دلیل بسته شدن رگهای قلب، دچار سکته قلبی یا ایست قلبی میشوند و اکثرا هم این مشکل به خاطر جمع شدن بیش از حد کلسترول در رگهای خونی رخ میدهد. اگر بیمار شانس بیاورد، به دلیل بسته شدن رگ، دچار درد قفسه سینه یا تنگی نفس میشود و از این عارضه آگاه میشود. در این موارد با زدن بالون یا استنت و توسط آنژیوگرافی و آنژیوپلاستی رگ باز میشود.
ما برای کسانی که رگهایشان کاملا گرفته شده، با کمک زیستمواد و دستگاههایی که در آزمایشگاه داریم، بافتهایی را به شکل لولهای شکل و لایه لایه دقیقا شبیه به ساختار رگ میسازیم. هر لایه این بافت سلول خاص خود را دارد و این سلولها را یا از بدن خود بیمار یا بدن شخص دیگر میگیریم. شبیه به موارد دیگر، این بافت نیز توسط جراح داخل بدن پیوند زده میشود. این کار پژوهشی نیز هنوز در دست تحقیق است و امیدواریم که تا چند سال آینده وارد فاز انسانی شود.
مورد چهارم که اخیرا روی آن تحقیق میکنم، ساخت داربستهای حاوی داروهای ضدسرطان مغز است. یک سری از تومورهای مغزی بین سه تا ۶ ماه میتوانند منجر به مرگ افراد مبتلا شوند. از لحاظ آماری تعداد این افراد در دنیا کم نیست و درمان آن خیلی سخت است، زیرا تومور به صورت غیرقابل کنترل رشد میکند و تا بیمار از آن آگاه شود، او را از پا درمیآورد. معمولا اگر این افراد مورد جراحی قرار بگیرند، تکلم، بینایی یا تحرک خود را از دست میدهند.
هدف ما از این تحقیق درمان یا کم کردن اثرات این تومورهاست. در این روش، ابتدا جراح تومور را از سر بیمار خارج میکند و آن را در اختیار ما میگذارد تا با کمک زیستمواد، داروهای ضدسرطانی را طراحی و روی آن آزمایش کنیم و سپس دارو را به قسمت مشکلدار مغز برسانیم و سلولهای سرطانی باقیمانده را از بین ببریم و در واقع با این روش، کار جراح را تکمیل کنیم.
این کار تحقیقاتی را از دو سال پیش با همکاری تیمی از جراحان مشهدی و سبزواری و اساتید دانشگاههای فردوسی مشهد و حکیم سبزواری شروع کردهام و امیدوارم که به زودی آن را به سرانجام برسانیم تا بتوانیم جان میلیونها انسان را نه تنها در ایران، بلکه در سرتاسر جهان نجات دهیم.
در زمینههای پژوهشی که ذکر شد هماکنون ۲۲ دانشجو در مقطع های ارشد, دکتری و فوق دکتری در آزمایشگاه من مشغول به کار هستند. بیشتر از ۱۰۰ مقاله در زمینه مهندسی بافت دارم که خیلی از آنها در ژورنالهای معتبر و رده اول چاپ شدهاند.
یکی از پروژههای شما سال گذشته جایزه بهترین مقاله دانشگاه برادفورد را گرفته. لطفا در مورد این پروژه صحبت کنید.
در پژوهشی که انجام داده بودیم، از نانوذراتی حاوی بیسموت برای درمان سرطان ترکیبی، عکسبرداری حرارتی و پرتودرمانی استفاده کردیم. بیسموت یک فلز سنگین است که به دلیل غیرسمی و ارزان بودنش و همچنین ساختار منحصر بهفرد و ویژگیهای فیزیکشیمیایی و ترکیبی که دارد برای ساخت نانوذرات مختلف مورد توجه قرار گرفته است. این ماده همچنین اشعه ایکس و اشعه نزدیک به مادون قرمز را به شدت جذب میکند، راندمان بالایی در تبدیل نور به گرما و نیمه عمر بالایی هم دارد. نیمه عمر پارامتری در داروشناسی است و در شاخه فارماکوکینتیک جای میگیرد و بنابه تعریف مدت زمانی است که نیمی از ماده فعال داروی وارد شده به بدن، در پلاسما یا سرم خون کاهش مییابد. به تعریف سادهتر اگر دارویی وارد بدن شود و غلظت پلاسمایی آن دارو به بیشینه خود رسیده باشد، مدت زمانی که این مقدار از اوج به نصف همین میزان برسد، نیمهعمر دارو نام دارد.
همین ویژگیها موجب شد که از نانوذرات حاوی بیسموت برای درمان سرطان، عکسبرداری حرارتی و پرتودرمانی، تصویربرداری چندحالته، دارورسانی، حسگرهای زیستی و بافت مهندسی استفاده کنیم. این نانوذرات با پلیمرها و پروتئینهای زیستی سازگار هستند و در نتیجه باعث افزایش پایداری کلوئیدی، گردش خون گسترده و کاهش سمیت میشود. علاوه براین، اثرات ضدباکتریایی مطلوب، پتانسیل بازسازی استخوان و مهار رشد تومور تحت تابش لیزر را دارند که از اصلیترین زمینههای تحقیقاتی پزشکی به شمار میآیند.
در ویدئوی زیر میتوانید توضیحات این مقاله را به زبان انگلیسی ببینید:
این بافتهای مهندسی شده چقدر هزینهبر هستند و آیا از نظر قیمتی در حدی هستند که بتوان در ایران هم از این بافتها برای پیوند عضو یا ارگان استفاده کرد؟
بافتهایی که ما در حال طراحی آن هستیم، قیمت بالایی ندارند و برای کشوری مثل ایران اگر همه موارد تحقیقاتی و آزمایشگاهی در آنجا انجام شود، هزینه زیادی نخواهد داشت و خیلی از افراد میتوانند از این روش درمانی استفاده کنند.
یکی از اهداف من این است که این کار تحقیقاتی را در ایران انجام بدهم. با جرات میتوانم بگویم که جراحان و پزشکان و همچنین محققان خیلی ممتازی در ایران داریم که در این زمینه کار میکنند و چه بسا آنها زودتر از ما به این دستاوردها برسند.
برنامه آیندهتان برای پژوهش چیست؟
در حال حاضر در همین چهار زمینهای که توضیح دادم، کار میکنم و در حال گسترش این پژوهشها هستم و به همین دلیل درصدد استخدام دانشجوهای دکتری و فوق دکتری بیشتر و مجهز کردن آزمایشگاهم هستم. البته باید این موضوع را بگویم که آزمایشگاهی که در آن مشغول به پژوهش هستیم، یکی از بزرگترین مراکز پلیمر اروپاست و امیدوارم که این چهار پژوهش را بین پنج تا ۱۵ سال آینده به جواب برسانیم.
چند وقت پیش اخبار شبکه سه گزارشی از یک کتاب را پخش کرد که شما آن را تالیف کردهاید. لطفا در مورد این کتاب توضیح دهید.
حدود دو سال پیش به همراه یکی از اساتید قدرتمند در ایران به نام دکتر مسعود مظفری و یکی از همکاران آمریکاییام به نام پروفسور آنتونی آتالا که در این زمینه دانشمند است، یکی از بزرگترین کتابهای مهندسی بافت و زیستمواد در مهندسی بافت را در دنیا به چاپ رساندیم. این کتاب هزار و ۷۰۰ صفحهای ۶۶ بخش دارد و در آن بیش از ۶۰ نوع بافت بدن تشریح شده تا بتوان با کمک زیستمواد آنها را مهندسی کرد.
این کتاب اخیرا در یکی از بزرگترین انتشارات دنیا به چاپ رسیده و به بررسی داربستهایی میپردازد که در مهندسی بافت برای ترمیم بسیاری از بافتها و سیستمهای بدن، شامل سیستم گوارشی، مغز و عروق، بینایی و شنوایی مورد استفاده قرار میگیرد. این کتاب هماکنون در بسیاری از دانشگاههای انگلستان، آمریکا، کانادا و اروپا به عنوان کتاب مرجع تدریس میشود.
معمولا در اوقات فراغتتان چه کارهایی انجام میدهید؟
زندگی من کاملا روی برنامهریزی است و از صبح که بیدار میشوم تا شب حدود ۲۰ تا ۲۵ آیتم دارم که باید آنها را انجام بدهم. این آیتمها شامل جلسات با اساتید و دانشجوهای دکتری و فوق دکتری، ساعاتی برای خواندن مقاله و کتاب و نوشتن پروپوزال صرف میشود و در اوقات فراغتم هر روز یک ساعت ورزش میکنم و در جنگل اطراف منزل یا پیادهروی میکنم یا دوچرخهسواری میکنم و یا میدوم. در کنار آن کتاب مینویسم. تاکنون هشت کتاب نوشتهام و هماکنون نیز به صورت موازی در حال نوشتن ۶ کتاب هستم. به غیر از اینها سفر زیاد میروم و سالانه حدود هشت سفر به خارج از کشور دارم که البته خیلی از آنها کاری و برای شرکت در کنفرانس است.
چه فیلم یا کتابهایی میبینید و میخوانید و کدام یک از آنها را بیشتر از همه دوست داشتید؟
علاقهای به فیلم تخیلی ندارم، چون خارج از واقعیت است. اما فیلمهایی که براساس واقعیت ساخته شده باشند یا بر پایه زندگینامه برخی افراد باشند، خیلی دوست دارم. در مورد کتاب هم بیوگرافی افراد مشهور را دوست دارم.
فیلمهای تاریخی چه ایرانی – مثل یوسف پیامبر- و چه خارجی از نظر من آموزنده هستند و نشان میدهند که در طول تاریخ چه اتفاقاتی افتاده است. به غیر از این، فیلمهای کمدی هم خیلی دوست دارم و جیم کری از محبوبترین بازیگران من در ژانر کمدی و تام هنکس در ژانر داستانی هستند. به غیر از اینها عاشق انیمیشن هستم و مطمئنم که در آینده پا به پای پسرم انیمیشن خواهم دید.
با این همه مشغله و کار چه زمانهایی فیلم تماشا میکنید؟
فقط زمانی فیلم تماشا میکنم که دارم نهار یا شام میخورم و به محضی که غذایم تمام میشود، فیلم را قطع میکنم و ادامه آن را بعدا سر وعده غذایی بعدی تماشا میکنم. تا به حال اتفاق نیفتاده که روی مبل بنشینم و صرفا فقط فیلم تماشا کنم، چون به کارهای دیگرم نمیرسم.
شرایط قرنطینه به دلیل شیوع کرونا چه مزیتهایی برای شما داشته؟ آیا توانستهاید به کارهایی که قبلا نتوانسته بودید برسید؟
به دلیل پاندمی چند ماه آزمایشگاهمان تعطیل شد و دانشجوهایمان به کشورهایشان برگشتند و دیگر نتوانستند کارهای آزمایشگاهیشان را انجام دهند. اما نقطه مثبت این شرایط پیدا کردن وقت بیشتر برای کار کردن روی مقالات و پروپوزالها بود. از سوی دیگر توانستم خیلی از جلساتم با اساتید و دانشجوها را از طریق زوم و پلتفرمهای دیگر برگزار کنم و به همین دلیل دورکاری اثر آنچنانی روی کار ما نداشت.
برای ما که کارهای تحقیقاتی انجام میدهیم، این تغییرات خیلی خوب بود. زیرا یک سری پلتفرمهای کارآمدی طراحی شد که به واسطه آنها توانستیم از راه دور با دانشجوهایمان ارتباط برقرار کنیم و متوجه شدیم که حضور الزامی نیست.
آمار نشان میدهد که در شرایط پاندمی و آنلاین شدن کلاسهای درس، سطح یادگیری و کارآیی دانشجوها پایین آمده است. اما از سوی دیگر ابزار و فناوریهایی در این شرایط طراحی شدهاند که به نظر میرسد به مرور زمان پیشرفت خیلی زیادی را در یادگیری آنلاین رقم بزنند. نظر شما چیست؟
ارتباط چشمی بین استاد و دانشجو خیلی مهم است و در یادگیری دانشجو تاثیر بسزایی دارد. از سوی دیگر، دانشجوها تواناییها و آیکیوهای متفاوت دارند و برخی از آنها درس را حتی در شرایط آنلاین نیز سریع میگیرند. با این حال من بعید میدانم که این اتفاق برای همه دانشجوها بیفتد.
از نظر شما دانشمندان ایرانی از نظر علوم و فناوری- به ویژه در زمینه کاری شما- در چه سطحی هستند و چقدر با سطح جهانی فاصله دارند؟
دانشمندان ایرانی سطح علمی بسیار بالایی دارند، اما با توجه به اینکه من ارتباط نزدیکی با آنها دارم، میبینم که به دلیل تحریمها و کمبود مالی و همچنین محدود بودن ارتباطشان با خارج از کشور، سرعت تحقیقاتشان کم است. ارتباط بین دانشمندان چه بخواهیم و چه نخواهیم باید وجود داشته باشد و دانشمندان ایران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. امیدوارم که این تحریمها بر طرف شود تا دانشمندان ایرانی با وجود پتانسیل بالایی که دارند، کارهای پژوهشیشان را ارتقا دهند.
به نظر شما نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با انگلیس چه مزایا یا معایب و نقصهایی دارد؟
من هم مثل خیلی از محققان دیگر معتقدم که در نظام آموزشی ایران تمرکز اصلی روی تئوری است؛ مخصوصا در دوره کارشناسی. ولی دانشجوهایی که وارد دانشگاههای انگلیس میشوند از روز اول و برای هر درسی واحد علمی میگذراند. البته بحث کارهای عملی در انگلیس از دوره دبستان شروع میشود. در مدارس آزمایشگاههای مجهز وجود دارد و دانشآموزان از همان ابتدا کار تیمی و عملی انجام میدهند. در صورتی که در ایران این مساله حتی تا دبیرستان وجود ندارد و به همین دلیل دانشآموزان و دانشجوها تکرو هستند.
نقطه ضعف دانشجوهای ایرانی در خارج از کشور چیست؟
در وهله اول نقطه ضعفشان زبان انگلیسی است. در کشورهایی مثل هند، ترکیه و عربستان دانشآموزان از اول دبستان زبان انگلیسی میآموزند و خیلی سلیس صحبت میکنند. دانشجوهای ایرانی شاید گرامر انگلیسیشان خوب باشد، ولی مهارتی در مکالمه ندارند.
راهکار شما برای اینکه دانشجوها بتوانند زبان انگلیسیشان را تقویت کنند، چیست؟
زبان انگلیسی را باید مثل قطره چکان ذره ذره یاد گرفت. به نظر من باید از دوره دبستان زبان مورد علاقه توسط پدر و مادر و همچنین سیستم آموزشی با کودکان معرفی شود.
در انگلیس دانشآموزان به سه الی چهار زبان صحبت میکنند و این یعنی هر دانشآموز گویا چهار انسان است و با چهار فرهنگ و زبان آشنایی دارد.
میزان حقوق شما نسبت به درآمد افراد متوسط جامعه انگلیس چقدر است؟ آیا این میزان خیلی بالاتر است؟ این حقوق از چه طریقی به دست میآید؟ چه بخشی از آن را دانشگاه میپردازد و چه بخشی از آن را پروژههایی که انجام میدهید، تامین میکند؟
میزان درآمد یک استاد دانشگاه که نه اول کار است و نه قدیمی است، از متوسط درآمد مردم انگلیس بالاتر است. با این حال، چیز جالبی که در انگلیس وجود دارد این است که دخل و خرج با هم میخواند؛ یعنی با درآمد متوسط قدرت خرید بالایی وجود دارد. اگر بخواهم این موضوع را با ایران مقایسه کنم، یک استاد در ایران حدود ۸ میلیون تومان درآمد دارد و با این حقوق قدرت خرید محدودی دارد، زیرا مثلا مواد غذایی در ایران در مقایسه با انگلیس خیلی گران است.
مورد جالبتر این است که سیاستمداران انگلیسی تلاش خود را میکنند که مردم ثروتمند و بسیار ضعیف در یک سطح قرار گیرند و در یک محله زندگی میکنند. در انگلیس محله بالاشهر و پایین شهر نداریم و افراد ثروتمند و فقیر دور هم هستند و دو دستگی بین آنها وجود ندارد.
معمولا ۹۵ درصد حقوق استاد را دانشگاه میدهد و برخلاف باور همه، استاد از پروژههایی که تعریف میکند و بودجهای که دریافت میکند، چیزی در جیبش نمیرود. در نتیجه فساد مالی در سیستم دانشگاهی وجود ندارد، چون همه چیز کنترل شده است و همه صرف تحقیقات میشود.
خود دانشگاهها از کجا تامین مالی میشوند؟
بستگی به دانشگاه دارد. بعضی از دانشگاهها خصوصی و بعضیها دولتی هستند و درآمد اکثرا آنها از طریق شهریه دانشجوها تامین میشود. البته همه دانشجوهای لیسانس به صورت وامی درس میخوانند؛ به این معنا که وام میگیرند و بعد از اینکه مشغول به کار میشوند، در طول ۲۰ تا ۳۰ این وام را برمیگردانند.
سوالی که باعث میشود شما برای گرفتن فاند پروپوزال تهیه کنید و پروژه تحقیقاتی تعریف کنید بیشتر از سمت صنایع مطرح میشود یا از طریق دانشگاه؟
اکثر اوقات از سوی دانشگاه این سوالات مطرح میشود. البته مواردی هم بوده که به دلیل ارتباطمان با صنعت، به ما پیشنهاد شده که با آنها همکاری کنیم. ولی اصول این است که دانشگاه با صنایع در ارتباط باشد.
چه توصیههایی به جوانان ایرانی دارید؟
برای زندگیتان برنامهریزی داشته باشید. بدون برنامه و هدف سردرگم و چشم بسته جلو خواهید رفت. تصورات و تخیلات داشته باشید، زیرا هیچ چیز نشدنی نیست. هیچ راه میانبری وجود ندارد و یک شبه نمیتوان به جایی رسید. برای هر کاری باید برنامهریزی کرد.
اگر نخواهم کلیگویی کنم، باید بگویم که برای رشتههای پزشکی و مهندسی یادگیری نرمافزار مرتبط خیلی مهم است؛ پس از دوره نوجوانی تا میتوانید نرمافزارهای مختلف و کاربردی را یاد بگیرید تا هزاران پله از بقیه جلوتر بیفتید.
شما از پیامرسانها مثل تلگرام و واتسآپ استفاده میکنید. به نظر شما این پیامرسانها چه تاثیری روی ما گذاشتهاند؟
این پیامرسانها تاثیر بسیار خوبی در زندگی و کارهای پژوهشی من دارد. این ابزار وسایل ارتباط جمعی است و من از جنبه مثبت آنها استفاده میکنم و برای ارتباط گرفتن با دوستان و خانواده و دانشجوهایم خیلی مفید هستند. بعد منفی هم دارد و ممکن است ساعتها زمان زیاد ما را حرام کند.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و برای دنیا چیست؟
دو نوع آرزو دارم. آرزوی اولم این است که پروژههای تحقیقاتیام را عملی کنم تا به خیلی از افرادی که از لحاظ سلامتی رنج میکشند کمک کنم و وقتم تلف نشده باشم که فقط مقاله و پروپوزال نوشته باشم و تدریس کرده باشم. آرزوی دومم این است که به افراد نیازمند داخل ایرانی کمک کنم. چند سالی است که با کمک همسرم یک مرکز خیریه در داخل ایران برای کمک به افراد نیازمند دایر کردهام. بعد از گذشت پنج سال بیش از هزار نفر تحت پوشش این خیریه هستند؛ چه از لحاظ درمانی، چه از لحاظ تحصیلی و چه از لحاظ وسایل مایحتاج زندگی و حتی سرپناه و این دستاورد را از دستاوردهای علمی خودم بزرگتر میدانم. براساس برنامهریزی که در روز داریم، دو الی سه ساعت از روز را حتی در آخر شب صرف مدیریت این مرکز خیریه میکنیم و مدیریت اصلی این مرکز را بیشتر همسرم انجام میدهد.
برای دنیا هم آرزو دارم که هیچ فقیری در جهان وجود نداشته باشد. از فقر متنفرم و دوست ندارم هیچ کودکی محتاج نان شبش باشد.
آرزوی پدر و مادرتان برای شما چه بوده؟ آیا به آرزوی آنها رسیدهاید؟
پدر و مادرم همواره راه را به ما نشان میدادند، ولی به ما این امکان را هم میدادند که تصمیم نهایی را خودمان بگیریم. به نظرم آرزوی آنها این بوده که من مسیر علم و دانش را در پیش بگیرم. یک روز که در یک کنفرانس شرکت کرده بودم، پدرم هم به همراه من آمده بود و برق چشم پدرم را در آن کنفرانس دیدم و متوجه شدم که چقدر پدرم از سخنرانی من افتخار کرد و لذت برد. به نظر من هیچ هدیهای بالاتر از آن حس پدرم در کنفرانس نبوده و نخواهد بود. از نظر آنها من به جایی که دوست داشتهاند رسیدهام و این شیرینترین شیرینی بود که در زندگیام چشیدهام.
آیا ازدواج کردهاید و بچه دارید؟ آیا تحقیقات باعث میشود که به خانوادهتان لطمهای وارد شود؟ شما چطور مدیریت میکنید؟
بله ازدواج کردهام و یک پسر ۱۱ ماهه دارم. من و همسرم تا ۱۱ سال اول ازدواج تصمیمی برای بچهدار شدن نداشتیم، زیرا تمام وقتمان صرف درس خواندن و تحقیق میشد. اما از زمانی که بچهدار شدهایم، زمانهای بیشتری را برای خانوادهام صرف میکنم و از آنجا که همسرم نیز محقق است، سعی میکنم ساعاتی از روز من از پسرم مراقبت کنم تا او هم به کارهای خودش برسد.
شخصا فرد خانواده دوستی هستم، ولی یکی از اتفاقاتی که باعث شد بیشتر قدر خانوادهام را بدانم و وقت بیشتری را با همسر و فرزندم بگذرانم این بود که یکی از همکارانم در دانشگاه پروفسوری بود که قبل از بازنشستگی به همه ما ایمیلی زد و در آن ابراز تاسف کرد که در حالی بازنشسته میشود که زندگیاش را از دست داده است. منظورش این بود که در این ۴۰ سالی که کار پژوهشی کرده، بزرگ شدن بچهاش را ندیده و با بچه و همسرش وقت نگذرانده است. زمانی که این ایمیل را خواندم، خیلی فکر کردم و با خودم گفتم که دوست ندارم این تجربه همکارم را پس از بازنشستگی تکرار کنم.
نظر شما