به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)، صمد احدیان دوره لیسانس و فوق لیسانسش را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر و در رشته مهندسی پلیمر گذرانده است.
در سال 2007 برای گذراندن دوره دکتری تصمیم گرفت که به خارج از کشور مهاجرت کند و کشورهای مختلفی را هم برای این کار امتحان کرد. به قول خودش یکی از خوششانسیهایش این بود که به کشور ژاپن مهاجرت کرد و در دانشگاه توهوکو در مقطع دکتری رشته علوم مواد شروع به تحصیل کرد. دانشگاه توهوکو یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا در رشته علوم مواد به شمار میرود. استاد او یکی از بهترین اساتید علم مواد محاسباتی در دنیا است که یک مجتمع سوپرکامپیوتر در اختیار و همکاریهای بسیاری در سطح جهانی دارد. همین امر باعث شد که احدیان در معرض ایدههای جدید قرار گیرد و نتورک خود را از نظر ارتباط با دانشمندان جهان گسترش دهد.
خودش خوششانسی دیگر زندگیاش را آشنایی با پروفسور علی خادم حسینی میداند که در آن زمان استاد دانشگاه MIT بود و احدیان دوره پستدکتریاش را با این دانشمند بزرگ ایرانی گذراند و فیلد کاریاش را از علم مواد محاسباتی به علم زیست فناوری تغییر داد.
در این دوره زمانی، در آزمایشگاه دکتر علی خادم حسینی شروع به فعالیت کرد و همزمان نیز در دانشگاه توهوکو ارتقای شغلی پیدا کرد و به عنوان استادیار در این دانشگاه ادامه فعالیت داد.
بعد از یکی دو سال از دانشگاه تورنتو فلوشیپ گرفت و به کانادا مهاجرت کرد.
در همین زمان بود که پروفسور خادم حسینی از MIT به دانشگاه UCLA یا کالیفرنیا در لسآنجلس منتقل شد و از آنجا که در آزمایشگاه خود به دنبال محقق میگشت، احدیان به عنوان مهندس توسعه شروع به همکاری دوباره با او کرد.
او هماکنون عضو هیات علمی اصلی موسسه تراساکی، یکی از مراکز تحقیقاتی و فعال در زمینه زیست ماده و نوآوری زیست پزشکی است و پژوهشهای جالبی را در این موسسه انجام میدهد. البته به غیر از این عضو هیات علمی دانشگاه نیز هست و گاهی به عنوان استاد مهمان چند واحد درسی را در UCLA (کالیفرنیا در لسآنجلس) تدریس میکند و همچنین گاهی به عنوان سخنران در زمینه مهندسی بافت ماهیچه در دانشگاههایی مثل دانشگاه مونترال در کانادا صحبت میکند.
با این دانشمند پرتلاش و نخبه مصاحبهای داشتهایم که در ادامه میخوانید:
لطفا کمی در مورد موسسه تراساکی که در آن کار میکنید، توضیح دهید.
این موسسه توسط پل ایچیرو تراساکی، دانشمند ژاپنی آمریکایی، تاسیس شد که یک دانشمندان قوی و یکی از بنیانگذاران فناوری پیوند اعضای بدن و استاد برجسته جراحی در دانشکده پزشکی UCLA بود. او به صورت اختصاصی روی آنتیبادیهایی کار میکرد که نشان میداد بعد از پیوند ارگان جدید، فرد تا چه حد شانس پذیرش پیوندش چقدر خواهد بود. بر همین اساس نیز شرکتی غیرانتفاعی با نام موسسه تحقیقاتی تراساکی را تاسیس کرد. اما این دانشمند بزرگ در سال ۲۰۱۶ فوت شد و مجموعه به همین دلیل چند سالی مسکوت باقی ماند. تا اینکه به علی خادم حسینی پیشنهاد شد که به این مجموعه بیاید و مجموعه و تحقیقات خودش را شروع کند و با تیم خودش این مجموعه را بازیابی کند. هماکنون تمرکز این موسسه روی سلول، حسگر، ایمپلنت، زیستماده، ارگان پیوندی و تغذیه به صورت کاملا شخصیسازی شده است؛ به صورتی که تمامی این موارد برای هر فرد و به طور منحصر بهفرد ساخته میشود.
از نظر ما، هر درمان از شخصی به شخص دیگر متفاوت است و حتی داروهایی که شرکتهای داروسازی میسازند، روی هر فرد تاثیر متفاوت دارد. در نتیجه ما درمانها را در این موسسه شخصیسازی میکنیم. برای این هدف نیز ابزاری وجود دارد که «اندام روی تراشه» یا Organ-on-a-chip نام دارد. در واقع بافتهای بیمار را روی تراشه پیاده میکنیم تا تاثیر داروها را روی آن بافت آزمایش کنیم.
این حوزه یک حوزه آیندهگرایانه است که ما امیدواریم در آیندهای نزدیک به این سمت و سو سوق پیدا کند که با هر بدن به صورت کاملا منحصر بهفرد رفتار و درمان شود.
به غیر از این، یکی از مباحث مهم این موسسه بحث پژوهشهای کاربردیسازی یا Translational Science است که در آن ما به جای اینکه مساله را خودمان در آزمایشگاه مطرح کنیم، مشکلات مربوط به بیماریها را از کلینیکهای درمانی میگیریم. مثلا برخی کلینیکها بافت خاصی را برای پیوند نیاز دارند و ما سعی میکنیم آن را در آزمایشگاه بسازیم و در واقع مهندسی کنیم. در این صورت درمان به شکل کاملا شخصیسازی شده انجام میشود.
این موسسه تاکنون چه دستاوردهای شاخصی داشته ؟
یکی از شاخصترین دستاوردهای این موسسه در طول کمتر از یک سال فعالیتش- بعد از ورود پروفسور علی خادم حسینی- اندام روی تراشه است. در این روش، سلولها یا سلولهای بنیادی را از بدن بیمار میگیریم و آنها را به سمت سلولهای قلب یا کبد متمایز و بعد بافت را روی تراشه پیاده میکنیم. برای این کار نیز ار فناوریهایی مثل پرینتر سهبعدی استفاه میکنیم تا ساختار آن بافت و عملکرد آن را در داخل آزمایشگاه تقلید کنیم و نشان دهیم که آیا عملکرد آن دقیقا شبیه به بافت واقعی در بدن انسان هست یا نه و بعد داروها را روی این بافت آزمایش میکنیم.
به طور مثال برای آزمایش داروهای چربیزدایی کبد، بافت کبد چرب را روی تراشه پیاده کردیم و نشان دادیم که برخی داروها میتوانند باعث درمان این مشکل شوند. یا مثلا از آنجا که برخی داروها مثل داروهای سرطان روی بافت قلب تاثیر منفی دارند، بافت قلب را روی تراشه پیدا میکنیم و اثر متابولیسم دارو را روی قلب ارزیابی میکنیم.
خودتان تاکنون چه دستاوردهای پژوهشیای داشتهاید؟
یکی از پژوهشهای مهمی که داشتم و به آن افتخار میکنم، تحقیق بود که در دانشگاه تورنتو در زمینه روش Minimally Invasive یا روشهای کمتهاجمی برای پیاده کردن یک بافت داخل بدن است. فرض کنیم که شخصی میخواهد قلب یا بافت بخشی از قلب را جایگزین کند. برای این کار حتما باید عمل قلب باز انجام شود تا بافت روی قلب قرار گیرد. ولی ما در دانشگاه تورنتو یک سری مواد پلیمری الاستومریک درست کردیم که خاصیت shape-memory دارد. این مواد را رول کردیم و از داخل تیوبهای نازک وارد بدن بیمار کردیم. این روش خیلی شبیه به لاپاروسکوپی است که هماکنون برای جراحیهای بخشی از بدن مورد استفاده قرار میگیرد. در این روش، به جای شکافتن بدن بیمار، سه حفره در بدن او ایجاد میشود. یکی برای ورود دوربین به آن ارگان، یکی برای ایمپلنت کردن بافت مورد نظر که در داخل آزمایشگاه ساخته شده و دیگری که برای حرکت دادن و هدایت ایمپلنت به داخل ارگان است.
جراحی لاپاروسکوپی تاکنون روی یک سری از اندامهای بدن انجام شده،اما به صورت خاص روی قلب بسیار جدید است و هنوز به صورت عموم جا نیفتاده است. در واقع این پژوهش و روشی که ارائه کردیم، بسیار جدید بوده و تاکنون کسی در جهان انجام نداده بود. نتایج این پژوهش در مجله نیچر متریالز یا Nature Materials که یکی از مهمترین مجلات دنیاست به چاپ رسید و حتی عکس روی جلد مجله انتخاب شد. سردبیر این مجله نیز در مورد مقالهمان یادداشتی نوشت و در مورد اهمیت این کار و اینکه در آینده تمامی جراحیها به غیر از جراحی قلب نیز به این سمت پیش خواهند رفت توضیح داد.
این پژوهش یک سال و نیم طول کشید و خوشبختانه نتیجه خیلی خوبی هم به همراه داشت.
در ژاپن که بودم تمرکز اصلیام روی مهندسی بافت ماهیچه اسکلتی (skeletal muscle tissue engineering) بود و توانستیم در آزمایشگاه مواد زیست عملکردی (Functional Biomaterial) را توسعه دهیم که خاصیت رسانای الکتریکی دارد. هنگام خارج کردن سلول بافت از بدن انسان به منظور مهندسی آن در آزمایشگاه به ویژه بافت قلب و عصبی، بخش عصبی سلول از بین میرود. به همین دلیل خاصیت الکتریکی یا همان تپیدن خود را از دست میدهد. در این راستا، زیستمادهای را توسعه دادیم تا بتوانیم هدایت الکتریکی سلول را افزایش بدهیم.
این بافتهای رسانا نسبت به جریان الکتریکی اعمال شده بلافاصله واکنش نشان میدهند و مثلا در مورد بافت قلب، با اعمال جریان الکتریکی روی آن و بعد از مرور زمان خاصیت ضربان یا تپیدن پیدا میکند.
روش بعدی که برای رسانا کردن بافتهای مهندسی شده ابداع کردیم، ساخت بیورآکتوری است که میدان الکتریکی داخل بدن را تقلید میکند. به شکلی که میدان الکتریکی آن کاملا قابل کنترل است و با توجه به پارامترها میتوان آن را کم یا زیاد کرد. با استفاده از این روش، رشد آن کاملتر میشود و در نتیجه شانس آن برای پیوند به بدن انسان بالا میرود.
یکی دیگر از کاربردهای این نوع بافتها، تست دارو و همچنین کشف داروی جدید برای رفع مشکلی در بدن است. ما بافتهایی را بر پایه سلولهای انسانی میسازیم و به شرکتهای داروسازی ارائه میدهیم تا به جای اینکه وقت و هزینه زیادی را صرف کنند، داروهای خود را روی این بافتها آزمایش کنند. در واقع با کمک این بافتهای مهندسی شده دیگر حتی نیازی به آزمایش دارو روی حیوان و همچنین آزمایشهای بالینی روی انسان وجود ندارد. هزینه و زمان کمتری میبرد، چون بعضی اوقات دارو روی حیوانات درست جواب میدهد، ولی در تستهای بالینی شکست میخورد. آزمایش روی این بافتهای مبتنی بر سلولهای انسانی این اطمینان خاطر را به دانشمندان میدهد که داروها در آزمایشهای بالینی با شکست مواجه نمیشوند.
این روندی است که بسیاری از شرکتهای داروسازی در دنیا به آن روی آوردهاند.
حالا لطفا در مورد آخرین دستاوردی که از شما شنیدهایم و مربوط به ابداع روشی برای اکسیژنرسانی به بافتهای پرینتی بدن میشود، توضیح دهید.
وقتی حمله قلبی اتفاق میاقتد، بخشی از بافت قلب پمپینگ یا ضربان خود را از دست میدهد و اگر مورد درمان قرار نگیرد، در دراز مدت باعث ایست قلبی میشود. دلیل این امر این است که مقدار اکسیژن در این بخش آسیب دیده از قلب کاهش پیدا میکند. برای اینکه بتوانیم این آسیب را احیا کنیم، باید به این بافت قلبی اکسیژنرسانی کنیم. برای این کار بیومتریال یا مواد زیستی را توسعه دادیم که موجب تولید اکسیژن در بافت میکند.
ما در این پژوهش نشان دادیم که میتوانیم با کمک پرینترهای سهبعدی بیومواد اکسیژنده را در بافت قلبی جاسازی کنیم و سپس این بافت را وارد بدن کنیم.
مواد اولیه این پرینترهای سهبعدی برای چاپ بافتهای بدن چه هستند؟
این مواد اولیه که جوهر زیستی یا bioink نام دارند، مخلوطی از سلولهای بدن و زیستماده است. ولی ایدهآل این است که این مواد از سلولهای خود شخص بیمار یا فردی که نیاز به پیوند بافت دارد گرفته شود.
به غیر از موادی که در این پرینترهای سهبعدی برای چاپ بافت مورد نیاز است، موضوع مهم این است که سلولها باید توسط این چاپگرها در جهات مختلف و دقیقا شبیه به آنچه که مثلا در بافت قلب وجود دارد، در کنار هم قرار بگیرند.
آیا ایرانیهای دیگری به غیر از شما در موسسه تراساکی مشغول به کار و پژوهش هستند؟
بله چند نفر دانشمند ایرانی هستند که در واقع محقق دوره پستدکتری هستند و از جاهای مختلف مثل کانادا و سوئیس به اینجا آمدهاند و در حال گذراندن دوره پژوهشی خود هستند.
برنامه آیندهتان برای تحقیقات چیست؟
علاقهمندم که ساخت بافتهای قلبی در آزمایشگاه را توسعه دهم و این تحقیق را به سمتی پیش ببریم که بافت قلب مهندسی شده قابل قبولی را به صورت شخصی شده و با توجه به ساختار بدن فرد تنظیم شده باشد تا بهترین عملکرد را در بدن او داشته باشد.
در مورد کووید ۱۹ هم تحقیقاتی را کمابیش انجام دادهایم و یک سری زیست حسگر الکتروشیمیایی طراحی کردهایم که برای تشخیص ویروس کرونا کاربرد دارد. در حال حاضر در حال رایزنی هستیم تا بتوانیم آن را به تولید انبوه برسانیم.
به غیر از این، ماسکهای ضدویروس و ضدباکتری نیز طراحی کردهایم که در حال ثبت اختراع آن هستیم و با چند شرکت نیز در حال مذاکره هستیم تا تجاریسازی کنیم.
تحقیق دیگری نیز که انجام دادهام ساخت پوششهای ضدویروسی پلیمری است که روی سطوح مختلفی کاربرد دارند و زمانی که ویروس کرونا روی آن بنشیند، آن را کاملا غیرفعال میکند و از بین میبرد. این پوششها نیز روی شیلدهای صورت و کاورهای پلاستیکی در بیمارستانها کاربرد دارند. ویروس کرونا به واسطه بزاق دهان یا مخاط بدن روی سطح مینشیند و آزمایشها نشان میدهد که تا چند روز نیز باقی میماند. اما این پوششهای پلیمری بلافاصله ویروس را روی سطح از بین میبرد و همین امر تا حد زیادی میتواند جلوی شیوع بیماری را بگیرد.
از نظر شما دانشمندان ایرانی از نظر علوم و فناوری در چه سطحی هستند و چقدر با سطح جهانی فاصله دارند؟
دانشجویان ایرانی از نظر علوم پایه در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد بسیار خوب آموزش میبینند و اصول اولیه علم را به خوبی یاد میگیرند. ولی دانشگاههای ایران از امکانات پژوهشی و آزمایشگاهی ضعیفی برخوردارند.
در ایران دانشمندان فوقالعادهای وجود دارند که ایدههای بسیار خوبی هم در سر دارند، اما در نهایت به دلیل همین کمبود امکانات و هزینههای پژوهشی نمیتوانند قوی عمل کنند. کمااینکه زمانی که به خارج از کشور برای تحصیل سفر میکنند و وارد محیطهای پژوهشی با امکانات خوب میشوند، خیلی زود خود را وفق میدهند و پیشرفت میکنند؛ هم به صورت آکادمیک و هم زمانی که با شرکتها شروع به همکاری میکنند، موفق عمل میکنند و بسیاری از این شرکتها به شدت به دانشمندان ایرانی وابسته هستند. این افراد هم از نظر اختراع و هم از نظر پژوهشی در سطح بالایی قرار میگیرند.
به نظرتان نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با آمریکا چه مزایا یا معایب و نقصهایی دارد؟
به نظر من نظام آموزش عالی ایران باید متمرکزتر عمل کند و به جای اینکه رشته جدیدی را بدون بررسی ارائه کند، براساس نیاز جامعه و امکاناتی که در ایران وجود دارد، رشته جدید تعریف کند. این رشتهها حتما نباید رشتههای کلی مثل مهندسی مکانیک باشد، میتواند میان رشتهای تعریف شود که نیاز اساسی مردم را حل میکند. در نتیجه زمانی که فارغالتحصیلان وارد جامعه میشوند، میتوانند موثرتر واقع شوند.
به طور خاص اگر بخواهم مثال بزنم؛ زمانی که من در ایران بودم، فقط دو دانشگاه در ایران بود که رشته مهندسی پلیمر را ارائه میکرد و این در حالی است که صنایع پتروشیمی ما بسیار پیشرفته بود و میشد با ایجاد یک مجموعه تحقیقاتی و آموزشی این صنعت را در سطح بالاتری پیش برد.
وضعیت دانشجویانی که از ایران به آمریکا برای تحصیل مهاجرت میکنند، چگونه است؟ در مقایسه با افراد بومی آنجا از نظر علمی در چه سطحی هستند؟ نقطه ضعف دانشجوهای ایرانی در خارج از کشور چیست؟
دانشجویانی که از دانشگاههای برتر ایران مثل دانشگاه صنعتی شریف، امیرکبیر و تهران وارد دانشگاههای آمریکا میشوند، فوقالعاده سواد بالایی دارند و خیلی سریع با سیستم آموزشی منطبق میشوند و با استفاده از امکانات پژوهشی که در اینجا وجود دارد، پیشرفت میکنند. اما به نظر من شکاف زیادی بین دانشجویان ایرانی و دانشجویان بومی اینجا وجود ندارد.
نقطه ضعف دانشجویان ایرانی یکی این است که در کار کردن با یک سری ابزارآلات مهم پژوهشی ضعیف هستند و یکی در زبان کمی ضعف دارند که البته در هر دوی این موارد، خیلی سریع خود را وفق میدهند و به دانشجویان بومی میرسانند. دانشجوهای ایرانی برای امکانات اینجا خیلی ارزش قائلند.
میزان حقوق شما به عنوان یک محقق نسبت به درآمد افراد متوسط جامعه آمریکا چقدر است؟ آیا این میزان خیلی بالاتر است؟
درآمد ما به عنوان محقق از متوسط جامعه آمریکا بالاتر است. البته کار آکادمیکی کار بسیار سنگینی است و به همین دلیل نیز حقوق بالاتری را نیاز دارد. به غیر از این محققان و اساتید دانشگاه دارای مشاغل دائم در این جامعه هستند که تعداد کمی این مشاغل را دارند.
پروژههای تحقیقاتی که در دانشگاه وجود دارد، چگونه تعریف میشوند؟ چگونه یک محقق میتواند گرنت یا فاند مالی بابت یک پروژه را دریافت کند؟ چه بخشی از این گرنت را دانشگاه میپردازد و چه بخشی از آن را صنایع تامین میکند؟
یک سری مجموعه در آمریکا وجود دارد که فاند مالی تحقیقات را تامین میکنند و سالانه بودجه تحقیقاتی خاصی دارند و به صورت فاند و گرنت در اختیار دانشگاهها قرار میدهند. این فاندها حالت رقابتی دارند و محققان با توجه به درخواستی که وجود دارد، پروپوزال تهیه میکنند و برای گرفتن آن فاند تلاش میکنند. در واقع این مهمترین منبع درآمدی برای دانشگاهها به شمار میرود.
در مورد تحقیقات کاربردیسازی و همچنین تاسیس استارتاپ نیز شرایط به گونهای است که فرد ایده خود را ارائه میدهد و با سرمایهگذاران وارد مذاکره میشوند تا بتواند منبع مالی خود را از طریق سرمایهگذاران تامین کند.
در موسسه تراساکی نیز کماکان از همین روش درآمدزایی میکنیم. آخرین فاندی که خود من در موسسه تراساکی گرفتهام از موسسه «گود فود» بوده است. آنجا که بخشی از پژوهشهای ما در زمینه بافت ماهیچه استخوانی مربوط به کاربرد خاص آن در تولید گوشت میشود، توانستیم این فاند را برنده شویم.
حیوانات برای تامین گوشت انسانها کافی نخواهند بود و از طرفی آب و منابع طبیعی را مصرف میکنند و حتی موجب آلودگی محیط زیست نیز میشوند. به همین دلیل یکی از پروژههایی که ما روی آن دست گذاشتهایم، پروژه تولید گوشت است.
چه فیلم یا کتابهایی در زمینه علمی –تخیلی خواندهاید و کدام یک از آنها را بیشتر از همه دوست داشتید؟
کلا حوزه علمی تخیلی را دوست ندارم. از آنجا که در طول روز زیاد مقاله میخوانم، خیلی کتاب نمیخوانم. ولی آخرین کتابهایی که خواندم یکی The Formula نوشته دکتر باراباسی است که قانون کلی موفقیت را در کتاب بیان میکند و دیگری کتاب Deep Medicine از اریک توپول است که در مورد تاثیر هوش مصنوعی بر پزشکی نوشته شده است.
هماکنون بیشتر فناوریها به سمتی پیش میروند که به انسانها کمک کنند طول عمر بیشتری داشته باشند یا حتی به سمت نامیرایی بروند. نظر شما در این مورد چیست؟
به نظر من ما به سمت نامیرایی داریم پیش میرویم. مثلا فیلم آیلند، آینده جامعه انسانی را نشان میدهد که در آن هر کسی یک کپی از خودش داشت. زمانی که فردی نیاز به اندام خاصی داشت، از کپی او آن اندام به او پیوند زده میشد که این بعد غیراخلاقی این داستان بود. موضوع جالب این فیلم آنجا بود که نسخههای کپی انسانها بعد از مدتی روح و هویت مستقلی پیدا میکردند و از جزیره محل سکونت خود بیرون میآمدند و به دنبال نسخه اصلی خود میگشتند. این فیلم به خوبی نشان میدهد که نامیرا شدن انسانها چندان نیز دور از ذهن نیست و به نظر من ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال پیش این اتفاق میتواند بیفتد و بهتر این است که ما هماکنون به این موضوع فکر کنیم.
در اوقات فراغت خود چه کارهایی انجام میدهید؟
در اوقات فراغت دوست دارم که با دوستانم بیرون و مهمانی بروم و با آنها فیلم و سریال تماشا کنم. البته این دورهمیها به دلیل شیوع کووید ۱۹ بسیار کم شده است.
چه توصیهای به جوانان ایرانی دارید؟
اگر جوانان علاقه به علم و فناوری دارند، تلاش زیادی کنند و خود را به سطح جهانی برسانند. به حداقلها اکتفا نکنند. در همه چیز بهترین باشند. اگر هم میخواهند برای تحصیل به خارج از کشور سفر کنند، حتما علم خود را بهروز کنند.
شما از پیامرسانها مثل تلگرام و واتسآپ استفاده میکنید؟ به نظر شما این پیامرسانها چه تاثیری روی ما گذاشتهاند؟
من بیشتر اثر مثبت آن را میبینم. من در گروههای مختلف علمی را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنم. در این گروهها اخبار مهم علمی و همینطور مقالات مهم علمی را هایلایت میکنند و مخاطب را در معرض خبرهای جدید میگذارند تا رشد علم را متوجه شوند.
سعی میکنم که یکی دو ساعت را برای خواندن این مطالب در شبکههای اجتماعی صرف کنم.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و دنیا چیست؟
بزرگترین آرزویم برای همه در شرایط پاندمی کووید ۱۹ سلامتی همه انسانهاست. و بعد آرزو میکنم که همه در جایگاهی که مدنظرشان هست و لیاقتش را دارند برسند.
امیدوارم که همه با هم خوب باشند تا بتوانیم یک دنیای سالم بسازیم.
شما خیلی سخت تحصیل کردید، سخت کار کردید. آن چیزی که همیشه به شما انگیزه داده چه بوده است؟
به نظرم انگیزه همان عشقی است که داریم. مثلا من از بچگی عشق کتاب خواندن داشتم و دوست داشتم که بیشتر و بیشتر یاد بگیرم. زمانی که مدرسه میرفتم کتابهای سال بالاییها را میگرفتم و میخواندم و دوست داشتم که درسهای ریاضی و هندسه را زودتر یاد بگیرم. به نظرم این عشق است که آدم را سرپا نگه میدارد و باعث میشود که شما صبح زود بیدار شوید و به کارهایتان برسید.
نظر شما