به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ محمد اقبال چودهری، متولد سپتامبر 1959 (62 ساله) در شهر کراچی، بزرگترین شهر پاکستان، و دانشمند حوزه شیمی آلی است. تحقیقاتی که در زمینههای مختلف شیمی محصولات طبیعی انجام داده، در جهان بسیار شناخته شده است. او بیش از ۸۰۰ مقاله علمی دارد و در سال ۲۰۱۵ دومین دانشمند فعال و خلاق در پاکستان لقب گرفت.
چودهری دوره کارشناسی و کارشناسی ارشدش را در دانشگاه کراچی در رشته شیمی آلی گذراند و سپس مدرک دکتریاش را در همین رشته از مرکز بینالمللی علوم شیمی و زیستشناسی یا موسسه تحقیقاتی شیمی حسین ابراهیم جمال واقع در دانشگاه کراچی دریافت کرد. تز دکتریاش در مورد جداسازی و ساختار برخی گیاهان دارویی پاکستان بود. چودهری برای گذراندن دوره فوق دکتری به آمریکا سفر کرد و در دانشگاه کرنل تحقیقات خود را آغاز کرد.
پروفسور چودهری استاد موسسه تحقیقات شیمی دانشگاه کراچی، مدیر مرکز بینالمللی علوم شیمی و بیولوژیکی پاکستان (پژوهشگاه شیمی و مرکز تحقیقات پزشکی مولکولی و داروی دکتر پنجوانی) و مدیر اجرایی COMSTECH، کمیته دائمی همکاریهای علمی و فناوری، است. او یکی از برجستهترین دانشمندان پاکستان است که به دلیل مشارکتهای اصلیاش در زمینههای محصولات طبیعی و شیمی بیوارگانیک شناخته شده است. او تالیف و ویرایش 90 عنوان کتاب را در پرونده علمی خود دارد که بیشتر آنها در آمریکا و اروپا منتشر شداند. او همچنین نویسنده حدود هزار و ۲۰۰ مقاله تحقیقاتی در مجلات علمی بینالمللی برتر غرب است و 62 اختراع در ایالات متحده ثبت کرده است.
ضریب تاثیر مقالات چودهری بیش از ۲ هزار و ۴۰۰ است. این بیشترین تعداد انتشارات با کیفیت از هر دانشمندی در پاکستان است. او با بیش از 32 هزار و 300 استناد در زمره پراستنادترین دانشمندان پاکستان در پنج سال گذشته بوده است. او به عنوان استاد مدعو در بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان، از جمله دانشگاه کرنل (نیویورک)، دانشگاه پردو (ایندیانا)، دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا (پنسیلوانیا) و موسسه اقیانوسشناسی اسکریپس (سن دیگو، کالیفرنیا) تدریس کرده است.
جوایز مختلفی در عرصه شیمی به وی اعطا شده که از جمله معتبرترین آنها میتوان به جایزه شیمی عبدالسلام (برنده نوبل شیمی) و جایزه آکادمی علوم (TWAS) و همچنین جایزه مصطفی(ص) اشاره کرد. او به طرز ماهرانهای از درک عمیق خود از اصول شیمیایی و فرایندهای بیولوژیکی در کشف تعداد زیادی مولکول جذاب با کاربردهای درمانی بالقوه استفاده کرده است. به طور خاص، گروه تحقیقاتی او مهارکنندههای جدیدی از آنزیمهای مهم بالینی را کشف و مطالعه کرده است که میتوانند برای توقف فرآیندهای بیماری در اختلالات مربوط به آنزیم مورد استفاده قرار گیرند. قابل توجهترین مشارکت چوهری در زمینه وسیع شیمی بیوارگانیک است که در آن از تنوع ساختاری ترکیبات طبیعی و مصنوعی همراه با اهداف بیولوژیکی برای کشف مولکولهای سرب با قابلیت توسعه به عنوان عوامل دارویی موثر استفاده کرد. این کارهای علمی باعث انتخاب وی به عنوان برگزیده مقیم کشورهای اسلامی جایزه مصطفی(ص) شده است.
در ادامه مصاحبه ما را با این محقق سرشناس پاکستانی میخوانید:
قدری از خودتان برایمان بگویید. فضای بزرگ شدنتان در کشور و خانوادهتان چطور بود؟
من در شهر کراچی و در خانوادهای هفت نفره به دنیا آمدم. چهار خواهر و برادر کوچکتر از خودم دارم. پدرم تاجر و مادرم زن خانهدار پرمشغلهای بود که با پنج بچه قد و نیمقد سر و کله میزد. با این وجود، پدر و مادرم ارزش زیادی برای مطالعه و یادگیری قائل بودند و محیط خانه را مملو از کتاب کرده بودند تا همه بچهها به مطالعه تشویق شوند. تا جایی که یادم میآید پدرم همیشه در حال کتاب خواندن بود و مادرم هم به مسائل دین و مذهب اهمیت میداد و همزمان روی تحصیلات تاکید بسیاری داشت.
به نظر میرسد که شما نسبت به سایر اعضا شروع بسیار خوبی در خانواده داشتید که به اعتقاد من این برای شما یک مزیت محسوب میشود. امکانش هست از چالشها و مشکلاتی که در این دوره مواجه شدید و علیالخصوص مشکلاتی که الان در حوزه آکادمیک و دانشگاهی مواجه هستید، برایمان بگویید.
زمانی که در یک کشور در حال توسعه به دنیا میآیی، در همه مراحل زندگیات با چالش مواجهی. در زمان ما، مدارس اغلب به دلیل وجود رادیکالها و تندروها تعطیل میشد. ما سالها با هند در جنگ بودیم و ماهها نمیتوانستیم به مدرسه برویم. به غیر از این، با مسائلی همچون فقدان سرمایه برای مدارس و دسترسی به بودجه مناسب برای احداث مدارس و لوازم ضروری دست و پنجه نرم میکردیم.
کمبود امکانات و بودجههای تحصیلی باعث شده بود که دانشآموزان به امکانات مناسبی دسترسی نداشته باشند، اما من آدم خوششانسی بودم و نسبت به بچههای همسن و سال خودم در وضعیت بهتری به سر میبردم. با این حال، مشکل اساسی زندگیام تفاوت سنی زیاد من و پدرم بود. زمانی که من به دنیا آمدم، پدرم ۵۰ ساله و اغلب بیمار بود. به همین دلیل این ترس همواره همراه من بود که پدرم را خیلی زود از دست میدهم و با این ترس بزرگ شدم. از آنجا که بزرگترین فرزند خانواده بودم، خیلی زودتر از موعد زیر بار مسئولیتهای زندگی رفتم و شروع به مراقبت از خواهرها و برادرهای کوچکترم کردم. البته تصوراتم کاملا اشتباه بود و پدرم عمر طولانیای داشت و در ۸۹ سالگی فوت شد و تا آخر عمر مشکل جسمی خاصی برایش پیش نیامد. با این حال، اینها چالشهای طبیعی هستند که هر کسی میتواند با آن روبهرو شود و هیچ کدامشان نمیتواند مانع درس خواندن باشد. همیشه سعی کردم و جنگیدم تا پرکار و تلاشگر باشم تا بتوانم با چالشها مقابله کنم.
شما اکنون نه در تنها کشور خودتان بلکه در خاورمیانه و کشورهای اسلامی در جایگاه بالای دانشگاهی و آکادمیک ایستادهاید. آیا میتوانید از مسیری که گذراندید برایمان بگویید که چطور به این جایگاه رسیدید و در حقیقت انگیزه و نیروی محرکه شما برای حرکت کردن و رسیدن به این موقعیت چه بوده؟
من از اول بچه خیلی جدیای بودم و در فضایی هم رشد کردم که یاد گرفتم مطالعه کنم و مسیر زندگیام را تعیین کنم. کتابهای بسیاری از جمله تاریخ اسلام را مطالعه کردم و با علمای قرن هفدهم تا یازدهم آشنا شدم و در این مطالعهها اهمیت بالای تحقیق، علوم و فناوری را درک کردم. کنجکاوی ذاتیام به این موضوع دامن زد و باعث شد که در مسیر تحقیق بیفتم.
در کل، دانشآموز سختی برای معلمهایم بودم، چون سوالات بسیاری از آنها میپرسیدم و هیچ وقت با یک جواب ساده قانع نمیشدم. همیشه در مورد چرایی و چگونگی همه چیز سوال میکردم و کمتر معلمی بود که به همه کنجکاویهای من در مورد زندگی، طبیعت و انسانها پاسخ بدهد. با این حال فکر میکنم که نیروی محرکه من در مسیر یادگیری پدر مادرم بود (پدر پدرم سالها پیش فوت شده بود). از کودکی بسیار کنجکاو بودم و از ۱۰ سالگی به این مسائل فکر میکردم که چرا انسانها پیر و بیمار میشوند؟ از نظر شیمیایی چه اتفاقی در بدن آنها رخ میدهد؟ آیا میتوانیم پیری را معکوس و افراد پیر را دوباره جوان کنیم؟ و به جواب این سوالها مدتها فکر میکردم.
شاید برایتان بامزه باشد بدانید که من اولین کتابم را در 15 سالگی نوشتم؛ البته نمیشود اسمش را کتاب گذاشت و فقط حاصل تلاش مذبوحانه یک کودک کنجکاو بود. در این کتاب کشوری را به تصویر کشیدم که شهروندان آن فرصت تحصیل و آموزش داشتند، عدالت اقتصادی حاکم بود و فقری وجود نداشت. و شرح دادم که در این شرایط به چه رهبرانی نیاز داریم و چگونه میتوانیم از سیره پیامبران درس بگیریم. زمانی که کتابم تمام شد آن را پیش یکی از علمای دین بردم. او در حال خواندن کتاب فقط میخندید و این موضوع واقعا من را دلسرد کرد.
با این حال، من واقعا مشتاق یادگیری بودم و هرچه گذشت و بیشتر کار کردم، علاقهام به شیمی بیشتر میشد. در دوران مدرسه یاد گرفتم که علم شیمی درک درستی از دنیای پیرامونمان میدهد؛ اینکه چرا از نظر رنگ چشم، احساسات و شرایط جسمانی، بیماریها، سطح شادی، اضطراب و افسردگی با دیگران متفاوتیم و متوجه شدم که اختلالهای مربوط به حافظه همگی به شیمی مربوط میشود و این امر، کنجکاوی مرا برای یادگرفتن شیمی برانگیخت و تصمیم گرفتم گرایش شیمی دارویی را ادامه دهم. چراکه حس کردم وجه منحصر به فردی دارد. لذا از مدرسه به کالج و سپس در دانشگاه و خارج از آن تنها یک مسیر را سپری کردم و آن شیمی بود و برای سالها در دانشگاه پنسیلوانیا و کالیفرنیا در سندیگو بودم و در تمام آنها روی شیمی زندگی و البته به طور جدی روی تاثیر شیمی بر زندگی انسان همچون بیماریها کار کردم. این مختصری از زندگی من بود.
لطفا در مورد کاری که در حال حاضر انجام میدهید، به ویژه بعد از برنده شدن جایزه مصطفی، توضیح دهید.
این جایزه بسیار مهم است، چراکه نام پیامبر اسلام بر آن است و همزمان یکی از مهمترین اعتبارات ملی و افقی برای خوشبختی و سعادت عموم مردم خصوصا برای ایران است و بسیاری از بنیادهای دانش و فناوری در هنگام برگزیدن و انتخاب بنده برای این مقام در آنجا حضور داشتند.
در مورد کارهای تحقیقاتیام باید بگویم که تمرکز من بر یافتن روشی برای درمان بیماریهاست و در آینده نیز به همین کار ادامه خواهم داد و با کمک افراد دیگر، روی بیماریهای عصبی مانند صرع و زوال عقل و آلزایمر مطالعه میکنم و از سوی دیگر در حال بررسی محصولات طبیعی مختلف و مواد شیمیایی مختلف هستم که دریابم چطور میتوان با کمک آنها علائم این بیماریها را تعدیل و کاهش دهند.
چطور با جایزه مصطفی آشنا شدید و مسیری که طی کردید تا جایزه مصطفی را دریافت کنید چه بود؟ و چرا شما را به عنوان برگزیده اول این جایزه انتخاب کردند؟
به دلیل ارتباطات و همکاریهای بلند مدتی که با ایران و محققان ایرانی دارم، درست از همان زمان شکلگیری بنیاد جایزه مصطفی با آن آشنا شدم. کاملا از فضای مستعد علم و فناوری ایران باخبرم. طی ۳۰ سال گذشته سفرهای متعددی به ایران داشتهام و دانشجویان ایرانی زیادی دارم که از تیم تحقیقاتی من فارغالتحصیل و برنده جایزه بینالمللی خوارزمی شدهاند. این عوامل باعث شد که در کارهای توسعه بنیاد علوم و فناوری مصطفی درگیر شوم. مفهوم توسعه جایزه مصطفی نیز برای من الهامبخش بود. بنابراین از همان ابتدا نامزد چهار دوره این جایزه شدم (همهاش به جز یکی)، اما صادقانه نمیدانم که در این دوره چه کسی مرا کاندید کرد. بعدا متوجه شدم که بنیاد در فرآیند انتخاب برنده نمیخواهد هویت محققان مشخص شود و تنها نمایندگانی برای بررسی رزومه علمی محققان اعزام میشوند تا کارهای پژوهشی آنها را بررسی کنند و ببینند دانشمندان از قواعد و چهارچوبها پیروی کردهاند یا خیر. مطمئنم که این جایزه با در نظر گرفتن میزان کارهای علمیام در نظر گرفته شده است و من از این بابت به شدت خوشحالم.
شما به عنوان یک محقق، جهان علم و فناوری را در آینده نزدیک و یا دور چطور میبیند؟ به نظرتان چه چیزی باعث تغییر زندگی مردم در حوزه دانش و فناوری خواهد شد؟
من به شدت به اهمیت علوم و فناوری اعتقاد دارم. همانطور که میبینید، تفاوت بین جهان توسعه یافته و جهان در حال توسعه در دانش است. و دانش در کشورهای در حال توسعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. مهمترین اتفاقی که در آینده رخ خواهد داد این است که علوم جدید ادغام خواهند شد، دانش توسعه خواهد یافت و سه برابر دانش کنونی خواهد شد، عمر انسانها طولانیتر خواهد شد و علم و فناوری مبتنی بر توسعه دانش اقتصاد بنیان و سرمایهگذاری بر جوانان خواهد بود –که این مساله مهمترین جنبه علوم است. زیرا همانطور که میدانید بیش از 1/8 میلیارد نفر از جمعیت جهان –یک چهارم – کمتر از ۲۵ سال دارند و ما آرزو داریم که آینده کشور و جهانمان را این گروه تغییر دهند و به همین دلیل نیاز به سرمایهگذاری روی تربیت، آموزش و توسعه مهارتهای فردی این قشر از جامعه داریم.
به نظر من اگر تنها یک اولویت برای رهبران دنیا برای ساختن فردا و آینده وجود داشته باشد، آن اولویت سرمایهگذاری بر آموزش، توسعه دانش و فناوری و سرمایهگذاری روی توسعه مهارت و خلاقیت افراد جوان است و این امر یک روز اتفاق میافتد. امروزه توسعه به معنای سرمایهگذاری متمرکز یا مجهز کردن مراکز و یا راهاندازی کارخانههای وسیع نیست، بلکه امروز مغزی که میان دو گوشمان قرار دارد، بزرگترین مرکز علم و دانش به شمار میرود و ادغام علوم جدید بر مبنای روشنفکری بر سرمایهگذاری ارجحیت دارد.
جوانانی که حتی در خانههایشان نشستهاند، میتوانند کارهای شگفتانگیزی انجام دهند. این افراد بر فناوریهایی مثل هوش مصنوعی و بلاکچین، شبیهسازی، واقعیت افزوده، واقعیت مجازی و دستگاههای جدید انرژی متمرکزند که همگی مبتنی بر ذهن هستند. ما باید بر تقویت خلاقیت به ویژه در جوانان اتکا کنیم و این تنها در صورتی اتفاق میافتد که آنها را برای آینده آماده کنیم. نسل جوان نیاز به آمادگی برای چالشهای آینده دارد؛ نه برای چالشهای امروزی.
همانطور که گفتید که شما با ایران و فرهنگ آن آشنا هستید و با محققان زیادی در ایران همکاری میکنید. دریافت شما از فضای علم و فناوری ایران چیست و به نظرتان ایران در چه رشتههایی خیلی خوب عمل کرده و برتر است و در کدام رشتهها ضعف دارد؟
اگر به تاریخ ایران نگاه کنید، این کشور همیشه در زمینه علوم خوش درخشیده است. مورخان میگویند ایران ملتی است دانش دوست و بسیاری از اندیشمندان مسلمان اصالتا ایرانی بودند، لذا ایران همیشه از قرنهای گذشته تاکنون در جایگاه پیشرفتهای از علم و فناوری قرار داشته و امروز شاهد پیشرفت و تولید علم در حوزه نانوفناوری، زیستفناوری و علومی هستیم که برای بقا نیاز است. در نتیجه تحریمها نه تنها مانعی برای محققان ایرانی ایجاد نکرده، بلکه زمینهای را برای آنها فراهم کرده تا با قوه خلاقیتشان، مردم کشور را از بند تحریم رها کنند.
من شدیدا حامی جایزه مصطفی هستم و فکر میکنم فارغ از تفاوتهای منطقهای و سیاسی باید همه محققان از کشورهای مختلف در این جایزه شرکت کنند، چراکه دانش و فناوری هیچ مرز و مذهبی را نمیشناسد و این جایزه نه تنها بر ایران، بلکه بر سایر کشورهای جهان نیز تاثیرگذار خواهد بود، زیرا محققان ایرانی از این طریق میتوانند به سایر کشورهای در حال توسعه کمک کنند. همینجاست که به ادغام علوم جهانی اعتقاد دارم و مطمئنم که این رویکرد برای همه بشریت سودمند خواهد بود و در این مسیر، ایران منبع مهم دانش به شمار میرود و میتواند نقش مهمی برای کشورهای زیادی ایفا کند.
جهان به سمت مهارتآموزی پیش میرود نه مدرکمحوری. برای مثال گوگل مهارت را اولویت مهمتری میداند تا مدرک. بنابراین شما فکر میکنید که این روند در آینده چطور بر دنیا اثر میگذارد و خود شما کدام را ترجیح میدهید؟ رویکرد مهارت محور یا رویکرد مدرک محور؟
هر دوی این رویکردها مهم هستند. ما نیاز داریم که بین این دو تعادلی به وجود بیاوریم. باید بدانیم که بدون توسعه دانش و مبناهای علمی و توسعه تحقیقات، اساسا نمیتوانیم فناوری را توسعه دهیم. به طور مثال، همین شبکههای اجتماعی مانند اسکایپ که از طریق آن با هم صحبت میکنیم، به واسطه علم و دانش بنا شده است. در واقع پیوستگی میان دانش و فناوری باعث شده که این ابزارها توسعه پیدا کنند. مثلا زمانی که ساختار مارپیچ DNA کشف شد، هیچ وقت گمان نمیکردیم که به مهندسی ژنتیک و مسائل مربوط به درمان ژنتیکی و یا بازآفرینی ژنتیکی دست یابیم. بنابراین به ادغام علوم پایه و حضور جوانان نیاز داریم تا بتوانیم به فناوری درستی در این زمینهها دست یابیم. همچنین باید افراد برای کشف و دستیابی به دانش تا سطوح بالا تحصیل و تحقیق کنند تا بتوانند ساختارهای بنیادین طبیعت را کشف کنند و بیماریها را تشخیص دهند، زیرا توسعه علم در آینده در قبال درک این ساختارها و همچنین دستیابی به فناوری واقعی نسل پنجم است – که البته خود این مورد نیازمند توسعه فیزیک، ریاضی و علوم پایه است. لذا این تکنولوژیها هیچ وقت با هم ادغام نمیشوند مگر اینکه با ساختارهای بنیادین علوم پایه یکی شوند. به نوعی به یک نیروی قدرتمند از فناوری دانشبنیان نیاز داریم که در عین حال نیازمند مهارت نیز هست.
مهارت در نوبه خود بسیار مهم و غیر قابل انکار است، چراکه باعث میشود افراد خلاقتر شوند و بنابراین باید تعادلی بین بنیانهای آموزشمحور و مدرک محور و همچنین مهارت ایجاد کنیم. ولی از آنجا که جمعیت ما بسیار زیاد است، لازم نیست که همه افراد محقق و دانشمند شوند. بلکه باید جمعیت دانشمندمان با افراد ماهر و فنی همراه شوند و مهارتهایی بر پایه فناوری را بازآفرینی کنند.
عدهای منتقد روشهای پژوهش تجربی هستند. در واقع گاهی تحقیقات تئوریک و نظری در تقابل با تحقیقات تجربی قرار میگیرند. در حقیقت کدام یک مهمترند؟ آیا آنها در مقابل هم هستند و آیا اعتقاد دارید که بدون تحقیقات و کارهای تجربی همچنان بزرگترین دستاوردهای علمی و پیشرفتهای شگفتانگیز امکانپذیر هستند یا خیر؟
صادقانه بخواهم بگویم؛ هیچ اولویتی بین تحقیقات تجربی و تئوری نمیبینم و میتوانم بگویم که 100 سال پیش مردم با رویکرد ریاضی بسیاری از همین مباحثی را کشف کردند که ما هماکنون از آنها استفاده میکنیم.
تحقیقات نظری بسیار مرتبط با تحقیقات تجربی است و در حقیقت تحقیقات تجربی برای اثبات تحقیقات نظری استفاده میشود؛ لذا هر دوی اینها با هم بسیار مرتبط هستند؛ همچون فلسفه و دانش. بنیانهای فلسفی بر دانش متکی هستند و سبب میشوند افراد بیندیشند، سوال بپرسند و تلاش کنند که پاسخ آن را بیابند. تحقیقات تجربی سوالات بسیاری را پیش میآورد که همین سوالات بنیان علوم است. نمونه بارز آن واکسن کرونا است. زمانی که این ویروس کشف شد، گروههای تحقیقاتی بسیاری برای ساخت واکسن کارآمد شکل گرفت. فقط عدهای از آنها شگفتی آفریدند و در نهایت توانستند همه علوم از جمله ریاضیات، فیزیک را کنار هم بگذارند.
علم و فناوری هر روز در حال توسعه است و تاثیر آن بر زندگی ما بر کسی پنهان نیست. به نظر شما این توسعه چه تاثیری روی انسانهای جهان دارد؟
به نظر من، دانش باید برای همه سودمند باشد و در حقیقت دانش باید جامعهای عادلانه را ایجاد کند. امروزه شاهد ناعدالتیهای بسیاری در جهان هستیم که به دلیل دانش ایجاد شده، ولی علت آن خود دانش نیست. زیرا دانش اساسا خود به تنهایی بیارزش است. بالا بودن سطح دانش در برخی کشورها ذهنیتی استعماری ایجاد کرده است. به طور مثال، انتشار گازهای گلخانهای و در نهایت گرم شدن کره زمین، بیشتر از سوی کشورهای توسعهیافته و متاثر از انقلاب صنعتی و توسعه علم و فناوری انجام میگیرد و این در حالی است که افرادی متاثر از این آلودگی و خطر هستند که کمترین نقش و تاثیر را در این فرآیند دارند.
معتقدم که علم امروز مسئولیت بیشتری را برای ارزشهای انسانی به دوش ما میگذارد. دانش به تنهایی خود مهم نیست و باید با ارزشهای اخلاقی و نیازهای جامعه سازگار باشد. همانطور که پیامبرمان فرمود خدا علم را برای فایدهاش به ما داده است. بنابراین علم و دانش باید برای همه سودمند باشد، در حالی که میبینیم امروز دانش به عنوان ابزاری برای استعمار استفاده میشود. پس هدف غایی دانش باید این باشد که برای همه مفید باشد نه برای قشر خاصی.
آیا میتوان مشکل دنیای پرتبعیض امروز را با تکنولوژی حل کرد؟
اگر در طول تاریخ نگاه کنیم، میبینیم که مفهوم تاریخی «دانش» چه دانش یونانی یا علوم عربی یا ایرانی همگی برای عام مردم سودمند بوده است. و در قرن ۱۷ و ۱۸ که این علوم با هم ادغام شدند، استعمار و کنترل جهانی ایجاد شد که با مفاهیم توسعه جهانی دانش در همه ابعاد (ابزارآلات و معادن) از همه منابع استفاده کرد و نتیجه آن تولید علوم بیهوده بود.
به زعم من در تاریخ بشر، پس از انقلاب صنعتی بیشترین محصولات بیهوده و بیفایده تولید شد و فقط افراد ثروتمند -که آنها را توسعه داده بودند- از آن بهرهمند شدند. همینجاست که میبینیم برخی کشورها، سلاحهای اتمی را برای جهان توسعه یافته صلاح میدانند و سعی در کنترل آن در جهان دارند.
هیچ وقت نمیتوان دانشمندی را به دلیل کشف علمیاش علیه بشر سرزنش کرد، زیرا هدف غایی او چیزی نبوده که هماکنون به وجود آمده است. علم و فناوری مفاهیمی چون جنگ را نغییر داده است، به این شکل که فردی میتواند در اتاقش بنشیند و ۵ هزار نفر را به قتل برساند. پس باید دانش براساس ارزشها ساخته شود و یکی از این ارزشها عدالت است. ارزشی که هماکنون به عنوان عدالت تعریف میشود، غلط است زیرا میبینیم که مسیر صلح را در جهان از دست دادهایم و این ارزش غلط ما را به درگیری، فقر و نزاع سوق داده است.
دوست دارم یک سوال شخصی از شما بپرسم. امکانش هست از خانوادهتان برایمان بگویید؟ چند فرزند دارید؟ و چطور برایشان زندگیای ایجاد کردهاید که از مزیت علم و دانش بهرهمند شوند؟
خانواده بزرگی دارم که در کنار هم زندگی میکنیم. در واقع در خانهای بزرگ زندگی میکنیم که خواهران و برادرانم هم در آنجا هستند. به ارزشهایی همچون با هم بودن و زندگی کردن معتقدیم و از دوست داشتن همدیگر لذت میبریم.
چهار فرزند- دو دختر و دو پسر- دارم که همگی مسیر زندگیشان را پیدا کردهاند. یکی از آنها در بانک کار میکند و یکی هم در حوزه داروسازی. هیچ کدام از آنها محقق نیستند، ولی همه آنها تحصیلات عالی داشتهاند و نظم شخصی خودشان را دارند.
اصلا شبیه فرهنگ پیرامونمان نیستیم و همواره سعی کردهام همه امکانات را برای دخترانم فراهم و ممکن کنم. آنها هر جا بخواهند میتوانند برای ادامه تحصیل بروند، چراکه ما مسئولشان هستیم و آنها حق دارند که تحصیل کنند. کمااینکه تحصیلات دختران از تحصیلات پسران هم مهمتر است، زیرا آنها مسئول تربیت نسل بعد از خودشان هستند.
مطالعه یکی دیگر از چیزهایی است که به فرزندانم یاد دادهام. یک کتابخانه بزرگ در خانه درست کردم که پر از کتاب است و فضایی برای مطالعه که سرتاسر طبقات کتاب است و میتوانیم آزادانه کتاب بخوانیم. البته که هیچ چیز کامل نیست و با وجود منابع محدود، سعی داریم که فرزندانمان را شهروندانی مسئول و افراد خوبی برای جامعه بار بیاوریم. همین که آنها تفکر بدی ندارند و دست به کارهای پلید نمیزنند، از نظر من مثبت است.
سوالات من تمام شده، اما آیا نکتهای وجود دارد که بخواهید بگویید؟
تنها چیزی که میخواهم در موردش صحبت کنم، راجع به یک کافه علمی در تهران است که در آنجا در مورد مبحثی صحبت کردم. این کافه یک محیط اجتماعی عالی و ایدهای فوقالعاده برای گردهمایی جوانان بود تا با هم در ارتباط باشند و برای ارتقای علم و منطق فضای مناسبی برای گفتوگو ایجاد کنند. همانطور که میدانید در دورانی زندگی میکنیم که عصر تخریب و تفرقهافکنی است و به همین دلیل دیدن کارهایی که در آن افراد خودشان را عمیقا ارتقا میدهند، بسیار خوشحالکننده است. ما باید فضایی را برای ملت و جوانانمان ایجاد کنیم که در مورد همه چیز عمیق فکر کنند. این تنها امید من است!
نظر شما