به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ عاطفه فضلالهی سال ۱۳۶۶ در شهرکرد در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمده است. از دوران کودکی دیدن اجزای داخلی اتومبیل برایش جذاب بود و دوست داشت که ارتباط بین این قطعات را کشف کند. خیلی اوقات برای خودش بازی جدید اختراع میکرد و تغییراتی در بازیهای معمولی انجام میداد و خلاقیت به خرج میداد.
از دوران دبستان به قدری هدفگذاری و ایجاد انگیزه برایش مهم بود که هدفهایش را در دفتر جداگانهای مینوشت. خودش در این مورد میگوید: حتی زمانی که مشکلی برایم به وجود میآمد، آن را مینوشتم و متوجه شدم هنگامی که مشاهدهگر خودم هستم، حتی اگر راهحلی به ذهنم نرسد، بهتر میتوانم عملکرد خودم را در موقعیتهای مختلف بسنجم. در زمان کنکور این روند بیشتر به دردم خورد. چون میتوانستم هم برنامهریزی درستی داشته باشم و هم درسها را در ذهنم سازماندهی کنم.
به گفته او، در زمان کنکور همه به این فکر میکردند که کدام دانشگاه برتر ایران قبول شوند و کمتر کسی به علاقهمندیهایش فکر میکرد. او هم کمابیش جزو همین دسته بود و بدون جهتدهی رشتهاش را در کنکور انتخاب کرد. بیشتر تمرکزش روی این بود که در دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شود. همین اتفاق هم افتاد و در رشته مهندسی کشاورزی- گرایش آب- دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد، اما تا ترم سوم هیچ ایدهای از زیباییهای این رشته نداشت. با این حال با گذراندن درس مکانیک سیالات علاقه شدیدی به این رشته پیدا کرد و جهانشمولی مکانیک سیالات او را هیجانزده کرده بود.
در کارشناسی ارشد با سهمیه استعدادهای درخشان، بدون کنکور وارد دوره کارشناسی ارشد در همان رشته، اما این بار با گرایش سازههای آبی، شد. در دوران تحصیل دو بار در المپیاد هیدرولیک رتبه آورد و در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد رتبه یک بود. با این حال، در سال 2017 تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیل مهاجرت کند. از دانشگاه کنکوردیا در کانادا پذیرش گرفت و در رشته عمران شروع به تحصیل کرد.
۶ ماه قبل از اینکه دوره دکتریاش تمام شود، وارد بازار صنعت شد و در شرکت اسانسی- لاوالین مشغول به کار شد. این شرکت یک شرکت مهندسی و ساختوساز کانادایی و یکی از بزرگترین شرکتها در این زمینه در جهان و یکی از پنج شرکت بزرگ جهان در حوزه طراحی سازهها شناخته میشود. این شرکت در ۱۶۰ کشور دنیا شعبه دارد و حتی در ایران هم در چندین پروژه سدسازی مشارکت داشته و مشاور چند شرکت ساختمانی در ایران است.
او هماکنون مهندس ارشد دپارتمان انرژی آبی در شرکت اسانسی- لاوالین است و بیشتر در زمینه سدها متمرکز است.
در ادامه مصاحبه ما را با این محقق جوان میخوانید:
دلیل مهاجرتتان به کانادا چه بود؟
من همیشه عاشق سفر کردن و آشنایی با فرهنگ مختلف مردم دنیا بودم و دوست داشتم تفاوت افراد مختلف دنیا را درک کنم. از سوی دیگر شرایط علمی ایران به گونهای بود که به عنوان یک زن در رشته عمران فرصتهایی از من گرفته میشد که شاید منصفانه نبود. بالاخره به نقطهای رسیدم که وقتی افق ۱۰ سال بعد کاریام را تصور کردم، خودم را در سطح خیلی بالایی ندیدم. این شد که برای چندین دانشگاه درخواست فرستادم و از دو دانشگاه ملبورن استرالیا و کنکوردیای کانادا پذیرش گرفتم. با توجه به شرایط، دومی را انتخاب کردم.
گفتید که به عنوان یک زن در رشته عمران با محدودیتهایی روبرو بودید. این محدودیتها چه بودند؟
به یاد دارم زمانی که در ایران کار میکردم، بعضی از پروژهها در نقاط دورافتاده اجرا میشد. معمولا کارمندان زن برای این ماموریتها فرستاده نمیشدند، چون این امر برای شرکت هزینهبر بود. یا مثلا در جلسات مربوط به کارفرما، کارمندان زن دعوت نمیشدند؛ مگراینکه در سطح مدیریتی بالایی بودند. در واقع مسیر پیشرفت برای زنان در این رشته طولانیتر و بسیار فرسایشی و پر از مانع بود. خود من برای اینکه خودم را ثابت کنم، اضافهکاری بدون حقوق میماندم. در کانادا هم مشکلاتی سد راه زنان هست، ولی حتیالامکان شرایط طوری متعادل میشود که همه فرصت رشد داشته باشند. به غیر از این، هر قدمی که در مسیر پیشرفت برمیداریم، فرصت شغلی خوبی برایمان ایجاد میشود و حس نمیکنیم که در جا میزنیم.
به غیر از این، به نظر من تفاوت فاحشی بین مهندس بودن در ایران و در کشورهای آمریکایی و کانادا وجود دارد. در ایران، پروژهها اغلب طولانیمدت و فرسایشی هستند و باعث خستگی تیم مهندسان میشوند. در کانادا، صنعت به قدری قوی است که چرخ جلو برنده کشور به شمار میرود و به همین دلیل دانشجوهایی که در رشتههای مرتبط تحصیل میکنند، انگیزه بسیاری دارند تا وارد چرخه پیشرفت شوند و در دنیا تاثیرگذار باشند. در این کشور بود که متوجه شدم تمام ایدههایم قابلیت اجرا دارد و برایم دور از ذهن نیستند. در واقع، بهترین حسی که یک نفر میتواند داشته باشد، حس مفید بودن برای جامعه است که من در ایران زیاد آن را درک نمیکردم، اما در کانادا تجربه میکنم.
گذشته از این، در کانادا، حقوق افرادی که در صنعت کار میکنند، با افرادی که در دانشگاه تدریس میکنند برابری میکند. از این رو، افراد به دور از موقعیتهای مالی تصمیم میگیرند که در آکادمی کار کنند یا در صنعت. و در نهایت به دنبال علاقهمندیهایشان میروند. در حالی که در ایران شکاف بزرگی میان این دو وجود دارد و این موضوع مرا ناامید میکرد.
لطفا در مورد کارهای پژوهشی مهمی که انجام دادهاید، توضیح دهید.
در دوره دکتری، روی بررسی جریانهای آشفته در رودخانه کار کردم. البته علاقه من به جریانهای رودخانه از دوره کارشناسی ارشد شروع شده بود و تزم در این دوره هم مربوط به رودخانه بود. دلیل علاقهام به رودخانه این است که هم بخش مهمی از طبیعت به شمار میآید و هم بررسی جریان آن یکی از سختترین و پیچیدهترین مسائل ریاضی حال حاضر است. در دوره دکتری این جریانها را با روشهای مختلفی بررسی کردیم که یکی از آنها عکسبرداری سریع از جریان آب بود که میتوانستیم در هر ثانیه ۴۰۰ بار از جریان عکس بگیریم تا متوجه شویم که ذرات داخل آب چطور رفتار میکنند. در مرحله بعد این جریان را با کمک دینامیک سیالات محاسباتی (CFD) مدلسازی کامپیوتری کردیم تا بتوانیم حرکت و رفتار جریان آب را مدلسازی کنیم. در واقع، با مدل ریاضی رفتار جریان اختلاطی آب را در برخورد دو رودخانه تعریف کردیم.
در تز دکتری، میزان راستیآزمایی این مدل را نیز بررسی کردیم. این راستیآزماییها در تمام تزها انجام میشود تا اگر از واقعیت دور هستند، دلایل آن کشف شود. در این صورت کسانی که در آینده روی این بحث تحقیق میکنند، دقیقتر و راحتتر میتوانند این مساله را پیش ببرند و به واقعیت نزدیکتر کنند. به این شکل، در چندین تز و در سراسر دنیا علم به نقطهای میرسد که کاملا قابل قبول است.
یکی از کارهای پژوهشی که برای خودم خیلی جالب بود، بررسی اشکال کف بستر رودخانه است. یکی از این اشکال، محل مطلوبی است که ماهیها در آن تخمریزی میکنند. در این کار پژوهشی با کمک دینامیک سیالات اثر جریان آشفته را روی کف بستر رودخانه و در نهایت روی زیستگاه موجودات رودخانه بررسی کردیم. این کار حتی در صنعت نیز کاربرد دارد و در حال حاضر با یک گروه اکولوژی همکاری میکنیم و مدل ریاضیمان را در اختیار آنها قرار دادهایم تا میزان تاثیرپذیری محل تخمریزی ماهیها از سیلاب را بررسی کنند.
با تمام اینها، به نظر خودم بهترین دستاوردم در سالهای اخیر رسیدن به باوری است که هماکنون به تواناییهای خودم دارم.
این همه انگیزه از کجا میآید؟ آیا خانواده در ایجاد این انگیزه نقشی داشته است؟
کنجکاوی و احساس خوب از دانستن و تجربه کردن، ریشه همه انگیزههاست. و صد البته که خانواده در این موضوع نقش اساسی دارد.
فکر میکنید اگر ایران مانده بودید، الان چه کاره بودید؟
فکر میکنم دوره دکتریام را تمام میکردم و وارد رقابت آکادمیک میشدم، همانطور که گفتم به دلیل محدودیتهای صنعت در ایران انتظار رشد و پیشرفت شغلی در این حیطه را نداشتم.
تعریف شما از موفقیت چیست؟
بخش اعظمی از موفقیت، داشتن حس رضایت و شادکامی درونی است و برای داشتن حس شادکامی، شناسایی استعدادها و علائق ضروری است و این اصلا کار راحتی نیست و نیاز به تجربه زیاد دارد. بعد از شناسایی استعدادها، دومین گام سرمایهگذاری برای رسیدن به آن است؛ سرمایهگذاری زمانی، انرژی و مالی.
چه شد که کانال آموزش مهارتهای نرم را راه انداختید؟
از سال سوم و چهارم دانشگاه احساس کردم که لازم نیست به نقطه خاصی برسم تا بتوانم به افراد دور و برم کمک کنم و در هر سطحی میتوانم تجربیات و اطلاعاتم را در اختیار کسانی بگذارم که به آن سطح نرسیدهاند. مثلا درسهای ریاضی و فیزیکی که در دبیرستان و دانشگاه خوانده بودم، مورد نیاز بچههای پشت کنکوری بود که به کتاب یا منابع کنکوری دسترسی نداشتند. این حس برایم خیلی ارزشمند آمد و به خودم قول دادم که در همه مراحل تحصیلی و زندگی این حس کمک کردن را در خودم نگه دارم.
این ماجرا ادامه پیدا کرد تا زمانی که برای دوره دکتری اسکالرشیپ گرفتم و به کانادا مهاجرت کردم و برای اولین بار با مهارتهای نرم آشنا شدم. متوجه شدم که داشتن مهارت نرم در سیستم آموزش عالی به اندازه مهارتهای فنی مهم است و چه بسا گاهی مهمتر. ما در دانشگاههای ایران به هیچ عنوان این مهارتها را نمیشناسیم و کسب نمیکنیم.
شروع به خواندن محتواهای مختلف در مورد این مهارتها کردم و متوجه شدم که چقدر روی این مساله کار شده و چقدر کتاب و مقاله در این مورد وجود دارد. به همین دلیل یک سال قبل از اینکه دوره دکتریام تمام شود، داوطلبانه شروع کردم به آموزش این مهارتها برای دانشجوهای تازه وارد بینالمللی. این دانشجوها با وجود مهارتهای فنی قوی، معمولا به دلیل تفاوت فرهنگی و کم بودن دایره لغات زبانی، در ارتباط با استاد راهنمایشان به مشکلات بزرگی برمیخورند و گاهی با نتایج بدی مواجه میشوند. با صحبت کردن با این دانشجوها متوجه شدم که اگر از ابتدا در مهارتهای نرم قویتر بودند، این مشکلات کاملا قابل حل بود.
بعد به این نتیجه رسیدم که دانشجوهای ایرانی داخل کشور نیز به این مهارتها نیاز دارند و شروع به آموزش این مهارتها در لینکدین و کانال تلگرامی کردم و هماکنون هر هفته یکی از مهارتهای نرم را با استناد به مقالات مرتبط آموزش میدهم و مثالهای مرتبطی میزنم که برای دانشجوهای ایرانی قابل لمس باشد.
در دانشگاههای کانادا مراکزی وجود دارد که ورکشاپهای متعددی در زمینه مهارتهای نرم برگزار میکنند . امیدوارم که در ایران هم این مراکز دایر شود تا مهارتهای نرم را به دانشجوها یاد بدهد. این مهارتها نه تنها در تحصیل و کار به آنها کمک میکند، بلکه در زندگی شخصی نیز موثر است.
معمولا در اوقات فراغت چه کارهایی انجام میدهید؟
به غیر مطالعه مقالات و جستجوی محتوا برای کانال تلگرامیام، اوقات دیگرم را به دو طریق میگذرانم؛ یکی ورزش و دیگری مطالعه کتابهای داستان و رمان.
بیشتر چه کتابهایی میخوانید و چه فیلمهایی تماشا میکنید؟ کدام یک از این کتابها و فیلمها را پیشنهاد میکنید؟
بیشتر کتابهای رمان میخوانم. هماکنون یک کتاب از جومپا لاهیری با عنوان «مترجم دردها» میخوانم که برایم خیلی جالب است. این کتاب با مهاجران هم ذاتپنداری خوبی ایجاد میکند. به غیر از این، ارنست همینگوی، لئون تولستوی و داستایوفسکی، نویسندگان مورد علاقه من هستند و کتابهای تاریخی بخصوص تاریخ ایران برایم خیلی جالبند.
از بین کتابهای توسعه فردی هم کتاب «قدرت عادت» را پیشنهاد میکنم. این کتاب برای مدت زیادی در لیست پرفروشترینهای روزنامه نیویورک تایمز بود. و از طرفی در لیست تاثیرگذارترین کتابها برای مدیران از طرف دانشگاه هاروارد قرار گرفت. چارلز داهیگ در این کتاب، تحقیقات علمی و اجتماعی را ترکیب میکند و مینویسد: عادت با الگویی روانشناختی به نام «حلقه عادت» شروع میشود که سه فرآیند جداگانه دارد. ابتدا نشانه یا انگیزه (سرنخ) وجود دارد که به مغز شما میگوید وارد مرحله اتوماتیک نسبت به رفتاری خاص شود. بعد از آن، مرحله معمول انجام آن رفتار (روتین) است و مرحله سوم، پاداش است؛ نتیجه و حسی که از انجام آن رفتار برای شخص حاصل میشود و اینگونه حلقه عادت شکل میگیرد.
فیلم هم هر از گاهی میبینم و از بهترین آنها میتوانم به «12 مرد خشمگین»، محصول 1957 به کارگردانی سیدنی لومنت اشاره کنم.
به نظر شما آینده دنیای علم و فناوری به چه مسیری پیش خواهد رفت؟
فکر میکنم هر چقدر که فناوری پیشرفت میکند، رفاه بیشتری برای انسانها به ارمغان میآورد. ولی در عین حال، انسانها رفته رفته متوجه اهمیت چیزهایی که فناوری با خودش نمیآورد، خواهند شد؛ مثل ارتباط با طبیعت و روابط خانوادگی. تصور میکنم که یک انسان شاد در ۵۰ سال آینده، فردی است که توانسته بین فناوری و طبیعت تعادل ایجاد کند.
بزرگترین تفاوتی که بین سیستم آموزش عالی ایران و کانادا در وهله ورودتان به دانشگاه کنکوردیا متوجه شدید، چه بود؟
فکر میکنم اولین مسالهای که توجهم را جلب کرد، این بود که در کنار کار فنی و تحقیقاتی، جنبههای مختلف زندگی مورد توجه دانشجویان و مسئولان دانشگاه بود و حس پویایی به محیط دانشگاه و دانشجو میداد. به طور مثال، من به غیر از کلاسهای خودم در دانشگاه، سر کلاسهای بازیگری یا ورکشاپهای مختلف شرکت میکردم. به زبان دیگر، درسها و تحقیقات اصلی دانشجو در مرکزیت قرار دارد، اما آنقدر فرصتهای مختلف در زمینههای مختلف در دانشگاه وجود دارد که دانشجویان میتوانند در جنبههای مختلف زندگی رشد کنند.
دومین مساله، ارتباط با صنعت بود. در کانادا، دانشگاهها تمام تلاش خود را میکنند تا با صنعت ارتباط برقرار کنند. چون همانطور که قبلا هم گفتم، در اینجا صنعت چرخ جلو برنده کشور است و طبیعی است که دانشگاهها خودشان را به صنعت نزدیک کنند و خدماتی ارائه دهند که نیازهای صنعت را در پروژههای تحقیقاتی خود مرتفع کنند.
علاوه براین، مراکزی در دانشگاهها وجود دارند که واقعا فعال هستند و سعی دارند با برقراری ارتباط با صنعت، به دانشگاه پول تزریق کنند و دانشگاه را زنده نگه دارند. اینها همه موجب میشود که دانشگاه به فضایی پویا و زنده تبدیل شود و به تبع آن، دانشجویان به سمت ارتباط با صنعت و یا کارآفرینی پیش بروند. از این رو، مسیر برای دانشجویانی که از طریق دانشگاه کسبوکار جدیدی را شروع میکنند، بسیار راحت تر است.
در دانشگاههای کانادا چه چیزی باعث موفقیت دانشجویان میشود؟
مسئولیتپذیری مهمترین عامل موفقیت یک دانشجوست. به نظر من، موفقیت ما از زمانی شروع میشود که خودمان مسئولیت موفقیتمان را به عهده میگیریم. در اینجا، مدیران یا اساتید تا زمانی که مطمئن نباشند دانشجویی مسئولیتپذیر نیست، پروژهای در اختیارش قرار نمیدهند. به همین دلیل کارهای داوطلبانه یک امتیاز برای دانشجویان به حساب میآید، چراکه روحیه مسئولیتپذیری شخص را نشان میدهد و به همین دلیل، خیلی از دانشجویانی که به تازگی فارغالتحصیل میشوند، برای ایجاد فرصت شغلی بیشتر، وارد کارهای داوطلبانه میشوند. با این کار هم وارد بازار صنعت میشوند و فن یاد میگیرند و هم یک سابقه کاری برایشان محسوب میشود.
اساتید آمریکایی برای توسعه و رشد علوم در میان دانشجویان و همچنین تشویق آنها برای کارهای پژوهشی چه کارهایی انجام میدهند؟
بهترین اساتیدی که در اینجا دیدهام، آنهایی بودند که به دانشجویانشان میدان رشد میدهند. هدف آنها از پذیرش دانشجو فقط و فقط بالا بردن تعداد مقالات خود و امثال این نبوده، بلکه آنها از رشد دادن دانشجو و نزدیک کردن دانشجو به هدفش لذت میبرند و البته که در این بین به اهداف خود نیز میرسند.
زمانی که به گذشته برمیگردید، آن نقطهای که احساس میکنید نقطه شروع موفقیتها یا نقطه پرتابتان بوده، کجاست؟
تا زمانی که به کانادا نیامده بودم، خودم هم نمیدانستم که باید چه مسیری را باید در پیش بگیرم و در مسیری که همه در حال رقابت در آن بودند، جلو میرفتم. اما زمانی که به کانادا مهاجرت کردم، احساس کردم به نوعی افقهای دیدم باز شد. به این معنا که با مسائل و رشتههای مختلف آشنا شدم و توانستم خیلی آگاهانه مسیرم را انتخاب کنم. حتی جرات انتخاب پیدا کردم. این نقطه عطف زندگی من برای شروع موفقیتهایم بود. به نظرم همه ما باید در نقطه ای از زندگی از دنبال رویای دیگری دویدن دست برداریم و رویای خودمان را پیدا کنیم.
آنجایی که احساس شکست بزرگی کردید، کجا بود؟
سال اولی که در کنکور سراسری قبول نشدم، حس شکست داشتم؛ البته الان این حس را ندارم و گمان میکنم بیشتر ترس عقب ماندن از رقابت جمعی بود که مرا ناراحت میکرد.
نقش زنان را در محیط آکادمیک و صنعت کانادا چطور میبینید؟ تعداد زنان در این محیطها نسبت به مردان چگونه است؟
به نظر من بارزترین نکته درباره نقش زنان در محیط کار کانادا آن است که تواناییهای زنان به زن بودن آنها ارتباطی ندارد. یعنی به خاطر زن بودن پیش قضاوتی درباره تواناییهای آنها وجودبهترین اساتیدی که در کانادا دیدم، آنهایی هستند که به دانشجویانشان میدان رشد میدهند و هدفشان از پذیرش دانشجو فقط و فقط بالا بردن تعداد مقالات خود نیست، بلکه آنها از رشد دادن دانشجو و نزدیک کردن دانشجو به هدفش لذت میبرند و البته که در این بین به اهداف خود نیز میرسند. ندارد. در بعضی از رشتهها مثل عمران، تعداد اساتید مرد غالب است، ولی با این حال راه برای زنان باز است. به طور کلی تجربه من در دانشگاه کنکوردیا و همچنین تجربه تحقیقات با دانشگاههای دیگر نشان داد که تعداد مردها در محیط آکادمیک بیشتر است. در صنعت هم این عدم توازن در مورد تعداد زنان و مردان به چشم میخورد. اما قانونی در کانادا وجود دارد که براساس آن، شرکتها و دانشگاهها باید از جنسیتها، نژادها و مذاهب مختلف استخدام کنند و این موضوع باعث میشود که فرصت شغلی برای همه افراد وجود داشته باشد.
چه توصیهای به زنان ایرانی دارید که در شرایط کنونی در کار و تحصیلشان موفق باشند؟
توصیه میکنم قبل از هر چیز به خود و تواناییهای خود باور داشته باشند و خودشان مسئولیت شادکامی و موفقیت خود را به عهده بگیرند. من به تک تک زنان شاغل و دانشجو که این مصاحبه را میخوانند میگویم موانع بر سر راه کم نیستند، اما باور به خود و تجربه فرصتهای جدید میتواند عامل پیشرفتشان باشد.
آیا ازدواج کردهاید و فرزند دارید؟ شما به عنوان یک زن که هم محقق هستید و هم در خانه وظایفی دارید، چطور میتوانید این مسائل را مدیریت کنید که به کار و زندگی شخصیتان آسیبی وارد نشود؟
بله ازدواج کردهام، ولی فرزند ندارم. به نظر من در یک رابطه زناشویی میتوان تقسیم وظایف را بر مبنای همکاری و گفتمان انجام داد و همچنین برای تغییر این نقشها انعطافپذیری لازم را برای دو طرف قائل شد یعنی مدیریت امور جاری زندگی بر مبنای همکاری باشد و وظایف هر شخص به صورت پیشفرض تعیین نشده باشد.
نظر شما