اسماعیل آذر ادیب و شاعر کشورمان در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز در توصیف رابطه ابتهاج با موسیقی اظهار کرد: مرحوم ابتهاج سالها رئیس موسیقی رادیو بود و موسیقی گلها که در زمان ریاست او برگزار میشد شکوفایی فراوانی داشت و خوانندگان تراز اولی که در آن زمان اجرا میکردند همگی زیر نظر مرحوم ابتهاج بودند. او موسیقی را جایی فرا نگرفته بود ولی در وجود خودش این هنر را میشناخت و نسبت به دستگاههای ایرانی شناخت کامل داشت. او ترانهها را با آواز میخواند منتها هیچگاه این آواز را برای عموم مروم نخواند، ابتهاج با موسیقی انس داشت و این مسئله تا حدی بود که میتوانست درباره آن اظهارنظر کند البته ناگفته نماند زمانی که ریاست موسیقی رادیو را برعهده گرفت با اعتراضاتی هم روبرو شد ولی در هر صورت توانست سالها برجای خود پایدار بماند.
بیشتر بخوانید:
هوشنگ ابتهاج؛ از سایه تا ارغوان / قلب تپنده غزل خاموش شد
آذر با بیان اینکه غزلهای ابتهاج با طرحهای موسیقی همخوانی دارد، ادامه داد: اگر شعرهای ابتهاج به عنوان ترانه انتخاب شده و توسط خوانندگان شهیر اجرا میشود چند دلیل دارد: اول اینکه، شعرهای ابتهاج در اوزان کوتاه اجرا میشوند. دوم، خمیره شعرهای او به گونهای است که با هر وزنی قابل اجرا هستند و در آخر واژگان شعرهای ابتهاج پیچیده نیست و زبان نحوی آن بسیار ساده است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه شعرهای حافظ بدون اندازه بر هنر ابتهاج سلطه یافته و علت آن این است که از حافظ بهره گرفته و از آن به درستی تقلید کرده است، گفت: بزرگترین درونمایه غزلهای سایه سه موضوع است که غزلهای او را بر قله نشانده: نکته اول اینکه او شاعری است بسیار عاطفهمند و تمام شعرهای او مشحون است از عاطفه انسانی. دوم اینکه در شعرهای ابتهاج هیچ افراط و تفریطی وجود ندارد و به قول خودش در غزل ادا درنیاروده و شبیه کسی نیست بلکه شبیه خودش است. سوم اینکه شاعران پیش از خود را به خوبی مطالعه کرده و همین موضوع باعث شده تا تجربههای تازهای در شعر او رخ دهد و اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که در شعرهای ابتهاج فرهنگ، اسطوره، عاطفه و جامعه احساس میشود.
آذر تاکید کرد: ابتهاج در غزلهای خود دردهای جامعه را بروز میدهد و جامعه را به میان شعر میکشاند، همین امر باعث ماندگاری اشعار او شده است.
وی در پایان در پاسخ به این به سوال که آیا فعالیتهای سیاسی ابتهاج باعث شده که موافقان و مخالفان زیادی داشته باشد، گفت: انگلیسیها یک ضربالمثل دارند که میگوید کسی به سگ مرده لگد نمیزند؛ در حقیقت اگر شعری به درد نخورد کسی به آن توجه نمیکند اما وقتی شعری مورد توجه قرار گرفت مورد نقد نیز قرار میگیرد و این امری طبیعی است، همه نباید یک جریان را دوست داشته باشند ولی مهم این است که آن دوست داشتن و دوست نداشتنها پیرو قواعد و قوانینی باشد.
انتهای پیام/
نظر شما