به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، بیگمان یکی از پر بسامدترین واژگان شنیده شده در نظام دانشگاهی ایران واژه آشنای «کنکور» است. آزمونی که به ظاهر در پی خلق برابری (Equality) و عدالت (Justice) در میان داوطلبان و ارتقای کیفیت نظام دانشگاهی از رهگذر جذب مستعدترین داوطلبان بود؛ اما در واقعیت، به دومینویی از نابرابریها، بیعدالتیها و ناکارآمدیها منتج شده است. از اعمال سهمیههای غیرعلمی در قبولیها و ایجاد فشارهای روانی و جسمی بر داوطلبان تا تضمین قبولی با دسترسی بیشتر به کلاسهای خصوصی و مدارس خاص (سهم قبولیهای امسال کنکور: مدارس استعدادهای درخشان: ۷۲.۵ درصد، غیرانتفاعی: ۲۲.۵ درصد، نمونه دولتی: ۲.۵ درصد و دولتی: ۲.۵ درصد و سهم پوشش تحصیلی مدارس از کل دانشآموزان: استعدادهای درخشان: ۲ درصد، غیرانتفاعی: ۱۲ درصد، نمونه دولتی: ۱ درصد و مدارس دولتی: ۸۵ درصد بود.) که همگی موجب بازتولید بیعدالتی و پدید آمدن وضعیت کنونی شده است.
مجادله و کشمکش برای حذف کنکور سالهای زیادی است که بر سر زبانها ست که هر بار به بهانه و دلایل گوناگونی از انجام آن امتناع شده است. به هر روی، در شکل کنونی تنها منفعت کنندگان کنکور، علاوه بر خانوارهای با طبقه اقتصادی بالا، کاسبان و دلالان کلاسهای آموزشی و فروشندگان آزمونهای آزمایشی هستند که گردش مالی سنگینی را از این طریق به دست میآورند.
کنکور توانایی سنجش تفکر تحلیلی، انتقادی و خلاقیت داوطلبان را ندارد
در واقع، کنکور شبیه به میدان مسابقهای است که تناسب و هارمونی دقیقی با نظام آموزشی حافظهمحور و نمرهجو ایران دارد. آنچه که پیداست، این آزمون به هیچ وجه توانایی سنجش تفکر تحلیلی، انتقادی و خلاقیت داوطلبان را همچون آزمونهای استانداری نظیر GRE ندارد و تنها داوطلبانی موفقترند که از تکنیکها و مهارتهای تستزنی بیشتری برخوردار باشند.
همچنین، در طبقه خانوارهای برخوردار جامعه قرار گیرند. این امر را میتوان از درصد قبولیهای شرکت کنندگان در کلاسهای کنکور و سهم پراکندگی جغرافیایی استانها (نگاه آماری به ترکیب جغرافیایی داوطلبان امسال نکات قابلتوجهی را در بردارد؛ بهطوریکه از مجموع ۴۰ داوطلبی که از سوی سازمان سنجش بهعنوان برترینها معرفی شدهاند، ۱۴ نفرشان از شهر تهران بودهاند که نشان میدهد ۳۸ درصد از تهرانیها توانستهاند در هر پنج گروه جزو نفرات برتر قرار بگیرند. تهرانیها در گروه آزمایشی ریاضی و علوم انسانی ۴۰ درصد رتبههای نخست را از آن خود کردند و در گروه هنر هم از بین پنج نفر اول، چهار نفر از تهران بودند) در قبولیهای کنکور که هر ساله شیب صعودیتری پیدا میکنند، دریافت.
با اعلام اسامی ۴۰ نفر برتر کنکور ۱۴۰۱ در گروههای آزمایشی مختلف مشخص شد امسال نیز رتبههای برتر در تصاحب مدارس خاص است و از میان نفرات برتر کنکور امسال صرفاً یک دانشآموز در مدرسه دولتی عادی تحصیل کرده است! ۲۹ نفر از مدارس استعدادهای درخشان، ۹ نفر مدارس غیرانتفاعی و یک نفر مدارس نمونه دولتی بودند! اینکه از ۴۰ دانشآموز برگزیده کنکور سراسری امسال، فقط یک دانشآموز در مدرسه دولتی درس خوانده، یک فاجعه و شکاف اقتصادی و مالی و آموزشی تمامعیار محسوب میشود.
بیاقبال داوطلبان به رشتههای ریاضی و انسانی؛ عامل هدررفت منابع مالی کشور
افزون بر این، کژکارکردی کنکور از یک سو و ناکارآمدی بازارکار دانشگاهیان از سوی دیگر، جریان علمی کشور را در طی سالهای اخیر تغییر داده است. به گونهای که فارغ از علاقه، تمایلات به سمت رشته علوم تجربی بر دیگر رشتهها فزونی گرفتهاند. از سمت دیگر، رغبت به سمت رشتههای فنی و مهندسی و به ویژه علوم پایه کاهش چشمگیری یافته است. این عدم توازن در عرضه و تقاضا در سالهای پیشرو مسائل جدی در تامین نیروی انسانی در بخشهای مختلف کشور پدید میآورد. این موضوع به روشنی نشان دهنده حرکت غیر همسوی جریان علمی کشور با سیاست های کلان کشور در حوزه حمایت از تولید و اقتصاد مقاومتی و دانش بنیانی بویژه در سال های اخیر است. زیرا با تراکم سایز جمعیتی داوطلبان در رشته تجربی، عمدتا تاکید بر مشاغل خدماتی و درآمدزا میشود. حال آنکه جریان تولید و تحقیق اهداف بالادستی در گرو سرمایهگذاری و توسعه جریان انسانی در رشتههای فنی مهندسی، علوم انسانی و به ویژه علوم پایه است. این گسست در سیاستگذاری و آنچه در عمل شاهد آن هستیم نتیجهای جز هدررفت منابع مالی کشور و فرسایش سرمایه انسانی ندارد.
به نظر بهترین استعاره (Metaphor) برای تشریح کنکور، استعاره بازار (Market) است. بنابراین، دانش و دسترسی به آموزشعالی به مثابه کالا (Goods) پنداشته میشوند. در یکطرف این پیوستار، عرضه کنندگان کالا (نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر در آموزشعالی) و در طرف دیگر آن متقاضیان (داوطلبان) قرار دارند؛ اما جریان داد و ستد در بازار کنکور با میانجیگری عاملهای دیگری همچون برخورداری از سطح اقتصادی بالا، تحصیل در مدارس خاص، فاصله و میزان دسترسی به پایتخت کشور و غیره تعیین میشود.
بنابراین، همبستگی بالایی بین میزان برخورداری از این عوامل و بهرهمندی از کالای مورد نظر وجود دارد. اگرچه، در بازار، عرضهکنندگان تصمیمگیر کلیدی هستند که آیا محصول مورد را کمتر از مقدار مورد نیاز عرضه کنند و انحصار در قیمت گذاری ایجاد کنند یا مازاد عرضه داشته باشند و قیمتها را کاهش دهند. بنابراین، حتی کنکور از این حیث نیز شبیه به یک شبه بازار (Pseudo Market) یا نابازار (Unmarketable) است که دسترسی به آموزش عالی در آن کالای لوکس (Luxury Goods) برای طبقهای خاص به شمار میرود.
البته مقصود از دسترسی به آموزش عالی، دسترسی به رشتههای تقاضامحور و دانشگاههای برتر است. چنین ساختاری توانایی ایجاد تحرک اجتماعی (Social Mobility) و کاهش شکاف درآمدی بین اقشار مختلف جامعه را ندارد. بلکه، باعث به حاشیه رفتن بیشتر گروههای کم برخودار و شنیده نشدن صدای آنان میشود. بنابراین، آموزش به ویژه دسترسی آموزش عالی که اهرم اصلی برای توزیع برابرتر درآمدها در اقصی نقاط جهان است، در کشور ایران در جهت افزایش و تعمیق نابرابریها نقش آفرینی میکند.
با وجود انتقادات گستردهای که سالیان متمادی است بر آن وارد بوده است کماکان از آن برای لگدمان کردن تحرک اجتماعی استفاده میشود. بهگونهای که هم دست اندرکاران نظام آموزشعالی از شنیدین این انتقادات سِرّ شدهاند و هم بیان آن برای منتقدین به کلامی تکراری مبدل شده که روند فرسایشی یافته است. امروز دیگر، در هر کوی و برزنی سخن از نابرابری کنکور به گوش میرسد. این امر یادآور ضرب المثل «کسی که خودش را به خواب زده نمی شود بیدار کرد» میباشد. دست اندارکان نظام آموزش عالی دیر زمانیست خود را به خواب عمیقی، عمیقتر از خواب اصحاب کهف زدهاند. در چنین شرایطی، امید به اصلاح ساختار آموزشی و ارتقای کیفیت آن، مدتهاست رخت بر بسته است. در این شرایط، علم به خودی خود نه تنها ارزشی ندارد بلکه دست آویزی برای بهرهمندی عده قلیلی است که میتوانند از آن به مثابه نردبان ترقی و پیشرفت خود استفاده کنند و عده کثیری که هر روز بیشتر در باتلاق نابرابری دست پا میزنند و فرو میروند.
پذیرش داوطلبان براساس سوابق تحصیلی در رشتههای پزشکی، فاجعهبار خواهد بود
همه این انتقادات پرتکرار هر ساله به کنار، موضوع قابل تاملتری که امسال مطرح شده است، پذیرش داوطلبان علوم انسانی بر اساس سوابق تحصیلی در رشتههای مامایی، هوشبری، اتاق عمل و غیره است. گویی تصمیمسازان و تصمیمگیران این امر به شدت در برابر واژهای به نام «اندیشیدن» مقاومت میکنند و سلامت افراد جامعه را نیز همچون دسترسی به آموزشعالی، دستمایه ای برای آزمون و خطای خود میدانند. اگرچه، آزمون و خطا نیز بر پایه منطق و خردمندی انجام میشود. پشت این تصمیم به دور از عقلانیت (Rationality)، فاجعهای در آینده خواهد بود. خطایی که بیش از یک خطای انسانی و شبیه به یک فاجعه انسانی (Human Disaster) است.
تصور حضور ماماها، کارشناسان هوشبر و تکنسینهای اتاقهای عمل دارای دیپلمهای علوم انسانی که (بدون گذراندن دروس تخصصی پایه و فهم علمی) و حتی بدون کنکور (در شکل معیوب آن) که وارد ساختار درمانی میشوند و قرار است با جان انسانها سروکار داشته باشند، تصوری بیمناک و رعبآوری را پدید میآورد. گویی در این تراژدی دردناک؛ کنکور، غول شکست ناپذیری است که هر مرحله دهشتناکتر از مرحله پیشین میشود. ابتدا با پایمال کردن عدالت، میلیونها نفر را از حقوق انسانی محروم و در فقر نگه داشته و سپس با قوای بیشتر به جان و سلامت افراد جامعه افتاده است.
بیگمان، این تصمیم تبعات و لطمات جبران ناپذیری دارد که این بار قابل چشم پوشی و گذشت نخواهد بود. هر زمینه علمی، تخصصها و پیش بایستههای خاص خود را میطلبد که این امر به ویژه در حوزههای مربوط به سلامت بسیار پر رنگتر، خطیرتر و مهمتر از سایر حوزهها است. این اقدام نابخردانه، به معنای تهی ساختن ارزش این رشتهها و عدم توجه به نقش و اهمیت آنها در جامعه است.
ورود داوطلبان رشته علوم انسانی بدون آزمون در این رشتهها نه تنها باعث افت کیفیت آموزش و بازدهی در این رشتهها میشود، بلکه در لایههای عمیقتر، این موضوع بلای جان مردم در آیندهای نه چندان دور خواهد بود. بنابراین، تصمیماتی که اظهرمن الشمس زیانهای آن هویداست، شعلهای را به پا خواهد کرد که تر و خشک را باهم خواهد سوزاند. لیکن، به عنوان عضوی کوچک از جامعه دانشگاهی از دست اندارکاران و تصمیمگیران خواهشندم، با توجه به قطع امید از اصلاح ساختار کنکور و برچیده شدن آن و رضای کامل به بازتولید نابرابری برای افراد جامعه به وسیله کنکور، دست کم با ممانعت از اجرای این مصوبه در حفظ سلامت افراد جامعه، احساس مسئولیت و تعهد داشته باشند و قدری بکوشند.
*کارشناس مدیریت و برنامهریزی آموزشی
انتهای پیام/
نظر شما