به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز- مسعود کیخا؛ چیزهایی هست که اگر خراب شوند، ساختنشان آسان نیست. برخی ویرانیها از جنس چوب و سنگ و سیمان نیست که ساخته شود. از جنس فرداست، از جنس رویاست، با ساختمان و در و پنجره هم جور نمیشود. آباد کردن که راحت نیست، وقتی پشتت هزاران پلی بوده که دیگر نیست. وقتی خراب کنی شر است؛ اما برای ساختنش دیگر نمیتوان حکم به خیر بودن داد.
شروع هم سخت است؛ مثل رج اول یک دیوار، مثل سطر نخست یک گزارش که باید پازلها جور شود و پرت شوی در دنیای کلمات. باید خبرنگار باشی تا بدانی چطور یک خبر میتواند ذهنت را ساعتها مشغول کند، نمیخواهی قضاوت کنی، نباید اتهام بزنی، نمیتوانی لاپوشانی کنی، نمیخواهی شرش گریبانت را بگیرد.
شروع این گزارش هم با یک خبر بود، خبری که پرت میکرد به گذشته. خبری که تیترش «ساختن» بود، ظاهرش ساختن بود؛ اما باطنش از جنس ویرانی رویاهاست شاید ویرانی وحشتناکی از جنس آینده، از جنس ساختنهایی که شاید حکم به خیر و خیّرش سخت باشد. خبرها سرآغازند، سرآغاز یک قصه، یک سناریو، شاید تلخ باشد اما نمیتوانی لاپوشانی کنی... گاهی برای رسیدن به سرآغازها از آخر شروع کنی بهتر است.
سکانس آخر؛ «تفاهمنامهای با حضور یک خیّر مدرسهساز مقیم آلمان برای ساخت 100 مدرسه به امضا رسید» خیّری با اسم ابولفضل جوکار؛ صاحب یکی از بزرگترین موسسات آموزشی و منتشرکننده کتابهای کمک آموزشی در کشور. همان کتابهایی که هر روز در رسانه ملی برای تبلیغشان به خوردمان میدهند؛ اگر فرزندانتان نخوانند خبری از قبولی در کنکور نیست؛ شاید هم راست میگویند این روزها کتاب های کمک آموزشی تاثیرش از کتابهای درسی بیشتر است چرا؟
جواب این چرا را شاید منتقدان بسیاری گفتهاند اما خلاصه آن این است؛ چون نظام آموزشی کشور را آنطور که خواستهاند ساختهاند، آنطور که خودشان میخواهند، آنطوری که بتوانند برنده و بازندهاش را خودشان مشخص کنند. کنکور دو سر دارد برد یا باخت؛ اگر ببری که بلیط شانست برده و اگر ببازی... مهم نیست جیبها پر شده و حسابها کلفتتر از روز گذشته.
شاید بهانه نوشتنها مشخص شده باشد شاید هم هنوز پیچیده و گنگ است. تا سکانسهای دیگر کنار هم قرار نگیرند فیلم تکمیل نمیشود.
سکانس اول با یک توئیت شروع میشود؛ «برخی از موسسات از راه اضطراب آفرینی و فشار بر دانشآموزان ارتزاق میکنند و میخواهند سیاستهای وزارت آموزش و پرورش را مطابق خواستههای خود تغییر دهند، پول و قدرت زیادی هم دارند. تا زمانی که من مسئولیت خدمتگزاری در این وزارتخانه را دارم اجازه نمیدهم چنین اتفاقی بیفتد.» البته آقای سید محمد بطحائی نمیدانست که عمر وزارتش شاید به واسطه همین قدرتها و ثروتها طول نکشید و رفت تا نیازی به اجازه دادنهای ایشان نباشد.
برای اینکه بدانیم آقای وزیر سابق به چه قدرتی اشاره دارد باید برویم سراغ سکانس دوم این فیلم کوتاه جایی که بازیگردانهای اصلی نظام آموزشی احساس خطر میکنند، نگران آیندهاند، نه آینده دانشآموزان، نه آینده کشور، مضطرب از آینده جیبشان، کم شدن حسابهای بانکیشان. برویم سراغ اصل ماجرا، جایی که وزیر بعد از ماهها کار کارشناسی حکم به حذف مشق شب دانش آموزان میدهد. خب با این حکمها مشتریهای کتابهای کمک آموزشی کم و کم و کمتر میشوند. بعد از چند روز خبر میرسد که برخی مراجع همچون آیتالله سبحانی اعلام کردهاند: «اخیرا آموزش و پرورش تکلیف شب بچهها را حذف کرده است. سالها تجربه نشان داده، بچهها بعد از برگشت از مدرسه باید مشغول کار و مرور درس شوند.»
این مرجع تقلید با بیان اینکه نباید بچهها را ننر بار آورد، ادامه داد: «با این شیوه بچهها به جایی نمیرسند؛ باید تکلیف داشته باشند و مغزشان کار کند.» اما پشت پرده ماجرا از دیدار همین ناشران کتابهای کمک آموزشی با مراجع تقلید خبر میداد و گویا اظهار نظرهای آیتالله سبحانی نیز در این دیدار صورت گرفته بود.»
حذف مشق شب یک قربانی داشت و آن کسی نبود جز افشاکننده قدرت کارتل گروه نفوذ نظام آموزشی کشور؛ سید محمد بطحائی. قدرتی که بعدها مشخص شد از عیان کردن آن هم ابایی ندارند و در مصاحبههای خود اعلام میکنند همانطور که مدیر گروه انتشارات و آموزشی جوکار(گاج) در مصاحبه خود عنوان میکند که همیشه وزرای آموزش و پرورش و معاونانش با گردانندگان و ناشران کتب کمک آموزشی جلسه میگذارند و حتی سیاستهای آموزشوپرورش را آنها در میان میگذاشتند. البته اقای جوکار بسیار هم تعجب میکند که چرا وزیر وقت به مانند اسلاف خود ناشران را نادیده گرفته است.
البته قلّک بزرگی دیگری هم درحال ترک برداشتن بود و در خطر؛ قلّک عظیم کنکور. اینجاست که سکانس سوم هم شکل میگیرد؛ اینبار سیاستگذاران آموزش عالی از کنار رفتن محمد بطحائی وزیر آموزش و پرورش درس گرفتهاند و بیگدار به آب نمیزنند. مطالبه حذف کنکور افزایش مییابد؛ از والدین دانش آموزانی که فشار زیادی را باید برای قبولی در کنکور تحمل کنند تا نمایندگان مجلس.
شورای عالی انقلاب فرهنگی برای کاهش فشارها سعی دارد نشان دهد به فکر چارهای برای حذف کنکور است. با تبلیغات فراوان و بوق و کرنا در رسانهها اعلام میشود که برای حذف کنکور قرار است جلساتی با روسای دانشگاهها و کارشناسان برگزار شود؛ اما در عین تعجب همگان مشخص میشود که یکی از این جلسات مهم مدیران شورا با ناشران کتابهای کمک آموزشی است همانها که محل ارتزاقشان از کنکور است. همانها که در جریان سیاستهای نظام آموزشی از طریق وزرا قرار میگیرند.
البته در پرانتز باید گفت که فعلا که بیش از یک سال و اندی از این جلسات میگذرد و هنوز شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام نکرده خروجی جلسات به کجا منجر شد و چرا راه چرا از آستین هم اندیشی با کارشناسان بیرون نیامد.
داستانهای بلند خواننده ندارد و هنر در کوتاه گفتن است، در کوتاهمدت عمق زخمها را نشان دادن، زخمهای به جان نشسته بر پیکر نظام آموزشی، بر پیکر آینده.....
کوتاه سخن اینکه؛ به قول رسانهها «مافیای کنکور» و به قول بطحائی «کارتل قدرت و ثروت» یا هر اسم دیگری، این روزها کنکور و نظام آموزشی را در ید قدرت خود دارد و رویای دانش آموزان را به جیبهای خود گره زده است.
ساخت مدرسه توسط خیّر مدرسهساز مقیم آلمان جناب جوکار ناشر کتابهای گاج به بهانه عدالت آموزشی صورت میگیرد اما عدالتی که در ویرانی نظامی است با ساختن مدرسه محقق نمیشود. نظام آموزشی کشور با کنکوری که برخی با داشتن قدرت مانع از حذفش میشوند برای رسیدن به ثروت، مقصد و مقصودش به هرجا ختم شود آنجا عدالت نخواهد بود. بزرگترین عدالت برای نظام آموزشی کشور این است که اجازه داده شود در مسیر درست گام بردارد، نه اینکه آینده دانش آموزان به کتابهایی گره بخورد که برخی صلاح میدانند.
برخی ویرانیها آباد نمیشوند آنها که از جنس آیندهاند، روی هم گذاشتن آجر و سنگ و سیمان از پول همین مردم برای ساخت وجهه برخی خوب است؛ برای گذاشتن کلمه خیّر کنار اسمها؛ اما برای رویای فرزندان این مرز و بوم ویرانی است یک ویرانی وحشتناک...
انتهای پیام/
نظر شما