به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز) ؛ امین شکراللهی اواخر سال ۱۳۴۲ متولد شد. پدر و مادرش از شهری از جنوب به نام بستک میآیند و سالها پیش به شهرهای مختلف ایران مهاجرت میکردند تا هم شرایط کاری بهتری پیدا کنند و هم بتوانند فرزندانشان را در محیط بهتر و رفاه بیشتر بزرگ کنند. امین شکراللهی در تهران به دنیا آمد. چهار خواهر و برادر دارد و او فرزند سوم خانواده است. خودش میگوید: «ما با مادربزرگ و پدربزرگ و داییهایم همه در یک خانه زندگی میکردیم و همین مسیر آینده من را تعیین کرد. داییهای من مهندس هوشنگ شکرانیان و پروفسور صلاحالدین شکرانیان هستند که مهندس هوشنگ آن زمان در دانشگاه شریف درس میداد و برادر کوچکترش پروفسور صلاحالدین نیز هماکنون در دانشگاه برزیلیا استاد ریاضی است. آنها از بچگی به من ریاضی یاد میدادند؛ آن هم نه دو دو تا چهار تا، بلکه ریاضی ثقیل. این برای من خیلی مهم بود و آینده من را ساخت».
او فقط پنج سال داشت که به مدرسه رفت و مدرسهای که در آن درس خواند آن زمان «کودکان تیزهوشان» بود. تا کلاس چهارم را در این مدرسه بود، ولی بعد از آن برای مدرسه آلمانی تهران آزمون داد و در آن پذیرفته شد. در این مدرسه آلمانی، همزمان هم کتابهای فارسی و هم کتابهای آلمانی را به دانشآموزان ایرانی میآموختند. از کلاس پنجم تا دوازدهم را در این مدرسه گذراند، اما بعد از انقلاب این مدرسه تعطیل شد و او مجبور شد به همراه همکلاسیهایش به آلمان سفر کند تا دیپلمش را بگیرد. چون در مدارس آلمانی دیپلم ۱۳ ساله بود.
آن روزی که شکراللهی به همراه همکلاسیهایش از ایران خارج شد، جنگ ایران و عراق شروع شد و چند ساعت بعد از خروج آنها، عراق فرودگاه تهران را بمباران کرد و مرزها بسته شد. خودش در این مورد میگوید: بعد از ۱۱ ساعت که به فرانکفورت رسیدیم، به ما گفتند که تهران بمباران شده و ما میگفتیم که نه شایعه است و باورمان نمیشد.
این ماجرا باعث شد که در آلمان دیپلمش را بگیرد و آنجا ماندگار شود. به همین دلیل تصمیم به ادامه تحصیل گرفت و بورسیه تحصیلی در همان آلمان دریافت کرد و در رشته ریاضی و علوم کامپیوتر مشغول به تحصیل شد. برای دوره دکتری به شهر بن سفر کرد و بعد از گذشت چهار سال از گرفتن دکتری تصمیم گرفت که یک سال به آمریکا برود و به قول خودش، همانطور که میگویند زمین آمریکا چسب دارد، این یک سال تبدیل شد به ۹ سال! در آمریکا اول برای گرفتن فوق دکتری به دانشگاه برکلی در کالیفرنیا رفت و بعد از آن به یک مرکز تحقیقاتی به نام «بل لبز» در نیوجرسی سفر کرد. بعد از آن دوباره به کالیفرنیا برگشت، چون شرکتی راهاندازی کرده بود که از کارهایی که در کدگذاری انجام داده بود استفاده میکرد تا محصولات جدیدی به بازار عرضه کند.
بعد از آن واقعه ۱۱ سپتامبر پیش آمد و آمریکا دیگر جای ماندن نبود و به همین دلیل به اروپا برگشت و در سوئیس اقامت کرد و در دانشگاه EPFL (موسسه پلیتکنیک فدرال لوزان) مشغول به کار شد. در سال ۲۰۰۹ آن شرکتی را که در کالیفرنیا راهاندازی کرده بود، فروخت و با توجه به ایدهای که در زمینه الکترونیک در ذهن داشت، شرکت دیگری را این بار در سوئیس تاسیس کرد. نام این شرکت «کندو» است و هماکنون بیشتر وقتش را در آنجا میگذراند.
شهرت وی بیشتر به خاطر کار روی روشهای تکراری (iterative) رمزگشایی بر مبنای گراف است که به خاطر آن جایزه مقاله نظریه اطلاعات آیتریپلای را در سال ۲۰۰۲ (به همراه چند تن دیگر) دریافت کرد. وی چندین کلاسِ کد جدید نیز ابداع کرده است. به دلیلاین دستاوردها وی همراه با میشائیل لابی، جایزه اریک سامنر آیتریپلای را در سال ۲۰۰۷ و نیز مدال ریچارد همینگ آیتریپلای را در سال ۲۰۱۲ دریافت کرد. وی همچنین در سال ۲۰۱۷ جایزه ۵۰۰ هزار دلاری «مصطفی» را که «نشان عالی علم و فناوری جهان اسلام» خوانده شده، در مراسمی در تالار وحدت تهران از آن خود کرد. علت اعطای جایزه، ابداع کد رپتور عنوان شد. این کد که در سال ۲۰۰۱ توسط وی ابداع شده، در شبکههای اطلاعاتی به کار گرفته میشود و چند سال پیش توسط کوالکام، یک شرکت فناوری و تجهیزات ارتباطی و مخابراتی آمریکا، خریداری شد و در حال حاضر در سطح جهانی به کار گرفته میشود.
در ادامه مصاحبه ما را با این ریاضیدان بزرگ میخوانید:
در مورد اختراعتان یعنی کدهای رپتور و ترنادو به زبان ساده توضیح دهید.
ابتدا باید بدانیم که اطلاعات در شبکههای مخابراتی اصلا چطور مخابره میشود. شما زمانی که فایلی را دانلود میکنید، این فایل به یک سری بستهها یا پاکتهای کوچک تبدیل میشود. حجم این پاکتها ممکن است یک یا دوکیلو بایت باشد. این بستهها به شبکه فرستاده میشوند. در شبکه ماشینهایی به نام «روتر» وجود دارند که بستهها را بررسی میکنند تا مقصد آنها را پیدا کنند و بر اساس آن بستهها را به روتر بعدی میفرستند. تقریبا مثل فرستادن نامه است. اتفاقی که این وسط میافتد این است که بعضی اوقات این روترها حافظهشان پر میشود و در نتیجه بستهها در راه گم میشوند. به همین دلیل ممکن است بخشی از فایل اصلا دانلود نشود.
زمانی که این اتفاق میافتد، گیرنده دوباره با فرستنده تماس میگیرد و اطلاع میدهد که بخشی از دادهها گم شده و فرستنده دوباره آن بخش را ارسال کند. این تماس ممکن است چندین بار اتفاق بیفتد. به همین دلیل است که بعضی از دانلودها زمان زیادی طول میکشد؛ مخصوصا زمانی که کیفیت شبکه پایین باشد. کدهای رپتور برای این درست شدند که این مشکل را حل کنند؛ به این صورت که زمانی که میخواهید فایلی را بفرستید، یک عمل کدگذاری روی آن انجام میشود و فایل به یک بسته شامل پاکتهایی تبدیل میشود که به نوعی به هم پیوستهاند. به طور مثال اگر فایلتان ۴ گیگ باشد، اگر به اندازه ۴ گیگابایت پاکت از آن فایل به دستتان برسد، میتوانید کل فایل ۴ گیگی را رمزگشایی یا دیکد کنید. حتی اگر بخشی از پاکتها در شبکه گم شود، زمانی که گیرنده ۴ گیگ از آن فایل را دانلود کند، میتواند بقیه فایل اولیه را هم داشته باشد.
این کدها کاربردهای فراوانی دارد؛ مثلا تصور کنید که میخواهید از طریق ماهواره پاکتها را مخابره میکنید، ممکن است گاهی اوقات پاکتها وسط راه گم شوند، اما فقط کافی است که چهار گیگ از آن اطلاعات را دریافت کنید، فایل اصلی دستتان میآید. در صورتی که اگر کدگذاری رپتور انجام نشود، این کار میسر نیست. چون خیلی وقتها همین فرستادنهای دوباره از فرستنده باعث میشود که بستههای بیشتری در شبکه گم شوند.
فرق رپتور و فاونتین با کدهای ترنادو چیست؟
کدهای رپتور زیرمجموعهای از کدهای فوارهای یا فاونتین است، فقط خیلی سریعتر از آنهاست. شما میتوانید هر فایلی را در هر شبکه حتی شبکه ضعیف به بستههای نامتناهی تبدیل کنید و با کمک کدهای رپتور این فایل را از شبکه رد و ارسال کنید. اما در مورد کدهای ترنادو محدودیت وجود دارد. ترنادو را برای احتمال خطا تنظیم میکنیم؛ مثلا زمانی که فرض کنیم بیشتر از ۵۰ درصد پاکتها در زمان ارسال در شبکه از بین نمیروند. یعنی اگر شبکه به شکلی باشد که ۵۰ تا ۷۰ درصد بستههای فایل را در زمان ارسال گم میکند، دیگر کدهای ترنادو کار نمیکنند. در صورتی که کدهای رپتور خودشان را تنظیم میکند.
به بیان دیگر زمانی میتوانیم از کدهای ترنادو استفاده کنیم که بدانیم شبکه قوی عمل میکند، اما زمانی که نمیدانیم که شبکه ضعیف است یا قوی، از کدهای رپتور استفاده میکنیم. در واقع میتوان گفت که کدهای رپتور و فاونتین از ترنادو قویتر هستند و بعد از ترنادو نیز طراحی شدند.
کدهای ترنادو را زمانی که به آمریکا رفته بودم در سال ۱۹۹۵ به کمک یک تیم طراحی و اختراع کردم و کدهای رپتور را در اواخر سال ۲۰۰۰.
از نظر شما جایزه مصطفی چقدر میتواند در ارتقای سطح دانش محققانمان تاثیرگذار باشد؟
مطمئنا تاثیرگذار است. مثلا اگر دوره پیش را ببینید، تعداد زیادی از محققان ایرانی که در ایران کار میکنند، این جایزه را گرفتند و کار خیلی خوبی که بنیاد جایزه مصطفی کرد، این بود که بخشی از این جوایز را مختص دانشمندانی کرد که در ممالک اسلامی خودشان در حال کار و پژوهش هستند. آنطور که با برندگان دیگر جایزه مصطفی صحبت کوتاهی داشتم، خیلی خوشحال بودند و بهتر میتوانند تحقیقات خودشان را پیش ببرند؛ یعنی تاثیر آن خیلی بیشتر از بودجهای است که از سوی وزارت علوم برای آنها در نظر گرفته شده بود. جایزه مصطفی برای خود اسم و رسمی دارد و برندگان میتوانند با استناد به این جایزه تحقیقات بیشتری را پیش ببرند.
آیا جایزه مصطفی این تاثیر را در زمینه لینک شدن محققان با یکدیگر و همکاریهای آینده با یکدیگر دارد؟
فقط بخشی از این جایزه مصطفی مالی است و دانشمندی که این جایزه را دریافت میکند، میتواند به نحوهای مختلف آن را خرج کند؛ مثلا یکی از آنها میتواند گسترش گروه تحقیقاتی باشد. میتواند از دانشمندان و محققان جاهای دیگر دعوت به همکاری کند و در تحقیقاتش سهیم شوند.
تمام برندگان جایزه مصطفی که من دیدم از یک شهرت جهانی برخوردارند و مقالات و جایگاه خوبی در زمینه علم دارند و میتوانم بگویم که کار کمیته جایزه مصطفی شبیه به کار کمیته جایزه نوبل است.
آیا مهم است که تحقیقات به سمت کاربردی شدن پیش بروند؟
من معتقد نیستم که به تحقیقات باید مسیر کاربردی شدن داد. تحقیقات مثل هنر است و نمیتوان به هنرمند گفت که شما باید فقط عکس یک درخت بکشید. این هنر به جایی نخواهد رسید، چون ممکن است عشق هنرمند، کشیدن سوژه دیگری باشد. تحقیقات هم این چنین است؛ شما نمیتوانید به تحقیقات مسیر بدهید. کمااینکه خیلی از تحقیقات است که تئوری هستند، ولی در یک موقع از زمان کشف میشود که میتوان آن را کاربردی کرد و کسی که در وهله اول این تئوری را کشف کرده، روحش هم خبردار نبوده که روزی نظریهاش کاربردی شود.
باید محقق را در پژوهش آزاد گذاشت و تحقیقات باید در راستای به وجود آوردن علم باشد.
آیا شما با دانشگاههای ایران همکاری دارید؟
از بچگی چون داییهایم در دانشگاه بودند، من با اساتید در ارتباط بودم و این ارتباط را همچنان نگه داشتهام و بعضی اوقات از این دانشگاهها دانشجو میگیرم و مقالات مشترک با هم داریم. چند کنفرانس هم در ایران برگزار کردم.
برنامه خاصی برای تحقیقات یا پژوهش دارید؟ مثلا پروژههایی که در شرکت کندو روی آن کار میکنید، چه هستند؟
در سال ۲۰۱۰ متد جدیدی را برای مخابره اطلاعات بین دو تراشه اختراع کردم. در هر ابزار الکترونیک، تراشهای وجود دارد که با هم متفاوت هستند و این چیبها باید با هم صحبت کنند. این در حالی است که سرعت رد و بدل شدن اطلاعات در ابزارها در حال رشد است و همین امر باعث میشود این دستگاهها مقدار بیشتری انرژی مصرف کنند. در همین راستا در سال ۲۰۱۰ متدی را اختراع کردیم که موجب میشود در آن واحد که سرعت مخابره اطلاعات بین تراشهها بالاتر برود، مصرف انرژی در همان حد بماند یا کمتر شود. تحقیقات اصلی ما در شرکت کندو همین زمینه است و تاکنون ۳۶۰ اختراع در این راستا ثبت کردهایم و محصولاتی را روانه بازار میکنیم.
مثالی میزنم؛ کامپیوتری که از آن استفاده میکنید، یک CPU یا واحد پردازش مرکزی دارد. این چیپ باید اطلاعات را از رم یا حافظه بگیرد، روی آن کار کند، اطلاعات کار شده را دوباره به حافظه برگرداند و یا به جای دیگری مثل مانیتور بفرستد. اگر سرعت چیپ شما ۴ گیگاهرتز باشد و حافظه سرعت کمتری داشته باشد، نمیتواند آن را ساپورت کند. در نتیجه باید کلی انرژی مصرف کند. با اختراعی که ما کردیم، این مشکل برطرف و باعث کم شدن مصرف انرژی میشود. این امر در همه ابزارها حتی در گوشی همراه هم اتفاق میافتد.
مهمترین جایی که این فناوری کاربرد دارد، پایگاه داده یا دیتاسنترهاست. این دیتاسنترها در حال حاضر یک درصد انرژی جهان را مصرف میکنند و این میزان خیلی بالاست. عملا مصرف برق این دیتاسنترها در سطح جهان از مصرف برق بلژیک و هلند رویهم رفته بیشتر است. طبق تخمینهای زده شده این یک درصد در 10 سال آینده به ۵ درصد تبدیل میشود. ما قصد داریم این مصرف انرژی را به نصف برسانیم.
بخش علمی و تکنولوژی این اختراع انجام شده و وارد فاز تجاریسازی شدهایم و روی آن کار میکنیم.
در اوقات فراغت چه کار میکنید؟
اوقات فراغت ندارم، اما اگر فرصتی پیش بیاید، دوست دارم که فیلم تماشا کنم. در واقع از بچگی علاقه خاصی به فیلم داشتم و همیشه هم باعث دلخوری مادرم میشد و میگفت که تلویزیون را خاموش کن.
خیلی وقتها فیلم را به این شکل میبینم که در لپتاپم در یک پنجره فیلم در حال پخش است و در کنارش کارهای دیگرم را انجام میدهم.
آخرین فیلمی که دیدهاید چه بوده؟
آخرین فیلمی که دیدم Tenet یا «انگاشته» بود که در سینما تماشا کردم. که البته آنقدر پیچیده بود، از آن چیزی نفهمیدم و زمانی که به خانه آمدم و در ویکیپدیا در موردش خواندم تازه متوجه شدم که چیست.
بهترین فیلمی که دیدم فیلم بلید رانر، ساخته شده در سال ۱۹۸۲ است. بلید رانر یک فیلم علمی تخیلی است که خیلی از تابوها را شکاند. این فیلم در مورد روباتهایی است که عین انسان هستند و دنبال خالقشان هستند و برایشان این سوال مطرح شده که ما روی کره زمین چه کار میکنیم و دقیقا سوالاتی است که ما از خودمان میپرسیم.
کتاب چه؟
بیشتر کتابهایی که میخوانم در راستای اداره شرکت است و کتابهای مدیران موفقی را میخوانم که خودشان شرکت یا استارتاپ تاسیس کردهاند و به جایی رساندهاند و با مسائل مدیریتی مختلفی مواجه شدهاند که من هماکنون روبرو هستم. مثلا یک کتابی به نام The Lean Startup که خیلی جالب است. کتاب دیگری نیز در این زمینه خواندم با عنوان The Hard Thing About Hard Things که نویسنده آن بن هوروویتز است که خودش شرکت تاسیس کرده و در این کتاب شرح میدهد که با پرسنلش به چه مشکلاتی برخورد کرده است. برایم خیلی جالب بود که آدمی مثل هوروویتز که در کارهای تجاری انقدر موفق بوده، همان مسائلی را داشته که هماکنون من در اداره شرکتم دارم.
اما کتابی که واقعا دوستش داشتم و کلی لذت بردم در حین خواندن، یک کتاب قطور با نام «گودل، اشر، باخ؛ بافته گرانسنگ ابدی» است که نویسنده در آن شباهت کار آنها را شرح میدهد.
چند تا کارمند دارید؟
۱۳۰ کارمند در سرتاسر دنیا دارم. دفتر اصلیمان در سوئیس است و سه دفتر در انگلیس، یک دفتر در آلمان، دانمارک و آمریکا داریم و چند کارمند فریلنس هم در تایوان و ژاپن داریم.
آیا شرایط قرنطینه برای شما مزیتی داشته و توانستید به کارهایی که وقت آن را تا به حال نداشتید، برسید؟
(باخنده) میدانید چرا به این ویروس کووید ۱۹ میگویند؟ چون آدم در قرنطینه ۱۹ کیلو وزن اضافه میکند!
مزیتی نداشته، ولی از آنجا که دفاتر اداری ما همیشه از هم دور بوده و همیشه از طریق تلهکنفرانس با کارمندان در ارتباط بودیم، آنقدر برایمان ضرر نداشته که برای شرکتهای دیگر داشته است. حتی از لحاظ کاری بیشتر هم توانستیم در این مدت کار کنیم. چون مهندسانی که در خانه کار میکنند، دیگر محدودیت زمانی برای کار کردن ندارند. با این حال، به دلیل اینکه بازار هدفی که ما محصولاتمان را برایش آماده میکردیم، به خاطر شرایط قرنطینه دچار رکود شده، از این لحاظ دچار ضرر شدیم که البته این ضرر کمتر از شرکتهای دیگر بوده است.
البته یک سری کارهای تحقیقاتی برای خودم دارم که این شرایط قرنطینه فرصتی را برایم پیش آورد که به آنها هم برسم. من عاشق تحقیقات ریاضی هستم و اگر زمان طولانی نتوانم به این تحقیقات برسم اوقاتم تلخ میشود.
از نظر دانشمندان ایرانی در حوزه علوم و فناوری در چه سطحی هستند و از سطح جهانی چقدر فاصله دارند؟
به نظر من بستگی دارد. بعضی رشتهها وجود دارد که به دلیل تحریم کاملا تحتالشعاع قرار گرفتهاند. مثلا رشته الکترونیک که در آن لازم است چیپهای تست بسازید و در شرایط تحریم کار کردن در این رشته عملا غیرممکن است. اما بعضی رشتهها مثل فیزیک نظری و ریاضیات هستند که فقط به قلم و کاغذ نیاز است و در این زمینه دانشمندان ایرانی بسیار پیشرفت کردهاند. در بخش علوم کامپیوتر هم دیدهام که دانشجویان دانشگاه شریف در این زمینه واقعا خوب کار میکنند.
اما چیز جالبی که اتفاق افتاده و زمانی که به ایران میآیم و در جلسات در شرکتهای نوپا میبینم این است که این استارتاپها محصولاتی به بازار میدهند که به خاطر تحریم رقیب ندارند. در شرایط عادی رقبای آنها غولهای آمریکایی هستند، اما الان به دلیل تحریمها رقیبی در میدان ندارند و خیلی سریع کارهایشان را جلو میبرند. چند استارتاپ از دانشگاه شریف دیدم که کارهای درجه یک انجام دادهاند و اگر تحریم نبود، فروششان احتمالا کمتر میبود و شاید هم از بین میرفتند.
البته من نمیگویم که تحریم چیز خوبی است، اما یکی از نتایجی که داشته این بوده است.
به نظر شما نظام آموزش عالی ایران نسبت به آلمان چه مزایا و معایبی دارد؟
من خیلی نظام آموزش عالی ایران را نمیشناسم، ولی به نظر من حجم درسی در ایران زیاد است. در حالی که در کشوری مثل آلمان که در آنجا درس خواندم، کاملا این موضوع متفاوت است و در آنجا به ما روش تفکر یاد میدادند تا خود موضوعات را.
ولی در جمع میبینیم دانشجویان ایرانیای که به خارج رفتهاند، خیلی موفق بودهاند. به طور مثال دانشجوهایی که به دانشگاه ما میآیند، غیرقابل تصور جالب هستند و در سطح خوبی هستند که بیشتر به هوش آنها برمیگردد. ولی درسهایی که یاد گرفتهاند خیلی خوب بوده است.
در آن واحد یک سری امکانات در ایران هست که در خارج نیست. به نظر من بودجه تحقیقاتی در ایران خیلی راحتتر به محققان داده میشود تا مثلا در کشوری مثل آمریکا! همچنین در ایران تحقیقات و علوم اولویت خاص خود را دارند و دولت بودجهای را برای آنها در نظر میگیرد. در صورتی که مثلا در آمریکا، بنیاد ملی علوم که بودجههای تحقیقاتی را تامین میکند، خیلی سختگیرانه این بودجهها را در اختیار دانشمندان قرار میدهد و بازیهای سیاسی روی شرایط تخصیص بودجه تاثیر میگذارند. در واقع تخصیص این بودجهها در آمریکا خیلی نوسان دارد. در ایران هم این موضوع وجود دارد، ولی خیلی کمتر است.
زمانی که من در ایران بودم، سیستم به شکلی بود که اساتید دانشگاه بابت هر تز دکتری یا وفق لیسانس پاداشی از دانشگاه میگرفتند. خوبی یا بدی آن را نمیدانم، اما این رویه در سوئیس وجود ندارد. مسلما حقوق اینجا خیلی بهتر از حقوق اساتید در ایران است، ولی یک سری مزایا برای این افراد در ایران هست که در سوئیس نیست.
به نظر شما نقطه ضعف دانشجوهایی که از ایران برای تحصیل به دانشگاه خارج میآیند، چیست؟
چیزی که متاسفانه در دانشجویان ایرانی زیاد میبینم این است که سعی میکنند زندگیشان را از الان تا ۸۰ سال آینده برنامهریزی کنند. این در حالی است که در زندگی چیزهای مختلفی پیش میآید که غیرقابل پیشبینی هستند و زمانی که شما فقط به یک مسیر نگاه میکنید، خیلی از فرصتهای دیگر را از دست میدهید. این موضوع را در نسل هزاره – یعنی افرادی که اواخر دهه ۱۹۷۰ یا اوائل ۱۹۸۰ متولد شدهاند- خیلی زیاد میبینم.
یکی دیگر از نقاط ضعف دانشجوهای ایرانی وابستگی شدیدشان به پول است و همیشه به این فکر میکنند که کجا حقوق بیشتری میتوانند دریافت کنند. مسلما شما برای زندگی به حقوق نیاز دارید، ولی زمانی لازم است که شما کاری را شروع کنید که حقوقش پایینتر است، اما چیزهایی را در آن یاد میگیرید که هیچ جای دیگر نمیتوانید یاد بگیرید.
به طور کلی محققانی که من در ایران میشناسم واقعا درجه یک هستند. بعضی از آنها به راحتی میتوانند به جاهای دیگر دنیا بروند و در دانشگاههای دیگر کار کنند، ولی عشقشان این است که در ایران بمانند و سختیهای بعد از انقلاب را تحمل کردهاند و ماندهاند و تحقیقات بسیار خوبی انجام میدهند. نمیتوان گفت که خارج از ایران بهتر است یا بدتر.
میزان حقوق شما نسبت به درآمد افراد متوسط جامعه سوئیس چقدر است؟ آیا این میزان خیلی بالاتر است؟
مسلما این حقوق خیلی بیشتر از متوسط جامعه است. البته در مقایسه با افرادی که مثلا در بانک کار میکنند و از نظر آکادمیکی تحصیلات زیادی نداشتهاند، خیلی بیشتر از ما حقوق میگیرند. موضوعی که در اروپا خیلی به چشم میآید و در آمریکا کمتر است، این است که شما زمانی که کاری را شروع میکنید، بعد از مدتی صاحب خیلی چیزها میشوید. در حالی که این کار در ایران خیلی سخت است؛ خانه و ماشین خریدن در ایران واقعا کار سختی است.
فرض کنیم که شما شرکت ندارید و فقط یک استاد دانشگاه هستید. حقوق شما از چه طریقی به دست میآید؟ پروژههای تحقیقاتی چطور تعریف میشوند و منابع مالی آن چطور تامین میشوند؟
در اصل حقوق ما را دولت میدهد. در واقع دانشگاه بودجهای را از دولت میگیرد و آن را به کارمندان خود پرداخت میکند و هزینه آزمایشگاهها را میپردازد.
در سوئیس برخلاف آمریکا حقوق ما کاملا از طرف دولت تامین میشود. اساتید در بیشتر دانشگاههای آمریکا سه ماه در سال حقوق ندارند و باید از بنیاد ملی علوم درخواست گرنت کنند که بخشی از آن به استاد تعلق میگیرد و بخشی از آن به دانشجوها. در حالی که در سوئیس ما حقوقمان را همیشه داریم و اگر گرنت دریافت کنیم به دانشجوهایمان تعلق میگیرد.
برای گرفتن پروژه مثل بقیه جاهای دیگر، یک پروپوزال تهیه میکنیم که در آن روش تحقیق برای حل مساله را شرح میدهیم و دانشجویانی که میخواهیم با ما همکاری کنند را معرفی میکنیم و آن را به موسسهای زیر نظر وزارت آموزش عالی ارائه میدهیم. این موسسه پروپوزال را بررسی میکند و در صورت تائید، بودجه را به آزمایشگاه دانشگاه میپردازد. دانشگاه ضامن این میشود که این بودجه را فقط برای همین پروژه استفاده کند.
در اتحادیه اروپا، یک سری فاند برای شرکتها و یک سری فاند برای همکاری شرکتها با دانشگاهها و یک سری فاند فقط برای بخش دانشگاهها وجود دارد. دقیقا این فاندها به همان صورتی که گفتم تخصیص داده میشود.
درخواست نیاز اول از سوی شرکت مطرح میشود یا از سوی محققان؟
اگر در مورد همکاری بخش تجاری و دانشگاهها صحبت کنیم، این شرکت است که اول به دانشگاهها اعلام میکند که نیاز به تحقیق در مورد خاصی دارد.
شرکتها چطور با دانشگاهها ارتباط دارند و این نیاز را به آنها اعلام میکنند؟
این چیزی نیست که روند خاصی داشته باشد و کاملا شانسی است. مثلا برای من که همه را در دانشگاه میشناسم این کار خیلی ساده است. گاهی اوقات شرکتها خودشان اعلامیه میدهند که اکثرا کارساز نیست، چون خیلی مهم است که طرف مقابل را بشناسند و اهدافشان کاملا همراستا با هم باشد.
چه توصیهای به جوانان ایرانی دارید؟
وقتی کاری را شروع میکنید، این را در نظر داشته باشید که «هدف مقصد نیست، هدف راه است». اگر میخواهید دکتری بگیرید، هدفتان باید راه و مسیر دکتری گرفتن باشد نه خود دکتری. در این صورت است که از راه لذت میبرید. کسی که کوهنوردی میرود، برای مسیرش کوهنوردی میکند، از مسیر لذت میبرد و فعالیت بدنی میکند.
سیسیفوس یکی از اساطیر یونانی است که هر روز با مشقت زیادی سنگ بزرگی را تا نزدیک قله میبرد و آن را رها میکرد. در واقع کار سختی را هر روز انجام میداد، اما کارش کاملا بینتیجه بود. اما سیسیفوس خودش را خیلی آدم خوشبختی میدانست، چون تمام مدت عمرش را در راه گذراند تا مقصد.
برای دانشجویان هم توصیه میکنم که دنبال چیزی بروید که علاقهمند هستید، چون در این صورت است که میتوانید موفق باشید و پیشرفت کنید. در غیر این صورت هر لحظه از کار زجرآور میشود.
شما از شبکههای اجتماعی استفاده میکنید؟
فقط لینکداین. به نظر من بقیهاش فقط وقت آدم را میگیرند.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان چیست؟
فکر میکنم من به همه آرزوهایم رسیدهام و آرزوی دیگری ندارم. فقط دوست دارم وقتی که سنم هم بالا میرود، بتوانم به تحقیقاتم ادامه دهم. چون زمانی که سن بالا میرود، به غیر از توان بدنی توان ذهنی و فکری هم پایین میآید.
آرزویتان برای دنیا چیست؟
تمام کشورها توسط آدمهای متفکر اداره شوند.
در ادامه میتوانید ویدئوی این دانشمند را که در مورد دوران بچگی تا تحصیلاتش صحبت کرده تماشا کنید:
نظر شما