به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، طرح پزشک خانواده، یکی از مهمترین برنامههای نظام سلامت کشور در دو دهه اخیر است که حداقل پنج دولت درگیر اجرای آن شدهاند و در این دوران بارها نسخههای مختلف برنامه اجرایی این قانون طراحی و به شکل پایلوت در برخی شهرها اجرا شده است اما نتیجه این اجراهای آزمایشی هنوز روشن نیست.
با اجرای این طرح در سالهای آینده قرار است مردم کشورمان برای دریافت خدمات سلامت از یک مسیر تعریفشده و تحت نظر یک تیم مشخص اقدام کنند تا از حمایتهای «دولتی» برخوردار باشند بنابراین اگر به طور مستقیم به پزشک متخصص مراجعه کنند، هزینه آن را باید خودشان پرداخت کنند و پوششهای بیمهای آنها محدود میشود.
با این شرایط دولت در گام اول اجرای این طرح با چالشهای متعددی روبهرو خواهد شد. اولین چالش این طرح پذیرش از سوی مردم است، چراکه دسترسی مستقیم مردم به پزشک متخصص را تا حدی محدود، سخت یا گران میکند، در حالی که بسیاری از مردم ما طبق یک فرهنگ دیرینه علاقه دارند هر زمان که بیمار شدند، به هر پزشکی که خواستند مراجعه کنند.
جایگاه بخش خصوصی در این طرح ملی کجاست؟
اما به نظر میرسد چالش بعدی مقاومت پزشکان بهخصوص پزشکان متخصص و فعالان بخش خصوصی باشد که نگران کاهش درآمد و بیماران خود هستند، به ویژه آنکه در تمام این سالها نقش و جایگاه بخش خصوصی و مطبها در این برنامه ملی بهدرستی تعریف نشده و با ابهام همراه بوده است.
زمزمه راهاندازی برنامه پزشک خانواده در ایران در سال ۱۳۸۱ مطرح و برای اولینبار در قانون برنامه توسعه چهارم ( ۱۳۸۸- ۱۳۸۴) عنوان شد. در بند ب ماده ۹۱ این قانون آمده است: تا پایان برنامه توسعه چهارم شورایعالی بیمه خدمات درمانی تمهیدات لازم جهت استقرار بیمه سلامت با محوریت «پزشکی خانواده و نظام ارجاع» را فراهم کند. نکته قابل توجه در این قانون این است که نام این برنامه در قانون توسعه چهارم «پزشکی خانواده» عنوان شده، در حالی که در قانون برنامههای توسعه پنجم و ششم نام این برنامه که اجرای آن بر وزارت بهداشت تکلیف شده «پزشک خانواده» است. دلیل این تغییر نام نیز این است که میتواند روند و مسیر اجرایی این قانون را تغییر دهد، زیرا در برنامه پزشک خانواده محوریت و سطح اول خدمات پزشک است که با عنوان پزشک خانواده مسئولیت سلامت گروه مشخصی از مردم را به عهده میگیرد، اما نام پزشکی خانواده راه را برای تعریف سطوح پایینتر مانند مراقبان سلامت برای استقرار در خط اول خدمات باز میکند.
تغییری که به علت کمبود پزشک برای استقرار در خط اول خدمات سلامت بهخصوص در مناطق کمبرخوردار و چالشهای تامین تیم پزشک خانواده در اقصی نقاط کشور شانس اجرای این طرح را کمتر میکند. با این حال، پیشینه مصوبات اجرای این برنامه به قانون برنامه بیمه همگانی مصوب سال ۱۳۷۳ برمیگردد که در ماده ۱۲ آن بر اجرای «سیستم ارجاع» برای روستاییان از طریق شبکه بهداشتی و درمانی کشور یاد شده است. بعد از آن، در برنامههای توسعه پنجم و ششم بارها بر اجرای «پزشک خانواده» و نظام ارجاع و تکلیف وزارت بهداشت در این زمینه تاکید شده است.
برنامه پزشک خانواده برای اولینبار با اختصاص بودجه ۵۰۰میلیارد تومانی به سازمان بیمه سلامت (سازمان بیمه خدمات درمانی وقت) در ۶ ماه آخر دولت هفتم آغاز شد. در این مدت تا شهریور سال ۱۳۸۴، حدود ۲۰میلیون دفترچه بیمه نظام ارجاع برای روستاییان و ساکنان شهرهای زیر ۲۰هزار نفر صادر شد. این سنگ اول بنای طرحی بود که در دولتهای بعدی به عنوان مهمترین برنامه نظام سلامت و وزارت بهداشت در ۱۸ سال گذشته دنبال شده است. این برنامه در دولتهای نهم و دهم با ایجاد ستاد خاصی برای اجرای آن دنبال و در دولت دهم اجرای پایلوت آن در دو استان فارس و مازندران شروع شد. اقدامی که با وجود صحبتهای مسئولان دولتهای مختلف مبنی بر اولویت اجرای این برنامه، بعد از آن دوره پایلوت پیشرفت زیادی نداشته است.
در دولت سیزدهم این طرح با پوشش جمعیتی حدود ۵۵ میلیون نفر در کشور یکی از دستاوردهای بزرگ نظام سلامت و گام اساسی برای دسترسی به تامین عدالت بهداشتی و سلامتی جامعه است که با محوریت نظام ارجاع بیماران، پس از سالها انتظار و طیشدن دوره طولانی اجرای آزمایشی، از اردیبهشت سال گذشته بهطور گسترده در سایر شهرها عملیاتی شده است.
اما پیش از اجرای سراسری این طرح باید پرسید آیا ما الزامات کشوری شدن پزشکی خانواده و ارجاع را داریم؟ آیا به تعداد کافی پزشک خانواده تربیت شده برای اجرای پزشکی خانواده داریم؟ آیا به تعداد کافی واحدهای آموزشی برای تربیت و آموزش پزشک خانواده و تیم سلامت وجود دارد؟ اگر وجود ندارد آیا برنامه ریزی لازم در این مورد انجام گرفته است؟ آیا نقشه راه را به درستی ترسیم کرده ایم؟ آیا قرار است با همین امکانات آموزشی فعلی، متخصص پزشکی خانواده تربیت کنیم، آیا از متخصصین پزشکی خانواده تربیت شده استفاده کرده ایم؟ آیا نهاد باثبات در رأس دولت یا حاکمیت برای اجرایی شدن داریم؟ آیا به اندازه کافی در این حوزه فرهنگ سازی انجام داده ایم؟ آیا صندوقهای بیمهای را تجمیع کرده ایم؟ آن نهادی که باید سیستم پزشکی خانواده و مقدمات آن را اجرا کند تا بشود تغییراتی در کشور ایجاد کند کجا است؟ آیا دولتهایی که هر ۴ سال یکبار عوض میشوند، میتوانند برنامهای برای نظام سلامت داشته باشند؟ آیا از تجربیات جهانی استفاده کرده ایم؟ آیا این تجربیات را بومی سازی کرده ایم؟ و بسیاری سوالات دیگر که پاسخ به آنها به اجرای نظاممند و موفق این طرح کمک شایانی خواهد کرد.
مشارکت دانشگاههای علوم پزشکی برای اجرای طرح در ۹۵ شهر
در حال حاضر، طرح پزشک خانواده در ۹۵ شهر کشور در حال اجراست و در این برنامه تیمهای سلامت دانشگاههای علوم پزشکی مشارکت دارند. مطابق شیوهنامه جدید این طرح بهازای هر ۳هزار نفر یک تیم پزشکی خانواده متشکل از دو مراقب سلامت و یک پزشک در برنامه حضور دارند. مراقبان سلامت خدمات مربوط به مراقبت را ارائه داده و در صورت نیاز به پزشک، تا زمان جذب پزشک در پایگاه سلامت، فرد مراجعهکننده به پزشک خانواده پایگاههای مجاور ارجاع خواهد شد.
طبق قوانین و مقررات جاری کشور ایران، گسترش برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع در دولت بسیار مهم بوده به طوری که در برنامه چهارم، پنجم، ششم و لایحه برنامه هفتم توسعه اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران، اجرای آن برای پوشش تمامی مردم کشور از وظایف مهم بخش سلامت است.
منظور از نظام ارجاع در سطح بندی خدمات، ارائه خدمات به شکل زنجیرهای مرتبط و تکامل یابنده است تا اگر یکی از مراجعان واحد محیطی به خدمات تخصصیتری نیاز داشته باشد، واحد مذکور بتواند مراجعه کننده را به واحد ارائه کننده آن خدمت ارجاع دهد. واحد دوم نیز در صورت لزوم مراجعه کننده را به واحدهای تخصصی بالاتر با امکانات تخصصی بیشتر برای بیمار، ارجاع میدهد. این زنجیره خدمت رسانی را نظام ارجاع مینامند.
کدام کشورها در اجرای طرح پزشک خانواده موفق عمل کردند؟
کشورهایی مانند آمریکا، کانادا، ایتالیا، آلمان و انگلیس هر کدام به طور میانگین بیش از ۵۰ سال است که اجرای برنامه پزشک خانواده را آغاز کردهاند. در حال حاضر، در کشورهای آمریکا ١٩٦٩، دانمارک ١٩٧٧، اتحادیه اروپا ١٩٩٤، استرالیا ١٩٩٥ و هند ١٩٩٦ با تاسیس سیستم تخصصی پزشکی خانواده در جهت ارتقای پزشکان عمومی به متخصصان بالینی پزشکی خانواده، تکاملی چشمگیر پدید آمده است.
کشور آمریکا و آلمان دارای بهترین برنامههای پزشک خانواده هستند. بر اساس بررسیهایی که سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۴ در آﻣﺮﻳﻜﺎ انجام داد، ۹۳درصد ﺑﻴﻤﺎران از ﮔﻮشدادن ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺑﻪ ﻣﺴﺎئل و ﻣﺸﻜﻼت آﻧﺎن، ۶۸درصد آﻧﺎن از اﻣﻜﺎن ﻣﺴﺎﻋﺪت ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده در ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻴﻤﺎران و ۹۷درصد آﻧﺎن از ﺻﺪاﻗﺖ و ﻫﻤﺪﻟﻲ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده رﺿﺎﻳﺖ داﺷﺘﻨﺪ. همچنین دادهﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﺟﺮای ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده در اﻳﺎﻟﺖ ﻣﺘﺤﺪه آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﻴﺶ از ۶۰درصد از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﺮای ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎی ﻣﺰﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده و ﻋﻤﻮﻣﻲ اﺧﺘﺼﺎص ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. نتایج اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ همچنین نشان میدهد که در آمریکا از ﻛﻞ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻫﻤﻜﺎریﻛﻨﻨﺪه ﺑﺎ ﻃﺮح ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده ۱۲درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده، ۱۳درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ داﺧﻠﻲ، ۴.۵درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ زﻧﺎن و زاﻳﻤﺎن، ۳درصد ﺟﺮاح ﻋﻤﻮﻣﻲ و ۵۸درصد ﺑﻘﻴﻪ را ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﺳﺎﻳﺮ ﺗﺨﺼﺺﻫﺎ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲدادﻧﺪ. در ﺣﺎﻟﻲﻛﻪ مطالعات داخلی در ایران نشان میدهد در حال ﺣﺎﺿﺮ اغلب ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده را ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ میدهند!
در نهایت به نظر میرسد اگر طرح پزشک خانواده درست اجرایی شود و ناقص و یا شعاری نباشد، میتواند به تقویت نظام پیشگیری، کاهش بیماریها و کاهش هزینههای سلامت منجر شود و در مقابل اجرای شعاری و ناقص این برنامه آسیبهای زیادی به کشور وارد میکند و چه بسا اجرا نشدن آن بهتر از اجرای ناقص و بدون در نظر گرفتن نظرات صاحبنظران باشد که امیدواریم این طرح در دولت چهاردهم تعیین تکلیف و به سرانجام برسد.
اما نکته ای که نباید از آن غافل شد، بحث «فرهنگسازی» است هم از حیث کمک به پذیرش این طرح از سوی مردم و هم از جهت شکستن برخی مقاومت هایی که از سوی بخش خصوصی شکل گرفته است البته باید مردم را در انتخاب پزشک خانواده آزاد گذاشت و بستههای تشویقی مناسبی هم برای متخصصین و پزشکان فوق تخصص درنظر گرفت.
انتهای پیام/
نظر شما