به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ ششم ژوئن ۲۰۰۵، استیو جابز، بنیانگذار و مدیرعامل سابق اپل، در کنفرانس جهانی توسعهدهندگان اپل روی صحنه رفت و در اعلامیهای تاریخی، آینده فناوری را رقم زد. او اعلام کرد که اپل در کامپیوترهای مکینتاش خود به جای تراشههای PowerPC از پردازندههای اینتل استفاده خواهد کرد. با این صحبت، موقعیت اینتل به عنوان پیشروی عصر کامپیوترهای شخصی تثبیت شد.
اما این پیروزی عمر زیادی نداشت. شکست اینتل در شناخت و سازگاری و انطباق با نیروی مخرب گوشیهای هوشمند، لحظه مهم افول این شرکت بود. در ادامه توضیح میدهیم که اینتل چگونه با استقبال و پذیرش نوآوریهای مخرب، تسلطش را در صنعت فناوری از دست داد.
ظهور عصر کامپیوتر شخصی و تسلط اینتل
اینتل از طریق معماری x86 خود وارد عرصه کامپیوترهای شخصی یا PCها شد. x86 به خانوادهای از مجموعه دستورالعملها که بر پایه پردازنده Intel 8086 است، اشاره دارد. ۸۰۸۶ در سال ۱۹۷۸ به عنوان پردازنده ۱۶ بیتی و توسعه شده پردازنده ۸ بیتی ۸۰۸۰، به کار گرفته شد. بعدها پردازندههایی عرضه شدند که همگی آنها به عدد ۸۶ ختم میشدند. در ابتدا، تلاش و پیگیری این شرکت برای قدرت محاسباتی بالاتر باعث رشد تجارت کامپیوترهای شخصی آن در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شد.
در این سالها، مصرف انرژی دغدغه محسوب نمیشد، زیرا اکثر کامپیوترهای شخصی مدلهای رومیزی بودند که میتوانستند به برق وصل شوند.
ظهور نوآوری مخرب
ظهور گوشیهای هوشمند و تبلتها در اواخر دهه ۲۰۰۰ آغاز عصر جدیدی بود؛ عصر نوآوریهای مخرب برای اینتل. چون این دستگاهها نیاز به مصرف انرژی کمتری داشتند که تراشههای x86 موجود در تامین آن با مشکل مواجه شدند.
ARM، شرکت تولیدکننده تراشه بریتانیایی، معماری تراشهای را معرفی کرد که از ابتدا برای استفاده از موبایل کم مصرف طراحی شده بود. علیرغم اینکه در ابتدا قدرت کمتری نسبت به تراشههای رده بالای اینتل داشت، تمرکز ARM بر بهرهوری انرژی برتری قابل توجهی در بازار تلفن همراه به آن داد.
فرصتهای از دست رفته
فرصت آیفون: اینتل فرصت قابل توجهی را برای ارائه پردازنده برای آیفون اپل از دست داد. اینتل با دست کم گرفتن تقاضای بالقوه برای گوشیهای هوشمند، فرصت عرضه تراشه برای دستگاه انقلابی را رد کرد.
XScale ARM: یکی دیگر از فرصتهای از دست رفته، مالکیت اینتل بر XScale، یک سازنده تراشه مبتنی بر ARM بود. اینتل زمانی صاحب XScale بود که سیستم روی چیپهای بر پایه ARM را برای Pocket PCها و PDAها تولید میکرد. ولی اینتل تجارت XScale را در سال ۲۰۰۶ به فروش رساند، یعنی درست یک سال قبلا از این که اپل آیفون را معرفی کند و چیپهای ARM بازار موبایل را قبضه کنند.
افول اینتل
پس از معرفی آیفون و متعاقب آن ظهور دستگاههای تلفن همراه، اینتل خود را در یک دوراهی دید؛
علیرغم سودهای کلان این شرکت از صنعت تراشه، رشد شرکت متوقف شد و این امر نگرانیهایی را برای سرمایهگذاران و والاستریت در مورد توانایی آن برای حرکت در چشمانداز فناوری ایجاد کرد.
ظهور تراشههای ARM که به طور خاص برای بهرهوری انرژی و عملکرد بهینه در دستگاههای تلفن همراه طراحی شدهاند، نقطه عطف قابل توجهی را رقم زد که سلطه اینتل را بیشتر از قبل از بین برد.
رکود در بحبوحه انقلاب موبایل یکی دیگر از این موارد است. در حالی که سودآوری اینتل مشهود بود، رشد آن به طور قابل توجهی در مقایسه با موفقیتهای قبلی خود راکد بود.
بیشتر بخوانید:
غولهای فناوری چه ساعتی دست میکنند؟
کسبوکار اصلی این شرکت در تولید پردازندههای x86 با کارایی بالا برای کامپیوترهای شخصی همچنان به درآمدزایی ادامه میداد، اما رشد نسبتاً متوسطی در مقایسه با گسترش انفجاری بازار موبایل بود.
به غیر از این، عدم حضور اینتل در بخش تراشههای تلفن همراه بر موقعیت کلی این شرکت در بازار تأثیر گذاشت.
برتری ARM
شرکت ARM برخلاف اینتل خیلی زود جنبید و جو بازار را شناسایی کرد. این شرکت با معماری تراشههای کم مصرف، از تقاضا برای پردازندههای کم مصرف در چشمانداز رو به رشد موبایل حداکثر استفاده را کرد.
معماری تراشه ARM نه تنها محدودیتهای قدرت تلفنهای هوشمند و تبلتها را برآورده میکرد، بلکه به تولیدکنندگان دستگاهها امکان میداد تا طرحهای فشردهتر و سبکتری ایجاد کنند.
این مزیتها به تراشههای ARM اجازه داد تا با سرعت زیاد جذب بازار شوند و راه خود را در دستگاههای پرچمدار مانند آیفون، آیپد و تعداد زیادی از گوشیهای هوشمند و تبلتهای مبتنی بر اندروید باز کنند.
نقش مدیر عامل در افول
زمانی که اپل خبر انتقالش به تراشههای اینتلی را داد، پل اوتلینی مدیرعامل شرکت اینتل بود. رهبری اوتلینی در تثبیت موقعیت اینتل در عصر کامپیوتر شخصی مؤثر بود و تمرکز او بر عملکرد و گسترش دامنه معماری x86 اینتل به رشد شرکت در آن دوره کمک شایانی کرد. اما رهبری او در انطباق با نوآوریهای مربوط به ابزارهای همراه با چالشهایی مواجه بود و او تصمیم گرفت که شرکت را به جای پیش بردن در این مسیر، برخلاف آن حرکت دهد.
در واقع تاکید اوتلینی بر تجارت سودآور کامپیوترهای شخصی، باعث شد که شرکت از جریان اصلی بازار جهانی یعنی بازار تلفن همراه عقب بماند.
اوتلینی که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ رهبری اینتل را به عهده داشت، میگوید: بسته به اینکه چگونه میخواهید آن را ببینید، در نهایت برنده نشدیم یا آن را پاس نکردیم. و اگر ما این کار را انجام میدادیم، دنیا بسیار متفاوت بود. نکتهای که باید به خاطر بسپارید این است که این تغییر مسیر قبل از معرفی آیفون بود و هیچ کس نمیدانست که آیفون چه کاری انجام خواهد داد. در پایان روز، تراشهای وجود داشت که آنها به آن علاقه داشتند که میخواستند قیمت مشخصی برای آن بپردازند. این موضوع چیزی نبود که با این حجم بتوان پیشبینی و جبران کرد. هزینههایی پیشبینی شده بود، اما در واقعیت ۱۰۰ برابر آن اتفاق افتاد.
مشکل اینتل از دیدگاه مدیریت تجارت
معضل اینتل موضوع گستردهتری را که در دنیای تجارت رایج است برجسته میکند: تمرکز بر سود کوتاه مدت به جای نوآوری بلند مدت. مورد اینتل نشان میدهد که چگونه این طرز فکر میتواند شرکتها را از سرمایهگذاری از فرصتهای مخرب باز دارد.
برنامههای MBA اغلب فارغالتحصیلان را آموزش میدهد تا سودآوری، کارایی و مدلهای تجاری تثبیت شده را در اولویت قرار دهند. در حالی که این مهارتها برای حفظ ثبات حیاتی هستند، گاهی اوقات میتوانند مانع از توانایی سازمان برای نوآوری و نوآوری در پاسخ به فناوریهای مخرب شوند.
در مورد اینتل، بیمیلی این شرکت به سرمایهگذاری در بازار نوپای موبایل را میتوان در ذهنیت سود محوری که پتانسیل تلفنهای هوشمند را دست کم گرفته بود، ردیابی کرد.
درسی که اینتل برای همه داشت
شکست اینتل در پذیرش نوآوریهای مخرب منجر به از دست رفتن فرصتها و کاهش تسلط بر صنعت آن شد.
در حالی که کسبوکار کامپیوترهای شخصی همچنان به تولید سود قابل توجهی ادامه میدهد، رشد انفجاری بازار موبایل فراتر از انتظارات بود. تراشههای مبتنی بر ARM با تمرکز بر بهرهوری انرژی، به تدریج بازار گوشیهای هوشمند و تبلتها را در اختیار گرفتند.
درسهای تجربی اینتل فراتر از خود شرکت است. این به عنوان یک داستان هشدار دهنده در مورد اهمیت متعادل کردن سود کوتاه مدت با نوآوری بلند مدت عمل میکند.
کسبوکارها باید مایل به سرمایهگذاری منابع برای کشف بازارها و فناوریهای جدید باشند، حتی اگر حاشیه سود اولیه کمتر باشد.
DEC یکی از شرکتهایی است که آن هم به اشتباه و سرنوشت اینتل دچار شد. این شرکت کامپیوترهای شخصی اولیه را به عنوان اسباب بازی رد کرد و پتانسیل آنها را دست کم گرفت، درست مانند کاری که اینتل در بازار موبایل انجام داد. نابودی DEC و همتایانش در مواجهه با انقلاب کامپیوترهای شخصی، آینه مبارزه اینتل در عصر موبایل است.
سقوط اینتل از یک نیروگاه در عصر رایانههای شخصی به تلاش برای رقابت در بازار تلفن همراه، بر اهمیت نوآوری مخرب و نقش رهبری در هدایت آن تأکید میکند.
نفوذ مدیر عامل، همراه با طرز فکر سود محور، میتواند سرنوشت یک شرکت را در چشمانداز فناوری به سرعت در حال تحول تعیین کند.
از آنجایی که کسبوکارها با اختلالات مداوم مواجه هستند، پرونده اینتل بر اهمیت سازگاری، نوآوری و رویکرد استراتژیک که رشد بلندمدت را بر دستاوردهای کوتاهمدت اولویت میدهد، تأکید میکند.
انتهای پیام/
نظر شما