گروه بین الملل ایسکانیوز- در ارتباط با موضوع هستهای باید گفت آنچه اهمیت دارد، اصل مذاکرات و توافق است. در اینکه طرفین خواهان توافق هستند هیچکس تردیدی ندارد و این توافق باید انجام شود چون به صلاح و منفعت طرفین، منطقه و جهان است. چون کشورهای زیادی درگیر این مسئله شدند پس به صلاح است.
اما در اینکه این توافق به چه شکلی بخواهد انجام گیرد باید بیشتر بحث کرد. به هر حال جمهوری اسلامی ایران خواستههای به حقی دارد و قبلا توافقی کرده و طرف مقابل به تعهداتش متعهد نبوده و عمل نکرده است و الان طبعا نمیتواند انتظار داشته باشد جمهوری اسلامی ایران نظرات آنها را روی کاغذ به عنوان عمل آنها تلقی کند و به هر گونه توافقی تن دهد.
پس در اصل توافق تردیدی نیست اما در چگونگی انجام آن به اصطلاح دوگانگی و برداشتهای متفاوت وجود دارد اما در اصلش نه. مطلبی که باید به آن اشاره کنم این است که طرفین غربی در سالهای گذشته ایران را بر سر یک دوراهی قرار دهند. دو راهی پذیرش دیکته طرف غربی تحت عنوان توافق؛ که دیگر معنی توافق نمیدهد و مسیر دومی که در پیش پای ایران میگذارند عدم توافق و در نتیجه تشدید تحریمها و فشارها که در پس این موضع سایه جنگ را بر سر ایران میخواهند همچنان پر رنگ نگه دارند که میبینیم اعلام میکنند گزینه نظامی روی میز هست یا تهدیدهایی که رژیم صهیونیستی مدام علیه جمهوری اسلامی انجام میدهد.
این دو راهی که آنها تلاش میکنند سر راه ایران قرار دهند، دو راهی واهی هست و متوجه شدند که این دو راهی نیست و نتیجه بخش هم نخواهد بود؛ چراکه ایران جایگاه خودش را میداند، جایگاه آنها را نیز میداند و به اوضاع اشراف کامل دارد. اما نکته مهمتر این است که طرفین غربی بر سر دو راهی قرار دارند نه ایران، دو راهی که به نظر من حقیقی هم هست.
این دو راهی چیست؟ انجام توافق و پذیرش توافق است که اگر آنها بخواهند توافق کنند این طور تحلیل میکنند که در صورت انجام توافق ایران از تحریمها خارج خواهد شد و به راحتی میتواند نفت و تولیدات خودش را به فروش برساند، بانکها از تحریم خارج خواهند شد و ایران قادر خواهد بود پولی که از صدور نفت و سایر کالاها به دست میآورد به خدمت بگیرد.
این موضوع هم خواهد توانست توانمندی و دانش ایران را در زمینههای مختلف توسعه شگرفی دهد. توسعهای که جهشی خواهد بود، چرا که در زمانی که ایران تحت تحریمهای شدید بوده این توسعه را دیدند و اینطور تصور میکنند که اگر ایران از قید تحریمها خارج شود میتواند با به خدمت گرفتن درآمدهای سرشاری که خواهد داشت توسعه خودش را سرعت خیره کنندهای دهد و این توسعه به ضرر شرکای آنها خصوصاً رژیم صهیونیستی در منطقه خواهد بود.
حالا تحلیلهای دیگری هم ارائه و مطرح می کنند؛ ایران اگر دسترسی به پول پیدا کند نیروهای نیابتیاش یا همان جبهه مقاومت را توسعه خواهد داد و قدرتمند تر خواهد کرد و کلاً بر منطقه مسلط خواهد شد.
این یک راه است که مخالفانی دارد از جمله رژیم صهوینیستی است که خواهان هیچگونه توافقی نیست و بیشتر به سمتی می رود که آمریکا را از توافق دور کند و تلاش میکند جنگی بین ایران و آمریکا در بگیرد و او منفعتش را ببرد.
این یک راه است که غربیان پیش پای خود دارند.
راه دوم این است که می گویند: (البته دیدگاه ما است) اگر ما توافقی نکنیم و قرار باشد فشارها و تحریمها بر ایران استمرار و یا حتی افزایش پیدا کند جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی بیست سال گذشته نیست که دست بسته باشد و یا توانمندی هایش افزایش پیدا نکرده باشد.
در چنین صورتی جمهوری اسلامی ایران در زمینه هستهای با رعایت موازین قانونی و شرعی خواهد توانست برنامههای توسعهای خودش را گسترش دهد. می بینیم از غنی سازی 3% به 20% رسیدیم و از 20% با توجه به فشار و تحریم و قطعنامههای ضد ایرانی تارگت 60% را اعلام کردیم و آن را زدیم و در پاسخ به فشارهای دیگر آنها و تحریم های اضافی آنها توانستیم سه آبشار آی آر سیکس را نصب کنیم و به یک آبشار گاز تزریق کنیم. و این را میدانند اگر فشارها بخواهد افزایش پیدا کند جمهوری اسلامی ساکت و بیکار نخواهد نشست. مقاومت ایران امروز فعال و هوشمندانه است. مقاومت ایران مقاومت تهاجمی است نه تدافعی.
ایران میتواند بعد از استمرار فشارها تارگت 90% را هم بزند که آنها نگران زمان گریز هستند؛ اگرچه جمهوری اسلامی ایران به سمت بمب اتم نخواهد رفت ولی آنها این نگرانی را دارند و می دانند اگر ما تارگت 90% را اعلام کنیم خواهیم زد و این مسئله نگرانی آنها را افزایش خواهد داد.
پس از حمله روسیه به اوکراین و جنگ دو کشور ما شاهد هستیم اروپایی که پیش تر ناظر یا تماشاچی مذاکرات هسته ای بود و عمدتاً پادویی آمریکا را میکرد؛ امروز به دلیل آشکار شدن ضعفهای ساختاری و ضعف بین اعضا و تنشهایی که بین خودشان دارند خصوصاً تنشهای راهبردی که با آمریکا دارند و ما اوج آن را زمان فرار آمریکاییها از افغانستان دیدیم و مواضعی که رهبران اروپا در انتقاد به شیوه عمل آمریکاییها گرفتند، ما شاهد بودیم اروپا و آمریکا اختلافهایی دارند که زمان و مسائلی که پیش میآید آنها را برجسته تر میکند.
اروپایی ها پس از این مسئله و کمبود موادغذایی و به خصوص انرژی که متاثر از جنگ روسیه با اوکراین بر آنها بار شده بود آمدند وسط و سعی کردند از آن حالت خنثی قبلی خارج شوند و بتوانند در مذاکرات کنونی بازیگر فعالی باشند. چون به وضوح میتوان دید الان اروپایی ها هم ذی نفع هستند و هم ذی ضرر .
خب تلاششان هم منطقی بود که به میدان آمده و سعی کنند آمریکا را از آن موضع عدم سازش و توافق ناپذیری در این مذاکرات خارج کنند و بتوانند مواضع دو طرف را به یکدیگر نزدیک کنند و بیانیه و پیش نویسی هم تهیه کردند و آوردند به میدان اما می بینیم طرف آمر یکایی به دلیل اینکه:
- از طرف رژیم صهیونیستی به شدت تحت فشار است که هیچگونه توافقی با جمهوری اسلامی انجام ندهد که در زمانی که آمریکایی ها سرگرم تنظیم پاسخ ایران بودند، سفرهای متعدد مقامات صهیونیست را به آن کشور داشتیم، لابی ها و دیدارهایی که در آمریکا داشتند و تلاش میکردند که مانع شوند از توافق یا حتی المقدور بتوانند در پاسخ آمریکا تاثیر بگذارند که آمریکا پاسخی ندهد که مواضع اش با ایران نزدیک شود.
- طرف دوم یا ضلع دیگر این مخالفین، جمهوری خواهان هستند که در جناح مقابل دموکرات ها قرار دارند و آنها هم به نوعی هم نوا و هم صدا با رژیم صهیونیستی تلاش کردند مانع هرگونه توافقی شوند و یا هرگونه توافقی را زیر سوال ببرند.
- آقای بایدن به دلیل ضعف خود و تیمش که در تصمیم گیری دارند (تا الان مقاومت کرده بودند در مقابل فشار صهیونیست ها) اما به هر حال آنها با انتخابات میان دورهای مواجه هستند و تلاش داشتند تا قبل از انتخابات به یک توافقی برسند که برگ برندهای در انتخابات در دستشان باشد اما با توجه به فشارهایی که آوردند و مخالفت جریانهایی که نام بردم و حتی جریانهای دیگری که ضد ایرانی هستند و تلاش میکنند بر این توافق تاثیر منفی بگذارند موجب شد که جریان دموکرات و آقای بایدن به این نتیجه برسند که اگر الان و قبل از انتخابات توافق کنند (هرگونه توافقی که باشد) از سمت جریان مقابل تحت فشار قرار خواهند گرفت و احتمال اینکه فشار و پروپاگاندای آنها بر روند انتخابات تاثیر بگذارد و انتخابات را ببازند، به این نتیجه رسیدند مذاکرات را فعلا تعلیق کنند تا بتوانند در آرامش خاطر انتخابات را برگزار کنند و حتی المقدور توافقی نشده باشدتا جریان های رقیب نتوانند زسر سوالشان ببرند. اگرچه این هم آنها را زیر سوال خواهد برد و جریان مقابل دموکرات ها و بایدن این را برجسته خواهند کرد که بایدن طی دو سال نتوانست با ایران به توافق برسد پس بایدن ضعیف است و مواضع ترامپ مواضعی درست و اصولی بوده است. این رویکرد دولت آقای بایدن نیز از نشانه های ضعف و ناتوانی در اتخاذ تصمیم های مهم در مسایل بین المللی است.
اما به هر حال این موضوع هم تاثیرگذار بود که طرف آمریکایی در حال حاضر ادامه مذاکرات را تا پس از انتخابات میان دوره ای نوامبر، تعلیق کند. همینجا لازم می دانم تاکید کنم که توپ توقف مذاکرات، در زمین آمریکا و متحد آن یعنی سه کشور اروپایی است.
در ادامه مواضع اروپاییها میتوانم عرض کنم ما شاهد هستیم که رهبران اروپا که تکیه بر حمایت آمریکا در بحث امنیت و همچنین انرژی داشتند امروزه دست خودشان را حداقل در بحث انرژی خالی می بینند و فشاری که روسیه بر آنها آورده به روشنی پیداست که زمستان سرد و سخت برای اروپا بیشتر مفهوم دارد تا آمریکا و اروپایی ها زمستان سرد و سخت را باید پشت سر بگذارند.
تلاش آنها این بود که به توافق برسند اما نتوانستند و پیگیر انجام توافق برجام بودند که بتوانند ایران را وارد چرخه ی تولید و تامین انرژی مورد نیازشان کنند (در همین ارتباط, تلاش میکنند تا ونزوئلای تحریم شده را نیز به چرخه تامین انرژی مورد نیاز خود, وارد کنند)، که الان با کارشکنی آمریکا و صهیونیست ها بازهم به چالش خوردند اما نکته مهم اینجاست اروپایی ها به جای اینکه به دنبال منافع ملی ملت خودشان باشند متاسفانه در دام خواسته های آمریکا و رژیم صهیونیستی کما فی السابق قرار دارند همچنین این موضعی که اروپایی ها در بیانیه علیه ایران گرفتند به نوعی مقصر قلمداد کردن ایران است؛ به این مفهوم که چون آنها پاسخی برای ملت هایشان ندارند به دنبال دشمن تراشی هستند.
اروپا دشمن اول را روس ها معرفی کرد(روس ها به ما انرژی نمی دهند) اما ما شاهد تظاهراتهایی در کشورهای مختلف اروپایی هستیم و مردم نشان دادند که اعتراض دارند به اینکه چرا اروپا باید با تحریم روسیه مرگ خودش و مردمش را رقم بزند.
ما میدانیم که فشار تحریمها بر مقامات و مسئولان اروپایی نیست بر مردم این کشورها است و متاسفانه مقامات اروپایی بدون توجه به خواست مردم و بدون توجه به مسئولیتی که در قبال مشکلات مردم خودشان دارند و اینها بودند که این مشکلات را برای ملت هایشان به وجود آوردند. دلیل آنهم اتخاذ مواضع غیر اصولی و غیر تخصصی و غیر مسئولانه به پیروی از آمریکا علیه روسیه است. وگرنه اروپا می توانست در این مسئله به راحتی با روسیه کنار بیاید و یا خودش را وارد جنگ اقتصادی و انرژی با روسیه نکند و به راحتی از این مسئله عبور کند.
همانطور که عرض کردم نکته این است که اروپایی ها متاسفانه دچار این خطای راهبردی شدند و مردم خودشان را تحت فشار قرار دادند که این زمستان را به سختی سپری کنند.
نکته مهمی که می خواهم اینجا عرض کنم این است که ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران برای انجام توافق از این فرصتی که در اختیامان است و این فرصت یعنی اروپایی که نیازمند به انرژی است و زمستان سرد و سخت در پیشرو دارد خصوصاً برای ملتش ما باید تلاش کنیم به توافق در این شرایط برسیم چون اروپا الان مثل تیم فوتبالی است که ده نفره یا نه نفره شده به دلیل اخراج بازکنانش در برابر تیم ایران که با یازده بازیکنش بازی می کند.
جمهوری اسلامی ایران الان مواضعش در مذاکرات بیشتر تقویت شده در حالی که مواضع اروپا و آمریکا تضعیف شده و ما از این فرصت باید بتوانیم به یک توافق برسیم. این فرصت را برای انجام توافق خوب باید استفاده کنیم. نباید در برابر این فرصت موضع تدافعی داشته باشیم.
من امیدوارم تیم مذاکره کننده هسته ای ما این موقعیت را به خوبی بشناسد و درک کند و با تسلط بر این موضوع و با این هدف و نیت که کمک به مردم اروپا است اما با رعایت منافع ملی خودمان. اگر اروپا می خواهد مشکلاتش را حل کند ما آماده ایم و قدم مثبت هم برداشتیم پس اروپا باید اینجا سنگ های خودش را با ایالات متحده وا بکند و برای تامین منافع ملتش در این زمستان سرد که ما آماده ایم کمک کنیم وارد عمل شود ونقش مستقل تری از سیاست های آمریکا و به تبع آن رژیم صهیونیستی اتخاذ کند.
به نظر من این مذاکرات فراز و فرود دارد و در طول زمان شاهد بودیم که ایالات متحده سعی می کند با شل کن و سفت کن کردن مذاکرات طرفش را خسته کند اما باید بدانند که ایران خسته نخواهد شد و تیم مذاکراتی ما بر این مسئله باید اشراف کامل داشته باشد با لحاظ این فرصت بسیار مناسبی که پیشروی ما هست امیدوارم بتوانند به یک توافق مثبت که تامین کننده منافع ملی باشد دست پیدا کنند چون انجام توافق به صلاح همه است هم ما نیاز داریم هم آنها اما باید بدانند که قرار نیست توافقی انجام شود که ما دوباره به چالش کشیده شویم و تجربه ی گذشته را بخواهیم دوباره تکرار کنیم.
آزموده را آزمودن خطاست.
* استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین الملل
انتهای پیام/
نظر شما