به گزارش گروه علم و فناوری ایسکانیوز؛ دنیای امروز دنیای کامپیوترهای کوآنتومی است و اگر از هماکنون به فکر پیشرفت در دانش نباشیم، با ورود این کامپیوترها در عرض چند ثانیه قفلهای امنیتیمان شکسته میشوند و آن موقع است که دیگر نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. پس خیلی مهم است که پا به پای پیشرفت فناوری پیش برویم و از آن عقب نمانیم. این موضوع در مورد صنایع ما هم صدق میکند. اگر از من بپرسید تا همین الان هم کلی دیر کردیم و نه تنها فاصله بین صنعت ایران و سایر کشورها، بلکه فاصله بین دانشگاه و ایران تبدیل به شکاف بزرگی شده که فقط با زحمت و برنامهریزی مدون قابل رفع خواهد بود.
بیائید مساله را از زاویه دیگری نگاه کنیم. آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید که چرا میگوییم شرکتهای «دانشبنیان» و به آنها «صنعتبنیان» نمیگوییم؟
به نظر من، چون صنعت علاج حل مشکل تولید و کیفیت را در دانش دیده است و با رو آوردن به دانش و دانشگاه مشکلات موجود را حل میکند و نیاز بازار را پوشش میدهد. وجود و گسترش شرکتهای دانشبنیان چیزی جز «باور مفید و راهگشا بودن دانش» نیست.
مثالی میزنم؛ ویدئوهایی از کشور پاکستان دیدهام که در آن افراد در شرایط بسیار سخت زحمت میکشند، در ساعات کاری بالا کار بدنی زیادی انجام میدهند، مواد بازیافتی را جمعآوری میکنند، در قالبهای بزرگی ذوب میکنند، چرخدنده تولید میکنند، اما هیچ اسمی از پاکستان در هیچ کجا دیده نمیشود. چرا؟
جواب این است که چون از دانش موجود برای تولید و بهرهوری استفاده نمیکند و در نتیجه محصولاتش کیفیت لازم را برای پیدا کردن جایگاه در بازار ندارند. پس صنعت باید از دانش بیشتری برخوردار باشد تا بتواند بقای خود را در بازار تضمین کند. به عبارت دیگر، تنها با تکیه بر دانش و سرمایهگذاری در تحقیقات رقابتپذیری مورد نیاز بازار عملی خواهد شد.
یک نگاه کلی و یک سوال چالشی به روشنتر شدن مساله کمک خواهد کرد. ما میگوییم ایران کشور ثروتمندی است. بهتر است که نگاهی عمیقتر به این مساله بیندازیم. تصور کنید که همانطور که گوشت را به صورت مصنوعی تولید میکنند، نفت هم به صورت مصنوعی تولید شود، آیا باز هم ثروتمندیم؟ به نظر من، چه نفت داشته باشیم و چه نداشته باشیم، کشور ثروتمندی نیستیم. چون ثروت تعریف دیگری دارد.
مثالی میزنم تا درک بهتری از تعریف ثروت داشته باشیم. تراز تجاری شرکت بوش -که چند سال در آن مشغول به کار بودم- در سال ۲۰۲۲ حدود ۸۸ میلیارد دلار و تراز تجاری شرکت مرسدس بنز ۱۱۲ میلیارد دلار بوده است. این شرکتها مستقیما به دولت مالیات میدهند. اگر ۱۹ درصد درآمد این ۲ شرکت را حساب کنیم، این شرکتها فقط در سال ۲۰۲۲ حدود ۳۸ میلیارد دلار به دولت مالیات دادهاند. فروش نفت ایران در سال ۲۰۲۲ چقدر بوده؟ ۴۲ میلیارد دلار!
به عبارت دیگر فقط ۲ شرکت بوش و مرسدس به اندازه فروش نفت ایران به دولت آلمان مالیات مستقیم پرداخت کردهاند و این در حالی است که شرکتهایی مانند پورشه، بیامدبلیو، فولکسواگن و صنایع بزرگ دیگر را به حساب نیاوردم. پس الان نفت و گاز ثروت است یا صنعت؟ و سوال اساسیتر اینکه چرا کشوری مثل آلمان به این حد از ثروتسازی رسیده است؟ آیا فقط بهرهوری در کار است یا استفاده از علوم روز و ارتباط جداییناپذیر با دانشگاه؟
جواب سوال از نظر من -که نیمه اول عمرم را در ایران زندگی کردم و نیمه دوم را در آلمان- این است: ارتباط دانشگاه و صنعت در کنار بازدهی بالای کار. در اینجا قسمت اول یعنی ارتباط صنعت با دانشگاه مد نظر ماست.
حالا چرا ما در ایران در بعضی موارد حتی پسرفت صنعتی داریم، چون فقط در حد شعار در مورد ارتباط صنعت و دانشگاه صحبت میکنیم. برای من ارتباط صنعت و دانشگاه «یک درِ بسته» است. دست کم تا به امروز!
پس باید چه کار کنیم که ثروت به وجود بیاوریم؟ چه کار کنیم که صنعتی دانشمحور و محصولات رقابتپذیر متنوعتری به صورت سیستماتیک به وجود بیایند؟ اگر زمینهای به وجود بیاوریم که دانشگاه و صنعت با هم کار کنند، مسلما از یک سو بقای صنعت تضمین میشود و از سوی دیگر، دانشگاه با توجه به پولی که از صنعت سرازیر میشود، مجهزتر میشود و این یک وضعیت برد-برد است که نتیجتا ایدهآل هر همکاری هدفمند بوده و هست.
پس باید ابتدا نیازهای صنعت شناسایی بشود و دانشگاه هم امکاناتش را معرفی کند. ولی این امر مهم به خودی خود اتفاق نمیافتد. این شرایط زمانی به وجود میآید که مثلث صنعت، دانشگاه و دولت شکل بگیرد و دولت از یک بعد بالاتر به این مساله نگاه کند و این دو نهاد بزرگ اجتماعی را سمتدهی کند. این رویکرد هم میتواند براساس راهکارهای عمومی باشد و هم براساس راهکارهای اختصاصی.
چرا صنعت باید سراغ دانشگاه برود؟ همینطور که میدانیم، دانشگاه ارائهکننده راهحل و جوابگوی مسائل علمی و تئوریک است. محققان دانشگاه سالها روی موضوعاتی تحقیق میکنند و دانش بسیاری به دست میآورند. از سوی دیگر، صنعت به دانش نیاز دارد تا بتواند رقابتپذیر و رو به جلو باشد. زمانی که صنعت دانش مورد نیازش را از دانشگاه طلب بکند، یا از نتیجه تحقیقات انجام شده استفاده میکند و یا دانشگاه را ترغیب به تحقیقات هدفمند دیگری میکند.
تصور کنید که یک شرکت قصد دارد قطعهای را به صورت چاپ سهبعدی تولید کند و برای تست آن نیاز به دستگاهها و ابزارهایی دارد که مثلا میزان تخلخل یا رفتار تنش کرنش آن چقدر است. و یا یک استارتاپ بخواهد اتومبیل برقی جدید طراحی شده را به لحاظ ائرودینامیک بررسی کند. این امر در «تونل بادی» دانشگاه به راحتی اتفاق میافتد؛ بدون اینکه آن شرکت یا شخص نیاز به سرمایهگذاری در ایجاد تونل بادی داشته باشد. یا مثلا شرکتها میتوانند از امکانات نرمافزاری دانشگاهها به قیمت خیلی کمی استفاده کنند، بدون اینکه نیاز به خرید لیسانس آن نرمافزارها باشد.
چند مورد وجود دارد که براساس آنها صنعت و دانشگاه میتوانند با هم همکاری داشته باشند؛ همینطور که در کشورهای پیشرفته صنعتی مانند آلمان مرسوم است:
- در مواردی که صنعت و دانشگاه هر ۲ در مورد یک موضوع استراتژیک علاقه داشته باشند و نیاز به تحقیق دارند. در این مورد یا صنعت هزینه را به تنهای متقبل میشود یا هر دو هزینه را مشترکا میپردازند و یا از ترغیب دولتی تامین میشود.
- در مواردی که صنعت از دانشگاه درخواست تحقیقات سفارشی میخواهد. مثلا شرکت خودروسازی نیاز به تولید قطعهای دارد و پولی را در اختیار دانشگاه قرار میدهد تا تحقیقات لازم را برای تولید آن قطعه انجام دهد. در این مورد صنعت به تنهایی هزینه تحقیقات را پرداخت میکند.
- مورد بعدی پایاننامههای علمی است که من در ایران نمونه آن را ندیدم. تمام پایاننامههایی که در دانشگاه مانهایم آلمان تعریف میشود، صنعت تعریف میکند و من به عنوان پروفسور فقط از نظر علمی پروژه را هدایت میکنم. در تمام این پایاننامهها، مشکلی از صنعت حل میشود و یک فناوری یا دانش جدید ارائه میشود. صنعت در این مورد صددرصد سود میبرد.
- انجام آزمون و تحلیل و ارائه نظرات در مورد مسائل خاص و پیچیده
- آموزش علمی که در سالهای اخیر نمونههایی از آن را در ایران دیدهام. آموزشهایی در قالب سمینار برگزار میشود که در آن صنعتگران با کلی سوالات مربوط به صنعت در کارگاهها یا سمینارهای چند روزه شرکت میکنند و جواب سوالات خود را از دانشگاهیان میگیرند.
نقش دولت در ارتباط بین دانشگاه و صنعت
دولت نقش بسزایی در زنده نگه داشتن صنعت دارد. امروزه در جهان دولتها بیشتر تمرکز و سرمایهگذاری خود را روی سه موضوع اصلی خودروهای برقی، پیل سوختی و انرژی گذاشتهاند. در نتیجه دولت و صنعت ما -هم از بالادست به پایین دست و هم برعکس- نیز باید روی این مسائل برنامهریزی و سرمایهگذاری کنند تا حرفی برای گفتن داشته باشد و در این مسیر محصول یا فرآیند یا خدمات ارائه دهند و حتی ابزارها را در این زمینه پیشبینی کنیم.
دولت آلمان در ۲۰۲۲ حدود ۱۱۳ میلیارد یورو در زمینه تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کرد. این مبلغ ۳/۱۳ درصد تولید ناخالص داخلی آلمان است. با این سرمایهگذاری حدود ۷۵۴ هزار نفر در بخشهای صنعتی و دانشگاهی مشغول به کار شدند. اگر بخواهم این مبلغ را با ایران مقایسه کنم، باید بگویم که تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۲۲ حدود ۳۴۶ میلیارد دلار بوده است. یعنی آلمان به اندازه یک سوم تولید ناخالص داخلی ایران صرف تحقیق و توسعه کرده است.
دولت آلمان میداند که در عوض اختصاص این بودجه کلان، چه سودی عایدش میشود و هر سال هم این بودجه را افزایش میدهد. به طوری که امسال ۵/۶ درصد به این بودجه اضافه کرده است.
مثال بارز دیگر کشور چین است که امروزه به رقیب اصلی در بازار جهانی تبدیل شده است. چین هم متوجه شده که با سرمایهگذاری روی تحقیق و توسعه میتواند پیشرفت عظیمی داشته باشد که نتیجه آن را هم داریم به عینه میبینیم. در کنفرانسهای علمی و نشستهای صنعتی بهخصوص در آلمان شاهدیم که بیش از نیمی از مباحث مربوط به پیشرفت چین و چگونگی رقابت و در حقیقت شکست چین تمرکز دارد. در این راستا هم بسیار زیاد به مبحث همکاری صنعت و دانشگاه پرداخته میشود؛ مثلا در زمینه انرژی و سلولهای خورشیدی.
دولت ایران به عنوان رابط بین دانشگاه و صنعت میتواند با تعریف پروژههای ملی و اختصاص بودجه نقش بسزایی در این مسیر ایفا خواهد کرد. به غیر از این دولت با اعمال معافیتهای مالیاتی میتواند این ارتباط را شکل بدهد. به طور مثال، در آلمان به ازای هر دانشجویی که از دانشگاه برای آموزش و یا کارآموزی وارد صنعت میشود، یا هزینههای کل این آموزش را دولت متقبل میکند یا معافیت مالیاتی اعمال میکند تا این چرخه بتواند بچرخد.
*پروفسور دانشگاه مانهایم آلمان و محقق ارشد سابق بخش تحقیق و توسعه شرکت بوش
انتهای پیام/
نظر شما