به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۴ آبان غزل شماره ۷۶ میپردازیم:
بیشتر بخوانید:
فال حافظ / سحرگاهان که مخمور شبانه
جز آستان توام در جهان پناهی نیست / سرِ مرا بجز این در حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم / که تیغ ما بجز از ناله ای و آهی نیست
چرا ز کوی خرابات روی برتابم / کزین بِه ام به جهان هیچ رسم و راهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خرمنِ عُمر / بگو بسوز که بر من به برگِ کاهی نیست
غُلامِ نرگسِ جماشِ آن سهی سروم / که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن / که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست
عنان کشیده رُو ای پادشاهِ کشورِ حُسن / که نیست بر سرِ راهی که دادخواهی نیست
چنین که از همه سو دامِ راه می بینم / به از حمایتِ زلفش مرا پناهی نیست
خزینۀ دلِ حافظ به زلف و خال مده / که کارهای چنین حدّ هر سیاهی نیست
شرح و تفسیر غزل شماره ۷۶ دیوان خواجه حافظ شیرازی
شرح و تفسیر بیت یکم
جز آستان توام در جهان پناهی نیست / سرِ مرا بجز این در حواله گاهی نیست
در این دنیا غیر از آستان تو، من پناهگاهی ندارم و برای سَرِ من به جز این در ، حواله گاهی نیست یعنی مرجع و مأوا نیست .
شرح و تفسیر بیت دوم
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم / که تیغ ما بجز از ناله ای و آهی نیست
دشمن وقتی برای جنگ با ما شمشیر بکشد ، ما سپر می اندازیم یعنی ترکِ جنگ می کنیم و منقاد می شویم و عداوت نمی کنیم زیرا ما تیغی به جز آه و ناله نداریم . خلاصه ما از ضعفاییم و آلتِ حرب مان آه و ناله است. [ سپر بیندازیم = مراد ترک جنگ است ]
شرح و تفسیر بیت سوم
چرا ز کوی خرابات روی برتابم / کزین بِه ام به جهان هیچ رسم و راهی نیست
برای چه از کوی میخانه روی برتابم ؟ یعنی از آن روی برنمی گردانم . زیرا در دنیا از این بهتر برایم روی و راهی نیست . یعنی برای من راهی بهتر و تازه تر از راهِ میخانه نیست .
شرح و تفسیر بیت چهارم
زمانه گر بزند آتشم به خرمنِ عُمر / بگو بسوز که بر من به برگِ کاهی نیست
زمانه اگر به خرمنِ عُمرم آتش بزند و بسوزاند. به زمانه بگو بسوزان خرمن عُمرِ مرا و یا به خرمنِ عُمرم بگو بسوز که در نزدِ من خرمنِ عُمرم به اندازۀ پرِ کاهی ارزش ندارد . یعنی هیچ اعتبار ندارد . مراد از آتش زدن به عُمر، هلاک نمودن است.
شرح و تفسیر بیت پنجم
غُلامِ نرگسِ جماشِ آن سهی سروم / که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
غلامِ چشمان طنّازِ آن سهی قدم ، یعنی جانانی که دارای قد و بالای موزون و متناسب است و از شرابِ غرور به کسی التفاتی ندارد و نظر نمی کند . یعنی غرورِ حُسن نانع توجه کردن او است به کسی. [ جماش = طنّاز و با گوشۀ چشم نگریست ]
شرح و تفسیر بیت ششم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن / که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست
فقط در پی آزار مباش و باقی هر چه خواهی بکن . زیرا در شریعت مت غیر از این گناهی نیست یعنی گناهی بزرگتر از این نیست . غرض نفی عظمت است نه نفی ذاتِ گناه و مراد از عبارت « هرچه خواهی کن » امر و اجازه نیست . بلکه منظور اینست که نسبت به این گناه ، سایر گناهان گویا که گناه نیست . خلاصه امر بر اجتناب از دل آزاری است .
شرح و تفسیر بیت هفتم
عنان کشیده رُو ای پادشاهِ کشورِ حُسن / که نیست بر سرِ راهی که دادخواهی نیست
ای پادشاهِ سرزمین زیبایی، عنان کشیده رُو یعنی در حالی که افسارِ اسب را تنگ می کشی حرکت کن . زیرا سرِ راهی نیست که در آن متظلمی نباشد و دادخواهی نکند . حاصل کلام اینکه : آهسته رُو زیرا شاکی زیاد است، آهسته رُو تا به شکایت همه گوش کنی و ترتیبِ اثر دهی . [ دادخواه = کسی که خواهان عدل است ، متظلم و کسی که شکایت می کند ]
شرح و تفسیر بیت هشتم
چنین که از همه سو دامِ راه می بینم / به از حمایتِ زلفش مرا پناهی نیست
اینطور که می بینم از هر طرف دامی بر سرِ راهم قرار گرفته . یعنی قیود دنیا از هر جانب مرا احاطه کرده است و غیر از حمایت زلفِ آن جانان پناهگاهی ندارم . یعنی تنها زلفِ او است که مرا از قیودِ دنیا خلاص می کند . خلاصه تا به دامِ زلفِ او گرفتار نشوم از دام های دیگر مصون نمی مانم . [ سو = جانب / حمایت = حفظ و صیانت ]
شرح و تفسیر بیت نهم
خزینۀ دلِ حافظ به زلف و خال مده / که کارهای چنین حدّ هر سیاهی نیست
خطاب به جانان می فرماید: خزینۀ دلِ حافظ را به زلف و خالت مده . یعنی تو که دلِ حافظ را گرفته ای پس پیشِ خودت بماند و به این سیاهان مسپار ، زیرا این قبیل کارها یعنی رعایت و صیانت دل، کارِ هر سیاه نیست. خلاصه دلِ حافظ یک دلِ عزیز است و آن را به کسی مده که قدرش را نداند . فقط خودت حفظ اش کن .
نظر شما