۱۰ اردیبهشت؛ در تاریخ چه گذشت؟

امروز ۱۰ اردیبهشت برابر با ۳۰ آوریل تقویم میلادی است. روزی که در تاریخ آبستن وقایع و اتفاقات زیادی در ایران و جهان بوده است. به مرور برخی از این وقایع می‌پردازیم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، امروز ۱۰ اردیبهشت برابر با ۳۰ آوریل تقویم میلادی است. روزی که در تاریخ آبستن وقایع و اتفاقات زیادی در ایران و جهان بوده است. به مرور برخی از این وقایع می‌پردازیم.

بیشتر بخوانید:

۹ اردیبهشت؛ در تاریخ چه گذشت؟

رویداد ها:

۷۱۱ - عبور لشکریان اسلام به فرماندهی طارق ابن زیاد از تنگه جبل طارق

طارق ابن زیاد ۳۰ اپریل سال ۷۱۱ میلادی با هدق تصرف اسپانیا، با سپاهی از مسلمانان از تنگه ۱۳ کیلومتری میان آفریقا و اروپا که به نام او جبل طارق (جیبرالتار) خوانده می شود گذشت و پا به خاک اروپا گذارد. طارق که یک ژنرال از مردم «بربرBerber» آفریقای شمالی بود و معاونت موسی ابن نصیر حکمران اموی آفریقیه (سرزمین های مسلمان نشین شمال آفریقا به مرکزیت تونس) را برعهده داشت به تصمیم دمشق (ولید ابن عبدالملک، از بنی امیه) عزم تصرف اروپا و به اسلام دعوت کردن مردم این منطقه را کرده بود. طارق که ۹ سال بعد در دمشق درگذشت، هشتاد روز پس از عبور از تنگه، در «۱۹ ژوئیه» بر ارتش ویزیگوت ها در آندلوسا Andalusia (آندلس ـ مناطق جنوبی و شرقی اسپانیا) پیروز شد. در این جنگ «رودریکRoderic» پادشاه ویزیگت ها کشته شد.

طارق پس از پیروزی بر ویزیگوت ها قصد تصرف فرانسه را کرد و چند نقطه مرزی از خاک فرانسه را هم به دست آورد که به دمشق احضار شد و چون مورد سوء ظن حکمران اموی وقت قرار گرفت، اجازه بازگشت به دست نیاورد و در همان شهر درگذشت.

۱۰۳۰ - اشاره ای به کارهای سلطان محمود غزنوی

مورخان انگلیسی که درباره گسترش اسلام در قرن ۱۱ میلادی در شبه قاره هند تحقیق کرده اند؛ درگذشت سلطان محمود غزنوی را ۳۰ اپریل ۱۰۳۰ نوشته اند. سلطان محمود به نام گسترش اسلام، چند حمله نظامی به هند برد و از سوی خلیفه عباسی وقت مورد تقدیر قرار گرفت. وی با این اقدام خود نخستین سنگ بنای کشوری را گذارد که ۹ قرن پس از او به نام پاکستان مرکب از مسلمانان هند پا به عرصه وجود گذارد.

مشغله دیگر محمود که شهر غزنه در ایران خاوری آن روز را پایتخت قرار داده در عمران و آبادانی اش کوشیده و آن را به مرکز تجمع ادیبان و دانشمندان زمان تبدیل کرده بود جلوگیری از گسترش مهاجرت سلجوقیان بود که در ماوراء آمو دریا (جیحون) پراکنده بودند. قلمرو سلطان محمود محدود به ایران خاوری بود و در مرکز و غرب ایران از ری (تهران) تجاوز نکرد. با این که پارسی، زبان نیاکان سلطان محمود نبود (زیرا که از ترکان غز بود)، وی با حمایت از شعرایی که در دربار او گرد آمده بودند عملا به شعر و ادب پارسی خدمت بسیار کرد. بیشتر شهرت سلطان محمود به دلیل مدح او از سوی همین شاعران و ادیبان بوده است. فردوسی پنج سال پیش از درگذشت سلطان محمود در ۸۷ سالگی در توس فوت شده بود . فردوسی که برابر کوروش و داریوش به ایران خدمت کرد از شاعران دربار سلطان محمود و طرف توجه او نبود.

محمود که در سال ۹۹۸ میلادی برجای پدرش سبکتکین نشست ۳۲ سال حکومت کرد. پیش از سبکتکین، پدر او الپتکین که از افسران ترک ارتش سامانیان بود در گوشه ای از افغانستان امروز که در آن زمان خراسان بزرگتر خوانده می شد دعوی استقلال کرده و تشکیل یک قلمرو برای خود داده بود.

شهر «لشکرگاه» در افغانستان از مناطقی است که سلطان محمود بنا کرده است. این شهر در آن زمان اختصاص به استقرار سپاهیان غزنوی داشت. وی به آبادانی شهر بست Bost نیز کمر همت بست. این شهر در حقیقت پایتخت زمستانی سلطان محمود بود زیرا که زمستان غزنه سخت بود.

پس از محمود، مسعود پسر او برادرش محمد را که برجای پدر نشسته بود کور کرد و خود جای او را گرفت.

۱۶۴۹ - جنبش همتراز بشمار آوردن مردم - Levellers

اپریل ۱۶۴۹ آغاز سرکوبی جنبش خودجوش « له ولر ها Levellers» یا همتزار انگاشتن مردم( عمدتا در امور حکومتی، سیاست و آزادی های اجتماعی) که در همین دهه در انگلستان بپا خاسته بود و جان لیبورن، «اورتن» و «والوین» عملا رهبری آن را برعهده داشتند به حساب آورده شده است.

این جنبش که بسیاری از هدفهای آن هنوز دنبال می شود و در میان روشنفکران هواداران فروان دارد پارلمان و دولت پارلمانی را هم به صورتی که بود کافی برای اٍعمال واقعی اصل « قدرت ناشی از مردم است » نمی دانست و خواهان شرکت هرچه بیشتر مردم در بحث و مذاکرات پارلمان و شوراها (تعیین سرنوشتشان) و ایجاد شورای مدیریت به جای یک مدیر واحد در سازمانهای عمومی و انجام همه محاکمات با حضور هیات منصفه بود و تاکید بر این داشت که ثروت، زرنگی و امتیازهای دیگر نیاید عامل رسیدن به قدرت حکومتی شود. الغاء حکومت و مدیریت موروثی و هر گونه انحصار در جامعه ازجمله حذف سلطنت و مجلس لردان (شیوخ ــ سنا) از اصول دیگر «له ولر» ها بود. این جنبش خواهان آزادی مذهبی، حق طلاق، انتخاب حرفه، آزادی بیان و اجتماعات به معنای واقعی کلمه بود.

پس از این که آرمانهای این جنبش مورد حمایت مردم قرار گرفت و گسترش درگیری پادشاه انگلستان با پارلمان به بسط نفوذ «له ولر» ها کمک کرد سران این جنبش پارلمان را مجبور کردند که برای قبول لوایح و طرحها جهت بررسی؛ ضابطه تعیین کند تا قانونی که یک نفر و یا یک گروه و یک جنس (زن یا مرد به تنهایی) از آن برخوردار شوند مطرح و تصویب نشود و « قانون » تبعیض آفرین و ناراضی ساز نباشد و عام و جامع باشد.

«له ولر» ها، خود حاضر نبودند مدیر سازمان و نماینده پارلمان شوند و همین امر بر محبوبیت آنان می افزود. ایجاد جامعه دوستان (کویکرها) توسط جورج فاکس در ۱۶۴۸ بر اعتبار اندیشه های «له ولرها» افزود، ولی هنگامی که سران این جنبش اصول خود را به سازمان های نظامی گسترش دادند بهانه سرکوب شدن خود را به دست دادند.

پس از اعدام چارلز پادشاه وقت انگلستان در سی ام ژانویه ۱۶۴۹ و الغاء سلطنت و مجلس لردها در مارس همین سال، سران جنبش «له ولر ها» در بیانیه ای خواهان ایجاد شورای فرماندهی به جای یک فرمانده درهریک از واحدهای ارتش شدند و درجه بالاتر نظامی را دلیل فرمانده شدن و بالادست بودن ندانستند و این عمل سبب چند شورش و نافرمانی در میان افسران جزء شد و بهانه لازم را به دولت داد تا جنبش را سرکوب کند و این سرکوبی از به زندان افکندن «جان لیبورن» شروع شد. با وجود این، الیور کرمول که پس از اعدام چارلز، قدرت اول در انگلستان بشمار می رفت در ۱۹ ماه مه ۱۶۴۹ این کشور را یک کامان ولث (جامعه مشترک المنافع) اعلام داشت و حکومت را به یک شورای دولتی مرکب از ۴۰ تن سپرد ــ همان چیزی که له ولر ها هم در آرزوی تحقق آن بودند.

جنبش همتراز انگاشتن مردم در انگلستان، پس از به زندان افتادن لیبورن رو به ضعف نهاد ولی ترجمه و انتشار بیانیه های لیبورن که در ۱۶۵۷ در ۴۲ سالگی درگذشت و همفکرانش باعث جهانی شدن این فکر و باقی ماندن آن تحت عناوین دیگر از جمله «پاپیولار ساورنتی» شده است.

۱۷۸۹ - سی آوریل این سال، ژنرال جورج واشنگتن در بالکن ساختمان فدرال در خیابان «وال استریت» شهر نیویورک به گونه ای که مردم او را ببینند سوگند وفاداری به قانون اساسی و ملت یاد کرد و نخستین رئیس جمهور فدراسیون (ایالات متحده) شد.

۱۳۰۰ - خروج نیروهای انگلیس از خاک ایران پس از استقرار دولت کودتا

پس از تثبیت دولت کودتایی سیدضیاءالدین طباطبایی و آسوده خاطر شدن دولت انگلستان از تامین منافع خود در ایران و با استقرار نیروهای ایرانی در مناطق حساس، در دهم اردیبهشت ۱۳۰۰، قوای انگلیسی متشکل از ۲۳۰۰ انگلیسی و ۹۳۰۰ هندی، به منظور خروج از کشور، از قزوین به طرف همدان حرکت کردند. انگیزه اصلی انگلستان برای خروج نیروهایش از ایران، کاستن از مخارج سنگین اداره این عده و برطرف شدن خطر بلشویک‏ها در روسیه بود.

۱۹۲۱ - آیرونساید ایران را ترک کرد

ژنرال انگلیسی «آیرونساید» پس از اطمینان از این که دولت کودتا شکست نخواهد خورد دهم اردیبهشت ۱۳۰۰ (۳۰ اپریل ۱۹۲۱ ـ دو ماه و یک هفته پس از کودتا) ایران را ترک کرد. وی موفق نشد به بلشویکهای روسیه از داخل ایران مستقیما آسیب بزند.

آیرونساید از مهرماه ۱۲۹۹ (سپتامبر ۱۹۲۰) فرماندهی نیروهای مسلح انگلستان در ایران و امور نظامی مربوط به آن کشور در تهران را برعهده گرفته بود و یکی از وظایف او کوتاه کردن دست قزاقهای روس بود که پس از انقلاب بلشویکی روسیه در ایران مانده بودند و جدا از حکومت کمونیستی روسیه، به فعالیت خود در سازمانهای نظامی ایران ادامه می دادند و موی دماغ انگلیسی ها بودند.

آیرونساید دو هفته پس از انتصاب خود در ملاقات با رئیس الوزراء وقت، خواستار برکناری افسران روس از قزاقخانه ایران شده بود و در این زمینه التیماتوم هم داده بود. ماموریت دیگر آیرونساید جلوگیری از گسترش کمونیسم از روسیه به ایران بود.

اصرار آیرونساید و دولت انگلستان به اخراج افسران روس که دیگر عملا آواره و بدون وطن بودند باعث کناره گیری پی در پی دو رئیس الوزراء ایران شد و آیرونساید به نتیجه ای که می خواست نرسید. در اینجا بود که انگلستان با توجه به شرایط تازه و این که کمونیستها موفق به تثبیت وضع خود در روسیه شده بودند سیاست دیگری در پیش گرفت و آیرونساید در نیمه اول بهمن ۱۲۹۹ با ژنرال رضاخان (پهلوی) ملاقات کرد و سه هفته بعد تهران به تصرف نیروهای این ژنرال درآمد و ....

۱۹۴۹ - کیفرخواست اعدام برای سران حزب توده

دهم اردیبهشت ۱۳۲۸ (سی ام اپریل ۱۹۴۹) اعلام شد که سازمان قضایی ارتش برای سران حزب کمونیست ایران (توده) که پس از رویداد تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران غیر قانونی اعلام شده بود کیفرخواست اعدام صادر کرده است. پاره ای از این متهمین قبلا وزیر و نماینده مجلس بودند و یکی از آنان فرماندار تهران هم شده بود. حکم محکمه نظامی درباره آنان ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۸ صادر شد.

۱۳۵۹ - اشغال مسلحانه سفارت ایران در لندن

پنج روز پس از شکست حمله نظامی آمریکا به ایران برای آزادسازی گروگان‏های سفارت این کشور از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و وقوع حادثه طبس، پنج مرد مسلح، سفارت ایران در لندن را به اشغال خود درآورده و تمام بیست کارمند ایرانی شاغل در سفارت را به گروگان گرفتند. این عده که خود را عرب ایرانی معرفی کردند، خواهان آزادی زندانیانی شدند که از چندی قبل در رابطه با حوادث انفجار در جنوب کشور در بازداشت به سر می‏بردند. آنان همچنین عنوان کردند که به محض اینکه ایران گروگان‏های آمریکایی را از بند رها سازند، دیپلمات‏های گروگان گرفته شده را آزاد خواهند کرد. این تروریست‏ها همچنین درخواست کردند تا یک هواپیمای اختصاصی در اختیار گروه قرار داده شود تا همراه گروگان‏ها از انگلیس خارج شوند. دولت ایران با هیچ یک از درخواست‏های مهاجمین موافقت نکرد تا اینکه تروریست‏ها پس از ناامیدی از دستیابی به خواسته‏هایشان، سفارت ایران را در لندن منفجر کردند و ۲ نفر را به شهادت رساندند. این اشغال و گروگان‏گیری، بازتاب وسیعی در جهان پیدا کرد. گفته می‏شد این توطئه در حقیقت به دنبال تبانی پنهانی آمریکا و انگلیس علیه انقلاب اسلامی ایران، صورت گرفته است، هرچند اقدامات خرابکارانه مزدوران رژیم بعث عراق نیز در این میان قابل توجه است.

۱۹۷۰ - حمله نظامی امریکا به کامبوج در جنوب آسیا

در حالی که ایالات متحده امریکا درگیر جنگ خونین ویتنام بود، در ۳۰ آوریل ۱۹۷۰م، نیروهای نظامی امریکا، از زمین و هوا به کامبوج، همسایه ویتنام حمله کردند و این کشور آسیای جنوب شرقی را اشغال نمودند. ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت امریکا، هدف خود از اشغال کامبوج را به دست آوردن فرصت کافی برای خروج سربازان امریکایی از ویتنام اعلام کرد. نیکسون در توجیه اشغال کامبوج می‏گفت اگر در آزمایش‏های مختلف، امریکا به عنوان قدرت‏مندترین کشور جهان، مانند یک غول بیچاره عمل کند، هرج و مرج طلبان، ناسیونالیست‏ها و کمونیست‏ها بر ملت‏های جهان و جوامع مختلفْ حاکم خواهند شد و به این شکل منافع امریکا و جهان سرمایه داری به خطر خواهد افتاد. اشغال کامبوج، امواج مخالفت‏های امریکایی‏ها را با جنگ‏طلبی‏های سردمداران ایالات متحده افزایش داد. شدت اعتراضات در امریکا به حدی بود که گارد ملی این کشور، دانشجویان امریکایی معترض در دانشگاه‏ها را به گلوله بست که نمونه بارز آن، کشته شدن دانشجویان امریکایی در دانشگاه اوهایو بود. با افزایش این موج اعتراض، کنگره امریکا با تصویب لایحه‏ای، نیکسون را مجبور کرد که نیروهای نظامی امریکا را تا ژوئیه ۱۹۷۰م از کامبوج خارج کند. در نهایت، امریکا در اواخر سال ۱۹۷۰م، به اشغال کامبوج خاتمه داد و خاک این کشور را ترک کرد. با این حال، امریکا، حکومت دست‏نشانده خود را در کامبوج بر سر کار آورد که پس از شکست امریکا در جنگ ویتنام، این دولت نظامی نیز سرنگون شد. جالب این که درست پنج سال پس از لشکرکشی نظامیان امریکایی به کامبوج، همین غول بیچاره، در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵م از ویتنام نیز شکست خورد.

۱۹۷۵ - سقوط سایگون و تامین وحدت ویتنام

سه ویت کنگ سی ام آوریل ۱۹۷۵ از پشت یک بام یک ساختمان ورود تانکهایشان را به شهر سایگون نگاه می کنند ، شهر آرام است و قتل و جرح و غارت هم در کار نیست
درست سی سال پس از خودکشی هیتلر و سقوط برلین، در همین روز در ۳۰ اپریل ۱۹۷۵ شهر سایگون پس از سالها جنگ خونین به تصرف نیروهای ویت کنگ و وحدت طلب ویتنامی درآمد و کشور ویتنام یکپارچه شد.

پیش از سقوط شهر جنوبی سایگون، بسیاری از مقامات دولتی که در طول جنگ با آمریکا همکاری داشتند با هواپیما و هلی کوپترهای آمریکایی از سایگون به ناوهای این کشور که در همان نزدیکی بودند منتقل شده بودند و آخرین دسته نیز از طریق پشت بام سفارت آمریکا سایگون را ترک کردند. شهر سایگون بعدا به «هوشی مین سیتی» تغییر نام داده شد و کسی هم اعدام نشد . تنها مقامات سابق به اردوگاه بازآموزی فرستاده شدند تا تفکّر آنان اصلاح شود و بعدا به زندگانی عادی بازگشتند. مورخان در اظهارنظرها دهه یکم قرن ۲۱ خود، ویتنام را [گرچه با رژیم پکن اختلافات ارضی دارد] یک کشور بدون دشمن جهان توصیف کرده بودند که بدون معارضه به سوی قدرت شدن پیش می تازد.

کد خبر: 1138732

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =