به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز، سراغ این خانوادهها رفتیم و پای درد و دلشان نشستیم؛ خانوادههایی که امیدی به شنیده شدن دردهایشان نداشتند. ویل با مادر دختر خانمی ۲۰ ساله که دچار معلولیت ذهنی بود حرف زدیم و گفت: وقتی یکی از فرزندان خانواده معلول است، انگار کل خانواده معلولند. داشتن فرزند معلول در هر حالتی خیلی سخت است اما زمانی که فرزند معلولتان دختر باشد، سختتر هم میشود چراکه نه میتواند از خودش دفاع کند، نه میشود با وی جایی رفت، نه میتوان به کسی اعتماد کرد و وی را لحظهای از خود دور کرد. حتی به داییاش هم اعتماد ندارم که وی را لحظهای تنها بگذارم و چون درکی از عادت ماهانه ندارد، نمیتواند در این دوره بهداشت شخصیاش را رعایت کند و در جامعه نیز هیچ مرکزی نیست که به این بچهها چیزی یاد دهد.
بیشتر بخوانید:
زندگی اسفبار خانوادهای با ۳ فرزند معلول در چادر / آقای مخبر وعده خانهدار شدن معلولان چه شد؟ + فیلم
مردم زخم زبان میزنند
مادر با گلایه گفت: خانواده دارای فرزند معلول، در هیچ جای جامعه جایی ندارد. هرجا برود، به آنها زخم زبان میزنند مثلا بچههایشان با وی بازی نمیکنند و حتی خواهر و برادر سالم خودش هم با وی سازش ندارند در فامیلها هم، در بین خواهرهایم که میروم، با طعنه میگویند همین که بچههایمان سالماند، باید کلی خدا را شکر کنیم. من نمیتوانم دخترم را از خانه بیرون ببرم در تاکسی فکر میکند در خانه هستیم و ناگهان بلند میشود و مردم گاهی وی را دست میاندازند.
آموزش ندیدن برخی معلمها
این مادر با گلایه از آموزش ندیدن معلمان نسبت به نحوه برخورد با افراد دارای معلولیت گفت: برخی از معلمها نمیدانستند که چطور با وی برخورد کنند و به حال خودش رهایش میکردند؛ همکلاسیهایش هم به قدری وی را آزار دادند و کتک زدند که دیگر اجازه ندادم به مدرسه رود.
وی افزود: وقتی به بهزیستی میروم و میگویم فرزندم نیاز به پرستار دارد، بهم میخندند و میگویند فرزند شما که جسمش سالم است ولی نمیدانند که کاش جسمش سالم نبود ولی ذهنش سالم بود تمام کارهای بهداشت، درمان، رفت و آمدش را من انجام میدهم.
این مادر آسیب نگاههای آزاردهنده و ناآگاهی مردم را اینطور شرح داد: دختر دیگرم که ازدواج کرده بود، به خاطر تحقیرهایی که از سمت شوهر و خانواده شوهرش میشد، طلاق گرفت. به وی میگفتند تو هم مانند خواهرت عقبمانده هستی. ما مشکلات زیادی داریم ولی کسی به ما توجه نمیکند همه مارا به چشم یک خانواده عقبمانده میبینند. من هرجا میروم، دخترم را با خودم میبرم به عنوان مادر نمونه اسمم برای مسافرت مشهد درآمده بود ولی گفتند باید تنها بروی، من دخترم را کجا بگذارم؟ در آخر هم نرفتم چون نمیتوانستم فرزندم را تنها بگذارم. بهزیستی به هرکسی که خودش دوست دارد، کمک میکند. مادرهای معلولان ذهنی، مظلوم هستند. کودکانی که معلولیت جسمی دارند، فقط بدنشان مشکل دارد در عوض هرچه بگویی متوجه میشوند، گوش میدهند و درک میکنند اما در معلولیت ذهنی، شرایط سختتر است. دختر من بدن یک شخص ۲۰ ساله را دارد ولی از نظر ذهنی پنج سالش است.
هزینه سنگین درمان و زندگی
شرایط برای خانوادههایی که فرزند معلول ذهنی دارند بسیار دشوار است اما این به معنای خالی از مشکل بودن زندگی معلولان جسمی نیست. عزیزی که یک معلول جسمی است، از مشکلات دوران کودکی خود به ایسکانیوز گفت: من در دوران کودکی، به دلیل مشکل جسمی که دارم، مدام بدون دلیل دچار شستگی در قسمتهای مختلف بدنم میشدم و برای درمانم مدام به تهران میآمدیم و زمانی که باید به مدرسه میرفتم، مدیران مدرسه از ثبت نام من سر باز میزدند و میگفتند مسئولیت دارد. بلاخره مدیری پیدا کردیم که مرا ثبت نام کرد این مدرسه ۱۰دقیقه تا یک ربع با خانهمان فاصله داشت و من در شرایط مختلف، با مادرم به مدرسه میرفتم.
وی افزود: خوشبختانه رفتار اطرافیان با من خوب بود خانواده مشکل من را پذیرفته بودند که این باعث شد در جامعه هم حضور پیدا کنم البته فامیلها گاهی بین پدر و مادرم قرار میگرفتند و به پدرم میگفتند، اگر دوباره بچهدار شوید، آن بچه هم مشکل دار به دنیا میآید.
عزیزی با اشاره به اینکه یکی از عمده مشکلات معلولان مناسبسازی نشدن معابر است، گفت: مشکل ایاب و ذهاب از جمله مشکلاتی است که حل نمیشود و یک فرد معلول با آن سروکار دارد. مورد دیگر مشکل تامین هزینههای معیشتی و بهداشتی است چراکه هزینههای درمان و زندگی یک معلول نخاعی بسیار سنگین است؛ چون به تشک مواج احتیاج دارد اگر زخم بستر بگیرد باید رسیدگی شود ولی سازمان بهزیستی فقط ماهی بین۶۰۰ تا ۱ میلیون تومن هزینه میدهد که این در مقایسه با خرجهای آنها بسیار کم است اما در حال حاضر مهمترین مشکل من ایاب و ذهابم است.
محکوم به انزوا و خانهنشینی
با پدر یک پسر مبتلا به اوتیسم که حرف زدیم گفت: نگاههای بد مردم، حقوق ناچیز، امکانات کمی که دولت میدهد و نبود دارو از جمله مشکلاتی است که ما داریم به دلیل مشکلی که پسرمان دارد، دچار انزوای اجتماعی شدهایم و نمیتوانیم در اجتماع حضور پیدا کنیم. متاسفانه ما با بدترین نگاهها مواجه شدیم این نگاهها خانوادهها را از هم میپاشد. در کشورهای خارجی به پدر و مادر در ازای نگهداری از فرزند معلولشان، پول میدهند اما اینجا پول میگیرند که از فرزند معلول نگهداری کنند که تازه باز هم نمیتوانند خوب انجامش دهند.
وی افزود: ما نمیتوانیم فرزندمان را به یک رستوران در شهر ببریم چرا که توان مالی آن را نداریم اگر چیزی بخواهد، نمیتوانیم تهیه کنیم. در پارک کنار مردم نمینشینیم، در تاکسی نمیتوانیم سوار شویم خانوادهای را سراغ دارم که ۲۰ سال است به دلیل معلولیت فرزندشان از خانه خارج نشدهاند. میتوان گفت به واسطه این بیماری هم خودمان فدا شدیم هم زندگی فدا شد.
ناگفتههای خانوادههای دارای فرزند اوتیسم
به گزارش ایسکانیوز، اغلب خانوادههایی که فرزندشان دچار معلولیت است، به دلیل نگاههای بد مردم، نبود امکانات برای حمل و نقل راحت معلولان و دیگر مشکلات از جامعه فاصله میگیرند و دچار انزوای اجتماعی میشوند که این با توجه به تمام سختیهایی که نگهداری از یک شخص معلول دارد، باعث تخریب روحیه خانواده آنان میشود و مانع پیشرفت آنان میشود چرا که فرزدی با معلولیت جسمی، برای فرار از نگاههای مردم، ترجیح میدهد تمام عمرش را در خانه بگذراند هرگاه در خیابان با شخصی که دارای معلولیت است مواجه شدید، کمترین کاری که میتوانید برایش انجام دهید این است که با نگاههای خیره خود باعث آزرده خاطری خود و خانوادهاش نشوید این نگاهها حتی اگر از روی کنجکویی باشد، باعث آزردگیشان میشود خودتان را جای این افراد قرار دهید تا بتوانید درکشان کنید معلولیت چه ذهنی باشد چه جسمی، دلیل بر ترحم نیست. نگاههای منفی به خانوادههای دارای معلولیت ذهنی، بیشتر است سختیهایی که نگهداری از این بیماران خانوادههایشان متحمل میشوند، بیشمار است پس بیاید با زخم زبان زدن قطع رابطه کردن و نگاههای منفی خود، درد این خانوادههارا بیشتر نکنیم.
انتهای پیام/
نظر شما