به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز؛ ورود به تهران برای بسیاری از دانشجویان شهرستانی، تجربهای فراتر از ورود به دانشگاه است. این شهر با جمعیتی چندین برابر شهرهای کوچک، سبک زندگی متفاوت و تنوع فرهنگی گسترده، محیطی پیچیده و چالشبرانگیز برای زندگی روزمره فراهم میکند. دانشجویان تازهوارد نه تنها باید خود را با شرایط تحصیلی وفق دهند، بلکه باید با فشارهای اجتماعی، روانی و فرهنگی نیز کنار بیایند. فشار رفتوآمدهای طولانی، شلوغی، ترافیک و سبک زندگی ماشینی، انرژی روزانه آنها را مصرف میکند و گاه تمرکز بر درس و پژوهش را دشوار میسازد.
تفاوت فرهنگی میان تهران و شهرهای کوچک، یکی از مهمترین موانع سازگاری است. در شهرهای کوچک، روابط اجتماعی ساده و قابل پیشبینی است و دانشجویان با یک ساختار روشن از رفتارها و انتظارات روبهرو هستند. اما در تهران، پیچیدگی و چندلایه بودن روابط باعث میشود حتی در مسائل ساده، برخوردها و واکنشها غیرقابل پیشبینی باشند. این فشار اجتماعی میتواند بر توانایی ایجاد دوستی، حفظ ارتباطات و احساس تعلق تأثیر بگذارد و بخش بزرگی از تجربه تحصیلی را شکل دهد.
علاوه بر این، اختلاف میان انتظارات و واقعیت تحصیل نیز چالش دیگری است. بسیاری از دانشجویان شهرستانی با تصور ورود به دانشگاههای مجهز و پرامکانات وارد تهران میشوند، اما واقعیت مطابق انتظار نیست. شیوه یادگیری در دانشگاه متفاوت از مدرسه است و بسیاری از دانشجویان باید خودشان پیگیر یادگیری باشند، در حالی که انتظار دارند آموزش به شکل کامل و بینقص ارائه شود. آمادگی ذهنی و واقعبینی، بنابراین، یکی از مهمترین عوامل موفقیت در محیط پیچیده تحصیلی و شهری تهران است.
تهران؛ شهری که دانشجوی شهرستانی را محک میزند
برای درک ملموستر این شرایط، گفتوگویی داشتیم با مهدی نصرتی، دانشجوی رشته مهندسی هوافضا و دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی که شرح آن را در ادامه میخوانید.
وی در ابتدا گفت: من از یک شهر کوچک میآمدم با جمعیتی شاید یک بیستم تهران. تنوع فرهنگی و اجتماعی زیاد خودش بسیار چالشبرانگیز بود. بحث تنوع سبکهای زندگی و تطبیق سریع با آن، همچنین مشکلاتی مانند ترافیک که در شهرهای کوچک وجود ندارد، از جمله چالشها بود
دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی اشاره کرد: چالشبرانگیزترین مسئله برای من، پیچیدگی زندگی در تهران بود. مردم سر مسائل ساده یا نزاعهای کوچک، با سیاست و رفتاری پیچیده برخورد میکنند که انسان مبهوت میشود. شخصیتها چندلایه و غیرقابل پیشبینی هستند. در شهرهای غیر از مراکز استان، مردم قابل پیشبینیاند و به راحتی ویژگیها و رفتارهایشان قابل تشخیص است. حتی افراد شهرستانی وقتی وارد تهران میشوند، گاهی این فرهنگ پیچیده را جذب میکنند و از اصالت خود فاصله میگیرند. فرد مجبور میشود رفتار خود را تغییر دهد تا با محیط سازگار شود.
وی ادامه داد: تهران در کل ایران استثناء است؛ مردم درگیر روتین زندگی شدهاند و زندگیها خشک و بیروح است. این تفاوت فرهنگی، مهمترین چالش برای دانشجویان غیرتهرانی است. اگر بخواهی روابط دوستانهات را حفظ کنی، باید بخشهایی از خودت را پنهان و سانسور کنی تا قضاوت نشوی. تهران مانند یک تابع ثابت عمل میکند و هر ورود را به یک الگوی مشخص تبدیل میکند. بحث رفتوآمد هم چالش بزرگی است که روح و جسم فرد را خسته میکند. در تهران به ندرت افراد سرحال و شاداب هستند، در حالی که در مراکز استان دیگر، حتی با دغدغهها، مردم سرزنده و شاداباند، زیرا در راستای اهدافشان حرکت میکنند. مردم تهران این حس را فراموش کردهاند.
تحصیل در تهران؛ واقعیت یا انتظار؟
نصرتی در ادامه تشریح کرد: شاید برای کسی که از فضایی با سطح آموزش متفاوت وارد محیط منظمتر و منسجمتر میشود، عجیب نباشد، چون چنین انتظاری از قبل داشته است. مشکل زمانی ایجاد میشود که افراد توقعات فراتری دارند و انتظار دارند دانشگاه محیطی فوقالعاده با امکانات و فعالیتهای متنوع فراهم کند. وقتی واقعنگری وجود نداشته باشد، افراد با چالشهای جدی روبهرو میشوند و گاهی افسرده میشوند.
وی افزود: در برخی دانشگاههای تهران، چالش دیگری هم وجود دارد: گذر از فضای «دگرآموز» به فضای «خودآموز». در مدرسه، معلم مطالب را آموزش میدهد و دانشآموز دنبال میکند، اما در دانشگاه، دانشجو باید خودش به دنبال یادگیری باشد. برخی انتظار دارند استادان همیشه سطح بالا تدریس کنند، در حالی که اینطور نیست و خود دانشجو باید پیگیر یادگیری شود.
نصرتی ادامه داد: این چالش بیشتر برای کسانی است که ذهنیت آرمانی دارند. دانشجویانی که از شهرستانها میآیند معمولاً چنین حالتی دارند و وقتی با واقعیت روبهرو میشوند، متوجه میشوند آنچه تصور میکردند، وجود ندارد. درباره خودم، من چنین ذهنیتی نداشتم. قبل از ورود با افراد مختلفی که در بزرگترین دانشگاههای تهران تحصیل کرده بودند، صحبت کرده بودم. این باعث شد درک بهتری از شرایط واقعی پیدا کنم و آمادگی ذهنی داشته باشم.
فشارهای فرهنگی و اجتماعی که کمتر دیده میشوند
ورود به تهران برای دانشجویان شهرستانی، مثل قدم گذاشتن در دنیایی دیگر است. شهری پرهیاهو، پرسرعت و پر از پیچیدگیهای ناپیدا. تفاوت فرهنگی با شهرهای کوچک، روابط چندلایه و غیرقابل پیشبینی، سبک زندگی ماشینی و ترافیک بیوقفه، هر روز فشار روانی و جسمی زیادی وارد میکند. تازهواردها میبینند که رفتار مردم در مسائل ساده، غیرقابل پیشبینی است و گاهی مجبور میشوند بخشی از خود را سانسور کنند تا در محیط دوام بیاورند. انرژی روزانه به جای تمرکز بر درس و یادگیری، صرف سازگاری با شرایط پرتنش میشود.
حتی تصور امکانات و فرصتهای علمی که اغلب دلیل اصلی مهاجرت است، با واقعیت همخوانی ندارد. بسیاری از دانشجویان با شیوه یادگیری خودآموز روبهرو میشوند و متوجه میشوند که باید بخش بزرگی از مسیر علمی را خودشان پیش ببرند. تهران، با همه بزرگی و امکاناتش، فشار و چالشهای خود را دارد؛ فشارهایی که در محیطهای کوچکتر و آشنا کمتر محسوساند و شاید مسیر یادگیری را روانتر و طبیعیتر کنند.
تجربه دانشجویان شهرستانی در تهران، داستانی از مقاومت، سازگاری و یادگیری است؛ اما داستانی است که نشان میدهد مهاجرت تحصیلی به شهری بزرگ و پرتنش، همیشه به معنای فرصتهای راحتتر و بهتر نیست. فشارهای شهری و پیچیدگیهای محیطی، بخشی از مسیر رشد را سنگین میکنند و گاهی یادآور این نکتهاند که مسیر تحصیلی میتواند در محیطهای کوچکتر، با شرایط آشنا و مدیریتشده، بدون این حجم از فشار و دشواری، هم قابل دستیابی و مؤثر باشد.
خبرنگار: کوشا ساسانیان
انتتهای پیام/
نظر شما