چرخش نخبگان در ایران به دلیل نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه شکل نمی‌گیرد

محقق ایرانی در استرالیا می‌گوید: در کشورهای اروپایی و آمریکا، بعد از دانشگاه چرخش نخبگان و شایسته‌سالاری اتفاق می‌افتد، زیرا پل ارتباطی قوی‌ای میان دانشگاه و صنعت وجود دارد؛ موردی که در ایران وجود ندارد و در نتیجه آن، گردش نخبگان شکل نمی‌گیرد.

به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ علی میرمحمدی متولد سال ۱۳۶۳ در شاهرود است. کودکی‌اش را در خانه حیاط‌دار و حوض‌دار مادربزرگ و پدربزرگش به یاد می‌آورد. از همان دوران در پارک‌ها، نسبت به قطعات مکانیکی بزرگ مثل قطعات چرخ و فلک کنجکاوی نشان می‌داد و به تماشای قطعات و مکانیسم کار کردن جرثقیل می‌پرداخت. از این رو در دوران دبیرستان، درس فیزیک برایش بسیار جذاب بود و این موضوع انگیزه‌ای شد که علیرغم اینکه اکثر اعضای خانواده رشته حقوق خوانده بودند، به سمت رشته مهندسی مکانیک گرایش پیدا کند. در نهایت هم رشته مهندسی مکانیک سیالات را انتخاب کرد و در دانشگاه صنعتی شاهرود قبول شد.

با توجه به نصیحت‌های پدرش که همواره او را به یادگیری علم از سرچشمه‌اش تشویق می‌کرد و همچنین کمبود تجهیزات و امکانات دانشگاه‌های ایران که عمده درس را به سمت تئوری پیش می‌برد، تصمیم به مهاجرت از ایران گرفت. چون سوئد کشوری صنعتی به شمار می‌رفت و دانشگاه‌هایش در آن زمان مبتنی بر شهریه نبودند، برای این کشور درخواست پذیرش فرستاد و در رشته مهندسی سیستم‌های انرژی در مقطع کارشناسی ارشد به طور مشترک در دانشگاه یوله و دانشگاه سلطنتی استکهلم پذیرفته شد. در این دوره روی پروژه تحقیقاتی در زمینه نانوفناوری کار کرد که از سوی چندین دانشگاه حمایت مالی و معنوی می‌شد.

زمان ادغام مهندسی و پزشکی برای توسعه سلامت دیجیتال رسیده

بعد از اتمام دوره کارشناسی ارشد، در طرح «دکتری حرفه‌ای مهندسی» وارد شد و روی پژوهشی تحت عنوان هوشمندسازی انرژی در ساختمان‌ها و شهرها کار کرد. اما بعد از پایان این دوره تصمیم گرفت که دوباره وارد فضای آکادمیک شود. از این رو، دوره دکتری دیگری را در دانشگاه سیدنی شروع کرد و حدود چهار سال روی نانوسیال تحقیق کرد. از آنجا که نتایج تحقیقات آزمایشگاهی در مورد نانو سیال بسیار متفاوت از هم است و این آزمایش‌ها توانایی نشان دادن رفتار مواد را در مقیاس نانو ندارند، سعی کرد که برای گرفتن نتایج دقیق‌تر روی شبیه‌سازی مولکول‌های نانوسیال کار کند.

بعد از پایان دکتری، دوباره به صنعت برگشت و در بخش تحقیق و توسعه «Memjet Technology»، شرکت تولید کننده هد دستگاه چاپ مشغول به کار شد. او بیشتر از سه سال در این شرکت مشغول بود، اما هم‌اکنون در یک شرکت تجهیزات پزشکی با نام «Nanosonics»  کار می‌کند و به غیر از این کار، حدود هفت سال به عنوان استاد مدعو در دانشگاه سیدنی تدریس کرده است.

مصاحبه ما را با این محقق می‌خوانید:

لطفا در مورد دکتری حرفه‌ای مهندسی توضیح دهید. چه دوره‌ای است و دانشجو در آن چه چیزهایی یاد می‌گیرد؟

در برخی از دانشگاه‌های اروپا به ویژه در هلند، دانشجویان بعد از گذراندن دوره کارشناسی ارشد دو راه دارند؛ یا دوره دکتری را همانند کشورهای دیگر به مدت سه تا چهار سال بر پایه تحقیق می‌گذرانند یا وارد طرح دیگری تحت عنوان «PDEng» یا «دکتری حرفه‌ای مهندسی» می‌شوند. در دکتری حرفه‌ای مهندسی، یک شرکت با همکاری دانشگاه، پروژه‌ای دو تا سه ساله تعریف می‌کنند و کل هزینه‌های تحقیقات را یا دانشگاه یا شرکت یا هر دو متقبل می‌شوند. شرکت‌ها از دانشگاه نیروی فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد درخواست می‌کنند که سطح بالایی دارند، ولی تجربه‌ای در صنعت ندارند. این افراد باید حدود ۶ ماه در ورکشاپ‌های مختلفی شرکت کنند. این ورکشاپ‌ها کاملا مبتنی بر پروژه و با مضامینی شامل رفتار در محل کار، مدیریت، روان‌شناختی و یادگیری مهارت‌های فنی می‌شود.

این دوره، دوره‌ای بسیار جذاب و مفید بود که به نظر من جای آن در ایران واقعا خالی است. این طرح باعث می‌شود که افراد فارغ‌التحصیل در فضای آکادمیک غرق نشوند و بتوانند درک درستی از دنیای بیرون و صنعت پیدا کنند.

ما برای گذراندن این طرح باید به چندین کشور دیگر سفر می‌کردیم و تمام این هزینه‌ها به عهده این طرح بود. و در نهایت بعد از این همه می‌توانستیم تصمیم بگیریم که دوست داریم در صنعت ادامه دهیم یا در فضای آکادمیک و هیچ تعهدی در کار نبود.

یکی از حامیان این پروژه یک شرکت سوئدی-هلندی بود که دفتر مرکزی آن در استکهلم قرار داشت و با یک دانشگاه بیزینس در اسپانیا نیز همکاری می‌کرد. حدود ۶ ماه در این ورکشاپ‌ها شرکت کردم و هم‌زمان با سوپروایزرم در صنعت و سوپروایزرم در دانشگاه کار تحقیقاتی‌ام را پیش بردم. بعد از شرکت در ورکشاپ‌های مختلف به یک نیروی متخصص آموزش دیده تبدیل شدم و حدود دو سال در بخش تحقیق و توسعه آن شرکت مشغول به کار و پژوهش شدم و از تز مربوط به این دوره دفاع کردم. در نهایت هم مدرک دکتری حرفه‌ای مهندسی را گرفتم.

چه شد که بعد از دکتری حرفه‌ای دوباره به فضای آکادمیک برگشتید؟

بعد از پایان دوره دکتری حرفه‌ای مهندسی، احساس کردم که سوالات بسیاری در مورد فناوری نانو دارم که باید به دنبال جواب آنها باشم و عمیق‌تر در مورد این حوزه مطالعه کنم. به همین دلیل ترجیح دادم که دوباره از دوره دکتری شروع کنم و روی این حوزه تحقیق انجام دهم.

درخواست فرستادم و همان دانشگاه سلطنتی استکهلم پذیرش گرفتم، اما از آنجا که با شرایط آب‌وهوای سوئد مشکل داشتم و برای زندگی بلند مدت به این کشور فکر نمی‌کردم و به دنبال فضای چند فرهنگی بودم، سوئد انتخابم نبود. از چند دانشگاه از کشورهای مختلف پذیرش گرفتم و استرالیا را به دلیل شرایطش بیشتر انتخاب کردم. از این رو، در سال ۲۰۱۴ به استرالیا رفتم و دوره دکتری‌ام را در آنجا شروع کردم.

نانوسیال چیست؟

منظور از نانوسیال، ذرات بسیار ریز فلزی است که در سیال حل می‌شوند. البته این محلول باید خواص خاصی داشته باشد؛ مثلا فلز در سیال ته‌نشین نشود و به صورت یکنواخت در آن پخش شود. این خواص را با چشم نمی‌توان در سیال دید و تنها راه چاره شبیه‌سازی مولکولی برای دیدن رفتار مولکول‌هاست. این شبیه‌سازی بسیار هزینه‌بر است و نیاز به سرورهای بسیار دقیق و گرانی دارد.

در پایان دکتری در سال ۲۰۱۸ به نتایج خوبی رسیدم و در همان زمان در حوزه تدریس هم فعال بودم.

در شرکت Memjet روی چه پروژه‌هایی کار کردید؟

یکی از مباحثی که در صنعت حائز اهمیت است، پرینت سه‌بعدی فلزات است و به نظر می‌رسد که تا چند سال آینده به واسط این پرینتر دیگر نیازی به ریخته‌گری وجود نداشته باشد. در این راستا شرکت ممجت با شرکت دیگری در آمریکا به نام «دسک تاپ متال» شروع به همکاری کرد. این شرکت یک چسب یا بایندر را اختراع کرده بود که ذرات فلز را به هم می‌چسباند. تصور کنید که پودر فلز را روی سطحی می‌ریزند و سپس با کمک این چسب، ذرات فلز را به صورت دقیق -در حد مایکرو- و از هر جایی که بخواهند، به هم می‌چسبانند. براده‌ها را لایه به لایه به هم چسب می‌زنند تا شکلی را که می‌خواهند را درمی‌آورند. این کار آنقدر دقیق انجام می‌شود که از طریق آن می‌توان ابزار بسیار ظریفی نظیر یک پیچ با رزوه‌های ریز درست کرد.

چیزی که من در مورد پرینترهای فلزی شنیده‌ام، این است که برخی چاپگرها فلزات را به صورت مایع و ذوب درمی‌آورند و سپس لایه به لایه آنها را کنار هم قرار می‌دهند و شیء مورد نظر را می‌سازند. ساختاری که با روش پرینترهای ممجت ساخته می‌شود چه فرقی با ساختار این پرینترهای مذابی دارند؟

این پرینترها سرعت بالاتری دارند و برخلاف برخی از فرآیندهای چاپ سه‌بعدی دیگر (مانند ذوب پرتوهای الکترونیکی)، برای جوش دادن به قطعه نیازی ندارند و با توجه و طراحی و نوع تکنولوژی استفاده شده انعطاف‌پذیری بیشتری دارند. هنر این روش جدید این است که براده‌ها را به شکلی کنار هم قرار می‌دهد که یک پرینتر سه‌بعدی مذابی کنار هم می‌چیند، اما کل ساختار سبک‌تر است.

قطعاتی که با این پرینترها ساخته می‌شوند، بسیار متنوع است و کاربردهای بسیار گسترده‌ای دارند. به طور مثال حتی می‌توان گیتار فلزی با آن ساخت.

در شرکت نانو سونیکز چه محصولاتی ساخته می‌شود؟ و شما چه سمتی در این شرکت دارید؟

شرکت نانو سونیکز در زمینه ساخت ابزارهای پزشکی فعالیت می‌کند و یکی از محصولاتی که می‌سازد، ابزار ضدعفونی کننده انواع پروب‌های فراصوت است که این پروب‌ها استفاده گسترده‌ای در بیمارستان‌ها و کلینیک‌های پزشکی دارند و ضدعفونی کردن آنها به منظور جلوگیری از انتقال عفونت به بیماران بسیار مهم و حیاتی است. من در این شرکت به عنوان مهندس سیستم مشغول به کارم.

لطفا در مورد پروژه‌های تحقیقاتی مهم‌تان توضیح دهید.

یکی از پروژه‌های تحقیقاتی که تا به امروز مقاله مربوط به آن مورد استناد بسیاری از مقالات دیگر قرار گرفته، پروژه نانوهگز (NanoHex) است. این پروژه اولین پژوهش من در زمینه فناوری نانو است که پروژه بزرگی به شمار می‌رفت که با کمک هشت دانشگاه اروپایی انجام شد و خود اتحادیه اروپا هزینه‌اش را می‌داد. در این پروژه هزینه هنگفتی سرمایه‌گذاری شد تا محققان متوجه شوند آیا نانوسیال  و نانوفناوری می‌تواند در حوزه بهینه‌سازی مصرف انرژی تحولی ایجاد کند یا خیر.

با وجود هزینه‌های زیادی که صرف این پروژه شد، نتیجه پژوهش‌ها چندان دلگرم کننده نبود. برایم واقعا علامت سوال بود که چرا این همه هزینه برای پروژه‌ای صرف شده که در نهایت جواب نداده است، اما استادم برایم توضیح داد که همین عدم موفقیت پروژه خودش گام بزرگی است که نشان می‌دهد همه پروژه‌ها لزوما نباید نتیجه فوق‌العاده علمی و چشمگیر داشته باشند. همین نتایج هم از هزینه‌های اضافه‌تر آینده جلوگیری می‌کند و هم راه را برای مسیرهای دیگر باز می‌کند.

پروژه دیگری که روی آن تحقیق کرده‌ام، مربوط به زمانی است که در یک شرکت روی تولید سرما از گرما کار می‌کردم. ما دستگاهی را ساختیم که سیستم جذب گرمایی و کاملا فشرده و کوچک بود و هیچ قسمت متحرک مکانیکی در آن وجود نداشت. این در حالی است که سیستم‌های جذب گرمایی هم خیلی عظیم هستند و قسمت متحرک مکانیکی در آن به کار می‌رود که هزینه ها را بالا می برند.

این دستگاه به گونه‌ای بود که هر منبع گرمایی -انرژی خورشیدی یا انرژی هدر رفته یک ماشین سنگین- به آن وصل می‌کردیم، گرما را جذب و ذخیره و به سرما تبدیل می‌کرد.

در این پروژه شرکت «کاترپیلار» حامی مالی بود و می‌خواست که مشکل ماشین‌های سنگینش را حل کند. کابین ماشین‌های کاترپیلار مثل بیل‌های مکانیکی در حین کار کردن در محیط گرم و همچنین در مدت زمان بالا، به شدت گرم می‌شوند و راننده برای خنک کردن کابین آن باید از کولر استفاده کند که این امر هزینه سوخت  را بسیار بالا می‌برد. از این رو، دستگاه طراحی شده‌مان را روی یکی از ماشین‌های سنگین این شرکت کار گذاشتیم تا گرمای هدررفت موتور را بگیرد و سرما را به کابین راننده تزریق کند. این دستگاه حتی می‌توانست سرما را ذخیره کند و در صورتی که موتور ماشین خاموش است، کابین راننده را خنک نگه دارد. من در این پروژه مهندس مکانیک تحقیق و توسعه بودم.

شما آینده دنیای علم و فناوری را چطور ترسیم می‌کنید؟

من فکر می‌کنم در آینده با پیشرفت علم و فناوری، بحث تقاضا برای نیروی کار متخصص نیز افزایش خواهد یافت؛ نیروی کاری که بتواند خودش را به‌روز نگه دارد. به این شکل که در آینده فرد نمی‌تواند تخصصی را یاد بگیرد و ۴۰ سال با آن ارتزاق کند. بلکه باید با توجه به پیچیدگی و پیشرفت علم و صنعت، خودش را به‌روز کند و با علم پیش برود. از سوی دیگر، خود صنعت به سمتی می‌رود که روز به روز با فناوری‌های جدید عجین می‌شود و ساختار صنعت را تغییر می‌دهد. به طور مثال پرینترهای سه‌بعدی جای بسیاری از افراد را در صنعت خواهد گرفت.

علاوه براین، بحث مهندسی نرم‌افزار در آینده بسیار گسترده‌تر از امروز خواهد شد و در برخی زمینه‌ها هوش مصنوعی حرف اول و آخر را خواهد زد.

منظورتان از نیروی کار متخصص، نیروی کار ماهر است یا نیروی تحصیل کرده؟

به نظرم تلفیقی از این دو است. در حال حاضر، دانشگاه‌ها نیروی کاری‌ای را وارد بازار می‌کنند که فقط درس تئوری خوانده‌، در صورتی که در آینده ما نیروی کاری‌ای نیاز داریم که هم درس آکادمیک خوانده باشد و هم مهارت صنعتی بلد باشد. از سوی دیگر، مهارت به تنهایی کافی نیست و فرد باید پیش‌زمینه علوم و دانش داشته باشد.

به نظر شما دانشگاه رفتن از چه نظر برای یک جوان مهم است؟ و شبکه‌های اجتماعی روی جوان‌ها چه تاثیری گذاشته است؟

به نظر من دانشگاه رفتن صرف برای یک جوان خیلی اهمیت خاصی ندارد و آنطور که در ایران، مسیر موفقیت برای بعضی از افراد از دانشگاه می‌گذرد، در کشورهای پیشرفته روندی غلط به شمار می‌آید. اگر فردی علاقه‌مند به یادگیری دانش باشد و بخواهد علم را عمیق‌تر بفهمد، دانشگاه هدف به شمار می‌آید، ولی در غیر این صورت دانشگاه رفتن فایده‌ای ندارد. 

به نظرم آموزش بسیار مهم است، ولی سطح آموزش باید بسته به هدف آن تعیین شود. به طور مثال، برخی آموزش‌ها می‌توانند در قالب یک دوره ۶ ماهه ارائه شود تا یک جوان بتواند مهارت لازم برای کار مورد نظرش را به دست آورد.

متاسفانه در ایران، دانشگاه رفتن روندی پراسترس و پرفشار است،‌ زیرا جوانان غول کنکور را در پیش دارند و بعد از چهار سال درس خواندن نمی‌دانند که می‌توانند وارد بازار کار شوند یا خیر.

شبکه‌های اجتماعی در کل دنیا به ویژه روی جوانان تاثیرگذارند. اگر بخش سرگرمی آنها را کنار بگذاریم، جوانان از طریق این پلتفرم‌ها ارتباطات بسیار سازنده‌ای ایجاد کرده‌اند و به دریایی از اطلاعات دسترسی یافته‌اند. به نظر من، کانال‌های مختلف علمی و همچنین کانال‌های ارتباطی متخصصان مهم‌ترین کاری است که شبکه‌های اجتماعی برای جوانان کرده‌اند و شبکه‌هایی چون یوتیوب زیرساخت بسیار قوی‌ای برای افرادی به وجود آورده‌اند تا بتوانند از محتواهای بسیار ارزشمند و دوره‌های آموزشی استفاده کنند که قبلا اصلا در دسترس همه نبوده است.

به نظر شما تفاوت اساسی بین سیستم آموزش عالی استرالیا و ایران در چیست؟

به نظر من تفاوت اساسی‌ای بین سیستم آموزش عالی استرالیا و کشورهای اروپایی -که در آنها تحصیل و یا کار کرده‌ام- وجود ندارد. خیلی صحبت از این می‌شود که در ایران تجهیزات و امکانات و بودجه‌های تحقیقاتی و به طور کلی آموزش عالی به اندازه کشورهای اروپایی نیست. این صحبت خیلی درست نیست، زیرا ایران هم به اندازه خودش این امکانات را دارد و این موضوع را می‌توان از موفقیت افرادی که از دانشگاه‌های ایران فارغ‌التحصیل می‌شوند و به خارج از کشور می‌روند، متوجه شد. این افراد زمانی که وارد سیستم آموزش عالی کشور دیگر می‌شوند، بسیار موفق عمل می‌کنند و چیزی از بقیه کم ندارند.

اما تفاوت اساسی از زمانی شروع می‌شود که فرد از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود و می‌خواهد سفر جدیدش را در صنعت شروع کند. در کشورهای اروپایی و آمریکا، بعد از دانشگاه است که چرخش نخبگان و شایسته‌سالاری اتفاق می‌افتد، زیرا پل ارتباطی قوی‌ای میان دانشگاه و صنعت وجود دارد. موردی که در ایران وجود ندارد و در نتیجه آن، گردش نخبگان شکل نمی‌گیرد.

به نظر شما اساتید استرالیایی چطور دانشجویان را به ادامه تحصیل و یا تحقیقات تشویق می‌کنند؟

به نظر من اساتید به غیر از آموزش درست، کار خاصی برای تشویق دانشجویان به تحقیقات انجام نمی‌دهند. بحث اینجاست که فرهنگ غالب در استرالیا این است که بستر مناسب برای دانشجویان فراهم می‌شود و در نتیجه دانشجویی که علاقه به تحقیق داشته باشد، فضا برایش مهیا باشد.

به نظر شما محققان ایرانی داخل کشور چطور می‌توانند خودشان را در سطح بین‌المللی مطرح کنند؟

در درجه اول باید زبان انگلیسی را به خوبی بلد باشند، زیرا زبان غالب دنیاست. مورد دیگر این است که نباید دانشگاهی که رفته‌اند و معدلی که کسب کرده‌اند، برایشان مهم باشد. یک محقق باید همیشه تشنه یادگیری علوم جدید باشد و به درس‌هایی که در چند سال دانشگاه یاد گرفته‌، بسنده نکند.

مورد سوم این است که محققان ایرانی باید متمرکزتر دست به تحقیق بزنند. در ایران جو به شکلی است که محققان دوست دارند در تمام حوزه‌های علمی وارد شوند؛ در صورتی که بهتر است که یک شاخه را جدی و تخصصی پیش ببرند. خیلی اوقات می‌بینم که محققان ایرانی در همه فیلدها مقاله دارند و این امر باعث می‌شود که به صورت عمیق وارد یک بحث نشوند و در نهایت هم خود را در سطح بین‌المللی مطرح نکنند.

به غیر از اینها، در گذشته گفته می‌شد که محققان در کنار تحقیق باید زبان بلد باشند، اما امروزه زبان برنامه‌نویسی اهمیت ویژه‌ای در تحقیقات پیدا کرده است. محققانی که به ویژه در رشته‌های فنی و مهندسی کدنویسی بلد نباشد، بی‌سواد به شمار می‌آیند.

چه توصیه‌ای به جوانان ایرانی دارید؟

جوانی که قدم‌هایی در زندگی‌اش برمی‌دارد، باید به این دقت داشته باشد که به چیزی علاقه و استعداد دارد. متاسفانه در کشور ما زیاد روی این موضوع کار نمی‌شود و افراد زیادی را داریم که یا به خاطر پول وارد رشته یا فیلدی می‌شوند یا برداشت اشتباهی از علاقه و استعدادشان دارند. این امر با خودشناسی ممکن است و جوانان باید خود را بهتر بشناسند.

نقش همسرتان در زندگی آکادمیک‌تان چه بوده است؟

همسرم در سخت‌ترین شرایط زندگی آکادمیک در کنارم بوده و نه تنها از نظر عاطفی، بلکه از لحاظ تصمیمات کلان کاری هم به من کمک کرده است. در واقع، همیشه به عنوان یک مشاور عاقل در تمام کارهایم من را کمک می‌کند و از آنجا که انسان صبوری است، نقش بسیار سازنده‌ای در زندگی آکادمیکم داشته است.

چطور سعی می‌کنید در فضای خانه تعادلی بین کارهای تحقیقاتی و خانواده ایجاد کنید؟

این داستان دو بعد دارد؛ یکی اینکه خود انسان که چقدر توانایی‌ و مهارت‌های فردی و شخصی دارد تا بتواند این تعادل را برقرار کند و به قول معروف زمانی که از سرکار می‌آید، همه چیز را پشت در خانه بگذارد و دوم به فضای کاری برمی‌گردد. فضای کاری باید به دور از تنش باشد و کارفرما این امکان را فراهم کند که شخص به راحتی این تعادل را ایجاد کند. به شخصه سعی می‌کنم که تنش‌ها و امور مربوط به کار را در همانجا مدیریت کنم و باعث تداخل آن با خانواده نشوم. به همین دلیل در انتخاب فضای کاری دقت بسیاری دارم.

کد خبر: 1175907

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =