به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، مهمترین خبر تقریبا اکثر رسانههای جهان در این روزها حمله روسیه به اوکراین است. هدف حملهای که در روز پنج شنبه مورخ 5 اسفند و پس از چند هفته انتظار به فرمان پوتین آغاز شد، «دفع تهدیدات اوکراین و ناتو علیه روسیه» اعلام شد. ولادیمیر پوتین –رئیس جمهور روسیه- در سخنرانی که در تاریخ مذکور در همین ارتباط انجام داد، اظهار کرد که قصد اشغال خاک اوکراین را ندارد و از اوکراینیها درخواست کرد تا در برابر ورود نیروهای روسیه به شرق این کشور مقاومت نکنند. چند روز قبل از این حمله نیز پوتین در فرمانی استقلال دو جمهوری خودخوانده اوکراین -یعنی لوهانسک و دونتسک- را به رسمیت شناخته و از ارتش روسیه خواست برای حمایت از آنها وارد دو منطقه شوند.
علیرغم انتظار دولت اوکراین، دولتهای غربی هیچ اقدام عملی در حمایت از اوکراین انجام نداده و به محکوم کردن و اعمال تحریمهای محدود بسنده کردند. این در حالی بود که با توجه به نفوذ غرب به ویژه ایالات متحده در دولت اوکراین و نزدیکی به حکمرانان فعلی این کشور، انتظار میرفت حمایت گستردهتری انجام شود. هرچند که پوتین در هنگام اعلام فرمان آغاز عملیات ویژه در اوکراین گفته بود که به هرگونه مداخله نظامی از سوی کشورهای دیگر در حمایت از اوکراین «به سرعت واکنش خواهد داد».
اما آنچه که در خصوص حمله روسیه به اوکراین اهمیت دارد، توجه به ریشه این اختلاف است. دولت جدیدی که در پی تحولات سال 2014 و به تعبیری پس از انقلاب مخملی در اوکراین روی کار آمد، موجب کاهش نفوذ تاریخی روسیه و بالتبع نگرانی این کشور شد. این در حالی بود، که بسیاری از مردم اوکراین ریشه روسی دارند و پیشینه این کشور که جزئی از اتحادیه جماهیر شوروی بود، برای دولتمردان روسیه غیرقابل گذشت بود. از طرف دیگر، پیشروی ناتو به سمت روسیه و عضویت کشورهایی که در گذشته به نوعی تحت نفوذ روسیه بودند، نگرانی دولتمردان روسیه را افزایش داد. پس از روی کار آمدن «ولودیمیر زلنسکی» -رئیس جمهور کنونی اوکراین- و تلاشهای مضاعف وی برای عضویت در ناتو، نگرانیهای روسیه در این خصوص افزایش یافت و بارها به طرق مختلف منعکس شد.
شاید بتوان الحاق «شبه جزیره کریمه» به خاک روسیه را اولین اقدام عملی این کشور و هشدار به اوکراین در نظر گرفت. به نظر میرسد که حمله روسیه به اوکراین دورخیزی جدی برای قطع نفوذ غرب در این کشور و خاتمه دادن به تلاش دولتمردان اوکراینی برای عضویت در ناتو باشد. البته از این واقعیت هم نمیتوان صرف نظر کرد که شاید اگر ایالات متحده و کشورهای اروپایی حمایت جدیتری از نظام فعلی اوکراین انجام میدادند، احتمالا پوتین دست به حملهای با این وسعت نمیزد. بر این اساس، احتمالا بتوان گفت در چند هفتهای که ارتش روسیه در مرزهای اوکراین مستقر شده بود و پس از آن به رسمیت شناختن استقلال دو منطقه لوهانسک و دونتسک که هیچ واکنش جدی از سوی غربیها به وجود نیاورد، پوتین را به این نتیجه رساند که میتواند یک بار برای همیشه به این قائله خاتمه داده و علاوه بر پایان دادن به یک تهدید همیشگی، اقتدار خود را به رخ جهانیان بکشاند.
انتهای پیام/
نظر شما